این مجموعه اجتماعی که داستان یک مأمور شهرداری به نام «عماد» با بازی پژمان بازغی را روایت میکند، با هدف پرداختن به مسائل روزمره شهری و اجتماعی به ویژه نقش شهربان، قرار بود مخاطبان زیادی را به خود جلب کند، اما آنچه در عمل شاهد آن بودیم، اثری بود که نه تنها انتظارات را برآورده نکرد، بلکه با موجی از انتقادات تند از سوی مخاطبان و منتقدان مواجه شد.
داستان سریال «یزدان» بر پایه زندگی روزمره عماد، مأمور شهرداری شکل گرفته است که هر روز با چالشها و مسائل اجتماعی جدیدی روبرو میشود. این ایده در نگاه اول جذاب به نظر میرسد؛ روایت اپیزودیک که در هر قسمت به یک موضوع اجتماعی میپردازد، میتوانست فرصتی باشد برای پرداختن به دغدغههای واقعی مردم و ایجاد ارتباط عمیق با مخاطب. اما در عمل، داستان سریال از فقدان کشش و انسجام رنج میبرد. خطوط داستانی هر قسمت، که قرار بود به مشکلات شهری و اجتماعی بپردازد، اغلب سطحی، کلیشهای و شعاری باقی مانده و نتوانسته عمق لازم را به مخاطب منتقل کند. کاربران شبکههای اجتماعی، به ویژه در پلتفرم ایکس ، به این ضعف اشاره کردهاند. یکی از کاربران نوشته است: «داستان و خردهپیرنگها کشش ندارد... امیدوارم شهرداری تهران برای این سریال هزینه نامعقولی نکرده باشد».
این نظر نشان دهنده شکاف میان ایده اولیه و اجرای آن است. ساختار اپیزودیک سریال نیز که میتوانست نقطه قوت آن باشد، به دلیل نبود پیوند مناسب با خط اصلی داستان، به پراکندگی و سردرگمی منجر شده است. نتیجه این شده که مخاطب به جای همراهی با عماد و مسائلش، احساس خستگی و بیحوصلگی میکند.
کارگردانی منوچهر هادی در این سریال نیز نتوانسته انتظارات را برآورده کند. هادی که پیش از این با آثاری مانند «دلدادگان» توانسته بود مخاطبان زیادی را جذب کند، در سالهای اخیر با افت کیفیت در آثارش مواجه شده است. سریال «یزدان» نیز از این قاعده مستثنی نیست. برخی از مخاطبان در شبکههای اجتماعی کارگردانی را ضعیف توصیف کرده و به اشتباهات در میزانسن و چیدمان صحنهها اشاره کردهاند. صحنههای سریال فاقد جذابیت بصری است و به نظر میرسد که دقت کافی در جزئیات به کار نرفته است. این ضعفها در مقایسه با آثار قبلی هادی، مانند «دلدادگان» که از نظر بصری و روایی موفقتر بود، بیشتر به چشم میآید. تجربه ناموفق هادی در سریالهای نمایش خانگی مانند «گیسو»، که به دلیل ضعفهای داستانی و تولیدی نیمهتمام ماند نیز در «یزدان» تکرار شده است. این روند نشان میدهد که هادی نتوانسته با محدودیتها و فشارهای تولید در تلویزیون کنار بیاید و کیفیت مورد انتظار را ارائه دهد.
یکی دیگر از نقاط ضعف برجسته سریال «یزدان»، انتخاب بازیگران و عملکرد آنهاست. این سریال با حضور بازیگران مطرحی مانند پژمان بازغی، لعیا زنگنه، سیما تیرانداز، علیرضا خمسه، حمید گودرزی، دارا حیایی و مریم مومن، قرار بود از نظر بازیگری نقطه قوت باشد. اما واقعیت این است که این پتانسیل به هدر رفته است. انتخاب بازیگران به نظر میرسد بیشتر بر اساس شهرت و روابط بوده تا تناسب با نقشها. به عنوان مثال، برخی کاربران در شبکههای اجتماعی به طعنه به حضور یکی از بازیگران زن جوان اشاره کردهاند و او را «نوهی پژمان بازغی» خواندهاند، که نشان دهنده انتقاد از انتخابهای غیرمنطقی است. از سوی دیگر، بازیگران نتوانستهاند با نقشهایشان ارتباط عمیقی برقرار کنند. شخصیتها فاقد عمق و باورپذیری است و دیالوگها اغلب تصنعی و دور از واقعیت به نظر میرسد. پژمان بازغی که نقش اصلی را بر عهده دارد، با وجود تجربه زیاد، نتوانسته عماد را به شخصیتی ماندگار و تأثیرگذار تبدیل کند. این ضعف در بازیگری، همراه با کارگردانی نامناسب، باعث شده تا سریال از نظر احساسی نیز با مخاطب ارتباط برقرار نکند.
تبلیغات گسترده سریال «یزدان»، از جمله افتتاحیه پر سر و صدا در برج میلاد با حضور چند هزار نفر، انتظارات بالایی را در میان مخاطبان ایجاد کرد. اما این تبلیغات با کیفیت واقعی سریال همخوانی نداشت و نتیجه آن، ناامیدی گسترده مخاطبان بود. یکی از کاربران در ایکس سریال را «افتضاح» توصیف کرده و نوشته؛ «یه ضد تبلیغ بزرگ بود برای شهرداری و ایران و یه خوراک فوقالعاده برای مخالفان حکومت».
این واکنش نشان میدهد که سریال نه تنها نتوانسته جایگاه مثبتی در ذهن مخاطبان پیدا کند، بلکه به عنوان یک اثر ضعیف، تصویر منفی از نهادهای دولتی و تولیدات رسانهای ایران ارائه داده است. این موضوع به ویژه در شرایطی که اعتماد عمومی به رسانههای دولتی شکننده است، اهمیت بیشتری پیدا میکند. تبلیغات گمراه کننده، به جای جذب مخاطب، به عاملی برای تشدید انتقادات تبدیل شده است.
یکی از جنجالیترین مسائل پیرامون سریال «یزدان»، ادعای سفارشی بودن آن برای تبلیغ شهرداری است. برخی مخاطبان معتقدند که این سریال بخشی از تلاشهای تبلیغاتی برای بهبود وجهه شهرداری تهران است. این دیالوگها که به نظر میرسد بیش از حد تبلیغاتی و غیرطبیعی است، حساسیتهای سیاسی و اجتماعی مخاطبان را برانگیخته است. در حالی که پرداختن به مسائل اجتماعی میتوانست فرصتی برای نقد سازنده باشد، رویکرد سریال بیشتر به سمت ارائه تصویری مثبت و غیرواقعی از شهرداری متمایل شده است. این امر باعث شده تا «یزدان» از عمق و تاثیرگذاری لازم برخوردار نباشد و به جای یک اثر هنری مستقل، به ابزاری تبلیغاتی تبدیل شود.
از نظر تأثیرات اجتماعی و فرهنگی، سریال «یزدان» نتوانسته به هدف خود یعنی پرداختن به دغدغههای واقعی جامعه دست یابد. در حالی که سریالهای اجتماعی موفق مانند «پدرسالار» یا «خانه سبز» با روایتهای عمیق و شخصیتپردازی قوی، توانستهاند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهند، «یزدان» در این زمینه ناکام مانده است. موضوعات مطرحشده در سریال اغلب کلیشهای و فاقد نوآوری هستند و به جای ارائه راهحل یا نقد سازنده، به سطحینگری بسنده کردهاند. این ضعف باعث شده تا سریال نتواند ارتباط عمیقی با مخاطب برقرار کند و به اثری فراموششدنی تبدیل شود.
در مقایسه با آثار قبلی منوچهر هادی، «یزدان» نشاندهنده افت محسوس در کیفیت کارگردانی و داستانپردازی است. هادی که زمانی با سریالهایی مانند «دلدادگان» موفقیتهای قابل توجهی کسب کرده بود، در آثار اخیرش با انتقادات گستردهای مواجه شده است. تجربه ناموفق او در «گیسو» و حالا در «یزدان»، این سوال را مطرح میکند که آیا هادی توان بازگشت به روزهای اوج خود را دارد یا نه. شاید فشارهای تولیدی، محدودیتهای بودجهای یا کم توجهی به جزئیات، دلایل این افت باشد، اما نتیجه هر چه باشد، مخاطب را ناامید کرده است.
در نهایت، سریال «یزدان» با وجود پتانسیل اولیه و تبلیغات گسترده، نتوانسته انتظارات را برآورده کند. ضعف در داستان، کارگردانی، بازیگری و اتهام سفارشی بودن، از جمله دلایل اصلی ناکامی این سریال است. این اثر به جای اینکه به یک فرصت برای پرداختن به مسائل اجتماعی تبدیل شود، به یک تجربه ناموفق در کارنامه منوچهر هادی و شبکه سه سیما تبدیل شده است. شاید این سریال درس مهمی برای سازندگانش داشته باشد؛ اینکه مخاطب امروزی به دنبال صداقت، خلاقیت و کیفیت است، نه تبلیغات پر زرق و برق و شعارهای توخالی.