امام خمینی در برخی نوشته‌ها خود را چگونه معرفی می‌کرد؟/ روایتی از نحوه شهادت پدر امام

خبرآنلاین یکشنبه 21 اردیبهشت 1404 - 07:00
۱۲۶ سال پیش، سید مصطفی خمینی، پدر بزرگوار امام راحل، در مسیر دفاع از مردم خمین و مقابله با تعدی خوانین، مظلومانه به شهادت رسید.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از حوزه‌نیوز،۱۲۶ سال قبل در  روز ۱۲ ذیقعده ۱۳۲۰ قمری، پدر بزرگوار امام راحل شهید حاج آقا مصطفی خمینی (ره) در ۴۲ سالگی به دست خوانین منطقه خمین و کمره به شهادت رسید.

ایشان روز پنجشنبه ۲۹ رجب ۱۲۷۸ق در خمین و در منزلی که بعدها امام خمینی به دنیا آمد، دیده به جهان گشود، در هشت سالگی پدر را از دست داد. تحصیلات را در خمین و سپس اصفهان و نجف ادامه داد و به درجه اجتهاد نائل آمد. در فاصله سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ هجری قمری در خمین مرجع امور دینی مردم بود.

حاصل ازدواج سید مصطفی با بانو هاجر، دو فرزند دختر بنام مولودآغا خانم (متولد ۱۳۰۵ قمری) و فاطمه (متولد ۱۳۱۲ قمری) و سه فرزند پسر به نام‌های مرتضی (متولد ۱۳۱۳ قمری)، نورالدین (متولد ۱۳۱۵ قمری) و روح‌الله (متولد ۱۳۲۰ قمری) بود. روح‌الله آخرین فرزند بود.

وی از وجوهات شرعی استفاده نمی‌کرد و زندگی ایشان از طریق کشاورزی و درآمد املاکی که داشت اداره می‌شد.

در اوضاع نابسامان اجتماعی آن روزها بزرگترین پناهگاه و پشتیبان مردم در مقابل تعدی خوانین و زورگویان و متجاوزان بود و عاقبت در سفری که به همین منظور و جهت حل و فصل امور و جلوگیری از تجاوزات زورگویان داشت، بین راه خمین به اراک، در روز ۲۲ بهمن ۱۲۸۱ و ۱۲ ذی قعده ۱۳۲۰ قمری به شهادت رسید و نهایتاً جنازه ایشان به نجف منتقل و در وادی السلام دفن شد.

شهادت ایشان ۲۲ بهمن دقیقاً ۴ ماه و ۲۲ روز بعد از تولد آخرین فرزندش سید روح الله (امام خمینی) به وقوع پیوست.

ماجرای شهادت

آیت الله پسندیده برادر امام راحل در شرح شهادت پدر امام خمینی نوشته‌اند:

در سال ۱۳۲۰ ه.ق «عضد السلطان» والی عراق (اراک کنونی) بود و نائب‌الحکومه خمین نیز زیر نظر او مشغول بود. در این سال تعدی خوانین بسیار اوج گرفته و اوضاع خمین بسیار نامساعد شده بود.

«جعفر قلی خان»، «میرزا قلی سلطان» و «بهرام خان» خیلی به مردم تعدی می‌کردند، البته بهرام خان از آن دو زورگوتر بود. «حشمت الدوله» که در رأس همه بود، بهرام خان را زندانی کرد و وی در همین زندان یا کشته شد یا فوت کرد. بعد از آن جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان، بیشتر مشغول تعدی به مردم شدند و پدر ما نیز جلوگیری می‌کردند.

اینها نیز تصمیم گرفتند پدر ما را از جلوی راهشان بردارند. پدر ما هم که اوضاع را بسیار آشفته می‌بیند، برای گزارش این وضعیت به والی و کمک جستن از وی قصد رفتن به عراق (اراک) می‌کنند.

جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان هم به بهانه دیدن والی و گرفتن شغل از ایشان، قصد رفتن با پدر ما را می‌کنند. یعنی جز اتباع پدر ما باشند. نزد پدر ما می‌آیند که ما را هم به عراق ببرید تا عضدالسلطان، کاری هم با ما واگذار کند.

پدرم می‌گوید: «لازم نیست با من بیایید، من از والی برای شما شغل می‌گیرم.» بنابراین، آنها در خمین می‌مانند.

در این بین، زن یکی از این دو نفر که دختر «صدرالعلما» بود به پدر ما اطلاع می‌دهد که اینها نسبت به شما سوء نیت دارند. پدر ما می‌گوید غلط می‌کنند، جرأت این کارها را ندارند و سپس با ۱۰، ۱۵ سوار و تفنگچی به سوی عراق - اراک - حرکت می‌کنند که تا آنجا ۲ روز راه بود (۱۰ فرسخ). در بین راه یک شب می‌مانند و فردای آن روز که دوازدهم ذیقعده بود، در حالی که ایشان جلو و سواران، همه عقب بودند. [یعنی صاحب لشکر (پسر خواهر ایشان)، با سوارها عقب بودند و فقط دو نفر سوار به نامهای «کربلایی آقا محمدتقی و «میرزا آقا» آقا را همراهی می‌کردند] که می‌بینند دو سوار به آنها نزدیک می‌شوند. آن دو همان جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان بودند.

آقا (پدر ما) می‌گوید: «قرار نبود شما بیایید»، جواب می‌دهند: «ما قرار شما را نمی‌توانستیم اطاعت کنیم». سپس مقداری نبات به پدر ما تعارف می‌کنند و ناگهان تفنگ میرزا آقا را از دوشش برمی‌دارند و از روبرو به سیدمصطفی حمله می‌کنند. تیر به قلب ایشان اصابت کرده و قرآنی که در پیراهنشان بوده نیز سوراخ می‌گردد. پس از اصابت گلوله، ایشان از اسب پایین افتاده و در حالی که ۴۲ سال بیشتر از عمر شریفشان نمی‌گذشت، در همان جا، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

برخی از نشریات آن روز نیز چگونگی کشته‌شدن سیدمصطفی را گزارش کردند. صاحبه‌خانم خواهر سیدمصطفی، به همراه همسرش هاجر و عموی وی فضل‌الله رجایی با فرزندان خردسال سیدمصطفی، برای پیگیری مجازات قاتل از خمین به تهران آمدند و توانستند با عین‌الدوله (صدر اعظم) و محمدعلی‌میرزا (ولیعهد) دیدار کنند و سرانجام با پی‌گیری علمای تهران به‌ویژه فعالیت‌های سیدمحمد کمره‌ای از علمای تهران، جعفرقلی‌خان در چهارم ربیع‌الاول ۱۳۲۳ق در میدان توپخانه قصاص شد اما رضاقلی پیش از بازداشت مرده بود.

امام‌خمینی در برخی نوشته‌ها خود را «ابن‌الشهید روح‌الله الموسوی خمینی» نامیده و آقا سیدحسین قمی نیز از سیدمصطفی به «شهید گلوله اشقیا و اشرار» تعبیر کرده‌ است.

اجازه‌های اجتهاد و اوراق و کتاب‌های باقی‌مانده از سیدمصطفی، پیش از انقلاب اسلامی به دست ساواک از میان رفت.

۲۹۲۲۲

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.