زهرا رجبی در گفت وگو با خبرنگار مهر گفت: در میان عالمان اسلامی اتفاق نظر وجود دارد که تخلق به فضائل اخلاقی و پرهیز از رذائل، انسان را به سوی تعالی میبرد، پرسش اصلی این است که حداقلهای لازم برای این تعالی چیست؟ برای پاسخ، باید روند تاریخی مکاتب اخلاقی را بررسی کرد، در اواخر سدهی اول هجری، سه مکتب اصلی شکل گرفتند که در سده بعد دوام یافتند.
وی افزود: مکتب خوفگرای بصره به رهبری حسن بصری، که بر خوف از عقاب و زهد و دوری از دنیا تأکید داشت، مکتب اهل رجای بصره به رهبری ابن سیرین، که بر رجاء و اعتدال در عبادت و خوشرویی تأکید میکر و مکتب ارجای کوفه به رهبری ابوحنیفه، که عمل را جدا از ایمان میدانست و پیروی حداکثری از احکام فقهی را لازم نمیدید.
وی افزود: با توجه به این تنوع مکاتب و فضای علمی آن عصر، بررسی موضع امام رضا (علیهالسلام) درباره نسبت فقه و اخلاق ضروری است.
مدرس مدرسه علمیه تخصصی الزهرا سلام الله علیها ساری در ادامه تاکید کرد: با توجه به این تنوع مکاتب و فضای علمی آن عصر، بررسی موضع امام رضا (علیهالسلام) درباره نسبت فقه و اخلاق ضروری است؛ حضرت در مواجهه با تنوع مکاتب اخلاقی و فقهی عصر خود، شیوههای خاصی برای بیان رابطه میان فقه و اخلاق ارائه کرده است که میتوان آنها را به چهار دسته اصلی تقسیم کرد؛ مقولهبندی احکام و نسبت فقه و اخلاق، بیان علل الشرایع و نسبت فقه و اخلاق، احتیاط در مرزهای فقه و اخلاق و رویکرد فرافقهی در بیان احکام.
وی گفت: امام رضا (علیهالسلام) نگرشی طیفی به احکام دینی داشت که در آن بایدها و نبایدها در یک پیوستار قرار میگیرند؛ از واجبات و محرمات قطعی تا فضائل و ضد فضائل که میتوانند در قالب امر و نهی با درجات مختلفی بیان شوند، به عنوان نمونه، ایشان تفکیک میان حلال و حرام قطعی و اموری که به عنوان فضیلت یا کراهت مطرحاند را بیان کردهاند و این الگو بعدها به عنوان احکام خمسه در اصول فقه تثبیت شده است.
رجبی در ادامه افزود: حضرت به علل تشریع احکام توجه داشتند و این علل را به خاستگاههای اخلاقی مرتبط میکردند، مثلاً در حدیثی به علت تشریع نماز اشاره کردهاند که علاوه بر اقرار به ربوبیت خدا، هدف آن بیداری و جلوگیری از فساد اخلاقی است، این نگاه، پیوندی عمیق میان فقه و اخلاق ایجاد میکند.
وی در ادامه با بیان اینکه ایشان احتیاط تأدیبی را مطرح کردند که فراتر از احتیاط جبرانی است و هدف آن تأدیب نفس، آسودگی وجدان و جلب رضایت الهی است، افزود: این نوع احتیاط مرز میان فقه و اخلاق را برمیدارد و طیفی از درجات دارد که در آن عمل فراتر از صرف حکم فقهی است.
رجبی بیان کرد: امام رضا (علیهالسلام) در احادیثی که موضوع فقهی دارند، به تبیینهایی فراتر از صرف حکم فقهی پرداختهاند که به مسائل اخلاقی و تنظیم روابط اجتماعی نیز توجه دارد، مثلاً نهی از خوردن برخی حیوانات به عنوان ترک فضیلت و نه حرام شرعی بیان شده است، همچنین در احادیثی به تنظیم دقیق روابط مالی و اجتماعی پرداختهاند که نشاندهنده پیوند فقه و اخلاق در آموزههای ایشان است.
مدرس حوزه در ادامه افزود: امام رضا (علیهالسلام) با تأکید بر پیوستگی میان فقه و اخلاق، مبانی متعددی برای این ارتباط ارائه کردهاند که شامل نگرش طیفی به احکام دینی، توجه به علل الشرایع، تأکید بر احتیاط تأدیبی و رویکرد فرافقهی است، این مبانی میتواند زمینهساز توسعه پیوند میان فقه و اخلاق باشد، به گونهای که اصول اخلاقی در توسعه دانش فقهی نادیده گرفته نشود و فقه به عنوان حداقلهای لازم برای تعالی اخلاقی در نظر گرفته شود.
وی همچنین بیان کرد: امام رضا (علیهالسلام) در شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص عصر خود، با توجه به انحطاط اخلاقی و التقاطهای موجود، به بازسازی و احیای اخلاق ناب وحیانی پرداختند و نشان دادند که اخلاق از سیاست و قدرت جدا نیست و حاکمان نیز ملزم به رعایت اخلاقاند، ایشان بر عملگرایی و اهمیت اخلاق در سبک زندگی اجتماعی تأکید داشتند و نظریه درهمتنیدگی اخلاق با سایر ابعاد دین را مطرح کردند.
استاد رجبی در پایان خاطرنشان کرد: آموزههای امام رضا (علیهالسلام) نشان میدهد که فقه و اخلاق در دین اسلام جداییناپذیرند و ایشان با شیوههای خاص خود این پیوستگی را در قالب احکام، علل تشریع، احتیاط و تبیینهای فرافقهی به خوبی ترسیم کردهاند، این رویکرد میتواند راهگشای توسعه دانش فقهی باشد که همواره اخلاق را در نظر دارد و به تعالی انسانی کمک میکند.