تجربه تماشای فیلم نامزد اسکار «در جسم و روح» سحرآمیز است
شاعر معروف «دابلیو بی ییتس» میگوید، مسئولیت در رویاها آغاز میشود. اما آیا عشق و عاشقی نیز میتواند در رویاها آغاز شود؟ فیلم مجارستانی «در جسم و روح»، یکی از فیلمهای خارجی که امسال زیاد مورد استقبال قرار گرفته، این مفهوم ظریف را میگیرد و از برای ایجاد یک طلسم سحرآمیز استفاده میکند.
مانند بهترین رویاها، آشنا اما متفاوت، «در جسم روح» استعارههای سینمایی آشنا را با ایدههایی شگفتانگیز که متعلق به خود سازندهی فیلم هستند درهم میآمیزد.
این کارگردان «آیدیکو انیدی» است، که در 1989 فیلم به یادماندنی «قرن بیستم من» (My Twentieth Century) را ساخت، که جایزه فیلم اول کن را برد. کارهای بعدی سر و صدای بینالمللی چندانی نداشتند، و در واقع بین آخرین فیلم «انیدی» و این فیلم جدید یک فاصلهی 18 ساله هست.
آنچه باعث شد این کارگردان به دنیای فیلمسازی بازگردد، ایدهای بود که در عین سادگی اما بینظیر بود، ایدهای که دنیای سحر و جهان عادی را به شیوهای که فقط از عهدهی جهان سینمایی برمیآید درهم آمیخت.
ابتدا جهان سحرآمیز را میبینیم، جایی که «در جسم و روح» با کاراکتر انسانی خود آغاز نمیشود، بلکه با صحنهای بینهایت زیبا که توسط فیلمبردار «مت هربای» شکار شده شروع میشود. گوزن نر و مادهای بینظیر، تنها در صحنهای زمستانی با درختان خشک و زمین برفی، درکنار هم ایستاده، بدنشان همدیگر را لمس میکند، با ارتباطی که کاملا ملموس است.
وقتی به جهان حقیقی برمیگردیم، صحنه اصلی فیلم، یک کشتارگاه شهری، به شدت زمینی و کسلکننده به نظر میرسد. و گاوها، که سرانجام بیرحمانه آنان را به زودی شاهد خواهیم بود، با چشمانی محتاط و ملتمس ما را نظاره میکنند، گویا که میدانند چه در انتظارشان است.
کسی که از پنجره طبقهیدوم خود با ناامیدی به این صحنه خیره شده «آندره» (گیزا مورکزانی) است، فردی لاغر و ریشو با بازویی پژمرده. او مدیر کشتارگاه است، مردی که مسئول سازماندهی این قتل عام است.
در این روز به خصوص، «آندره» به چهرهای غریبه نگاه میکند، در تلاش برای یافتن هویت این زن خجالتی و نامطمئن. «ماریا» (بوربلی) یکی از کارکنان نیست، بلکه بازرس کنترل کیفیت دولت است، زنی فوقالعاده دقیق که چشمانی تیز برای تخمین میزان چربی یک طرف گاو دارد.
بین این دو نفر مقداری کشش به نظر میرسد، اما هردو درونگرا هستند، حتی رسمی. بدون هرگونه مهارت اجتماعی برای باز کردن سر صحبت، به جایی نمیرسد، «ماریا» و «آندره» هردو به زندگی فردی و انزوای خود برمیگردند. آنگاه تقدیر دست به کار میشود.
«ماریا» و «آندره» از همین طریق متوجه میشوند که هر شب خوابی یکسان میبینند، هر دو مکررا تصاویر دقیقا مشابهی از گوزن نر و مادهای که در ابتدای فیلم دیدیم را مشاهده میکنند. مطابق انتظار، «ماریا» و «آندره» هردو از این اکتشاف مبهوت میشوند، نمیدانند با آن چه کنند اما راضی به رها کردنش هم نیستند.
فیلمساز کنترل کامل همه چیز را در دست دارد، و مدلی از ترکیب ساخت فیلمنامه دقیق با تخیلی غیرعادی را ارائه کرده است. او در این راه کمک بسیاری از بازیگران خود دریافت میکند. همانطور که «در جسم و روح» واقعیت و رویا را درهم آمیخته، بازیگران اصلی فیلم نیز بازی حرفهای و آماتور را درهم میآمیزند.
«باربلی»، برندهی جایزه بازیگری اروپایی، یک بازیگر حرفهای شگفتانگیز است، توانسته یک «ماریای» آسیبپذیر را بسازد که شدیدا در جسارت و محدودیتهایش باورپذیر است. بازیگر مقابل او «مورکزانی» است، که در زندگی واقعی یکی از ناشران موفق مجارستان است، کسی که با افرادی نظیر برندهی اسکار «ایمره کرتز» هم کار کرده. آن دو گوزن هم کارشان بینظیر است. گوزن نر باشکوه ماهها آموزش نیاز داشته، و از کارگردان نقل شده که گفته: «گوزن را همانطوری قاب گرفتیم که بازیگران اصلی را قاب گرفتیم» و جواب هم داده است