عصر ایران- امروز پنجم ماه مه، مصادف با ۱۵ اردیبهشت ماه، سالروز خاموشی جوانی است که با تنِ خویش، بر تارک سیاست و تاریخ ایرلند شمالی زخمی تازه نشاند.
بابی ساندز، مردی که حتی نامش بوی مقاومت میدهد، در ۲۷ سالگی، پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در زندان «میز» درگذشت. او نه با تفنگ، بلکه با گرسنگی، تاریخ را لرزاند؛ نمادی از اعتراض، نمادی از یک ملت زخمی.
وقتی بابی ساندز در ۹ مارس ۱۹۸۱ تصمیم گرفت دهان بر طعام ببندد، کمتر کسی میدانست که او نهتنها برای حقوق زندانیان سیاسی، بلکه برای صدای خفهشده مردمش میجنگد.
او عضو ارتش جمهوریخواه ایرلند (IRA) بود، اما در بند نه برای عملیات، بلکه برای اعتقادی عمیقتر زندگی میکرد: اینکه یک جمهوریخواه، یک زندانی عادی نیست؛ مبارزه با استعمار، جرم نیست.
در دهههای پایانی قرن بیستم، ایرلند شمالی همچنان در آتش نزاعی تاریخی میسوخت. بریتانیا که این سرزمین را از قرون گذشته زیر سیطره داشت، با قوانین تبعیضآمیز، حقوق کاتولیکها و ملیگرایان ایرلندی را پایمال میکرد.
جنبش جمهوریخواه در پاسخ به این تبعیض، رادیکال شد و IRA به خشونت مسلحانه متوسل گردید. اما درون این جنبش، کسانی هم بودند که سلاحشان قلم بود و زبانشان شعلهی مقاومت.
بابی ساندز، پیش از آنکه زندانی سیاسی باشد، شاعری بود که در تاریکی سلول، نامه مینوشت، شعر میگفت و مقاومت را تئوریزه میکرد. نوشتههای او که در نشریههای زیرزمینی منتشر میشد، مخاطبان زیادی یافت.
او فهمیده بود که اگرچه سیاست ممکن است در پارلمان نوشته شود، اما در دل مردم زاده میشود. او در میانهی ظلم، صدای انسان بود. در میانهی سکوت، طنین فریاد بود.
در حین اعتصاب غذا، بابی ساندز به پارلمان بریتانیا راه یافت؛ نمایندهای از مردم «فرمانا» و «ساوت تایرون». انتخاب او، در حالی که در حال مرگ بود، پیام روشن مردم به دولت تاچر بود: این جنگ، تنها جنگ گروهی تندرو نیست؛ این مقاومت، بخشی از جان مردم است.
مرگ او، اما مسیر تازهای را گشود. پس از مرگ ساندز، ۹ نفر دیگر نیز جان باختند. این اعتصاب غذا، نه تنها وجدان جهانیان را تکان داد، بلکه جنبش جمهوریخواه را به مسیری جدید سوق داد.
از دل خاطرهی بابی ساندز، حزب شینفین، بازوی سیاسی جمهوریخواهان، پرورش یافت؛ حزبی که بهتدریج خشونت را کنار گذاشت و از میانه دهه ۱۹۹۰ به گفتوگو و مشارکت در فرآیند صلح پیوست.
در واقع، مرگ بابی ساندز، آغازگر فصلی نو در مسیر ملیگرایی ایرلندی بود؛ فصلی که بیش از آنکه با انفجار، شناخته شود، با مذاکره و تغییر رقم خورد.
امروز، بابی ساندز همچنان در حافظهی جمعی ایرلند شمالی زنده است. دیوارنگارهها در بلفاست هنوز چهرهی آرام و عمیقش را به تصویر میکشند. مزارش، زیارتگاه نسلی است که با او بزرگ شدهاند، و نسلی که هرگز او را ندیدهاند.
اما او فقط چهرهای تاریخی نیست؛ او یادآور این حقیقت است که در سیاست، گاه بدن انسان، خود میدان جنگ میشود؛ و مظلومیت، گاه بلندترین فریاد است.
در سالروز درگذشت بابی ساندز، باید به یاد آوریم که در جهانی که خشم و خشونت، اغلب صدای اول هستند، او با امتناع از خوردن، گرسنگی را بدل به قدرت کرد. نه برای مرگ، که برای زندگی. نه برای نفرت، که برای عدالت. و اینچنین است که تاریخ، از او چهرهای ساخت فراموشنشدنی.
و چنین است که تاریخ، از او چهرهای ساخت که هیچ دولتی، هیچ سرکوبی، نتوانست از یاد ببرد.
مرگ بابی ساندز نهفقط در ایرلند و بریتانیا، بلکه در سراسر جهان طنین انداخت. در خیابانهای دوبلین و بلفاست، هزاران نفر در سکوتی سنگین مشایعتش کردند.
در فرانسه، مردم پاریس خیابانی را به نام او نامگذاری کردند. در ایتالیا، هزاران نفر با شمعهایی در دست، در حمایت از اعتصابکنندگان غذا راهپیمایی کردند.
نمایندگان مجلس ایران در آن زمان یک دقیقه سکوت کردند و برخی کشورهای عربی، اقدام دولت بریتانیا را محکوم کردند. نام خیابان ضلع غربی سفارت انگلستان در تهران هم به بابی سندز تغییر یافت.
وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد از مرگ بابی ساندز بسیار متاسف است. رسانهها و جنبشهای مردمی آمریکا هم بابی ساندز را با مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی مقایسه کردند؛ چهرههایی که بدنشان را ابزار اعتراض کرده بودند.
در ایران ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهور وقت، با ارسال نامهای به خانواده ساندز تسلیت گفت. دولت ایران همچنین میخواست نمایندهای را به مراسم خاکسپاری ساندز بفرستد ولی دولت بریتانیا برای نماینده ایران ویزا صادر نکرد.
پس از درگذشت بابی ساندز، سازمان ملل و پاپ ژان پل دوم، خواهان پایان یافتن بحران انسانی در زندانهای ایرلند شمالی شدند. اما دولت تاچر، با همان خشکی همیشگی، حاضر به عقبنشینی نشد. تاچر بعدها گفت: «ساندز مردی بود که انتخاب کرد بمیرد.»
اما واقعیت این بود که بابی ساندز نخواست بمیرد؛ او خواست صدایش شنیده شود. و در جهانی پر از سرکوب، او توانست کاری کند که مرگش، زندهتر از زندگیاش باشد. و این راز ماندگاری اوست.