والدین امروز، تحت فشارهای اقتصادی، شغلی و روانی مسئولیت سنگین و زمانبر تربیت را به ساختارهای بیرونی واگذاشتهاند...
عصر ایران؛ مهدیه ملک شیخی- 15 ماه مه روز جهانی خانواده را پشت سر گذاشتیم اما چون در رسانههای رسمی همان نگاههای قبلی را شاهد بودیم جا دارد به برخی از واقعیتها اشاره شود که دیروز باید میشنیدیم و نشنیدیم.
از جمله این که واگذارشدن برخی از کارکردهای خانواده به نهادهای اجتماعی و تضعیف برخی دیگر از آنها موجب تغییرات ساختاری عمیق در خانواده ها شده است. بدیهی است نمی توان تغییرات ساختاری و کارکردی خانواده را جدای از تغییرات بینشی و ارزشی افراد جامعه دید.
خانواده نیز مانند بسیاری از نهادها و جریانات دیگر خود را با تغییرات منطبق می کند. برخی از این تغییرات به تحولاتی مثبت منجر شده و برخی آسیب هایی را به دنبال دارد.
در دهه های اخیر، تحولی آرام اما ریشهای در مناسبات خانوادگی شکل گرفته: والدین دیگر خود را مسؤول مستقیم تربیت فرزند نمیدانند، بلکه این امر را به مربیان، مشاوران، کلاسهای مختلف، اپلیکیشنها و پلتفرمها واگذار کردهاند. این پدیده که میتوان آن را "برونسپاری تربیت" نامید، نه فقط یک تغییر سبک زندگی، بلکه نشانگر یک بحران خاموش روانشناختی عمیق در تعریف نقش والدگری در جامعه است.
والدینی که نقش تربیتی خود را تنها در فراهمکردن امکانات بیرونی خلاصه میکنند؛ مانند خرید دوره آموزشی، پرداخت هزینه کلاس های متنوع، در اختیار قرار دادن تلفن همراه و یا دنبالکردن پیجهای روانشناسی؛ و در ازای پرداخت هزینه، تربیت را به شکل بسته های آماده تحویل می گیرند. در واقع نقش خود را از رابطهمند بودن به تأمینکننده خدمات تربیتی تغییر دادهاند.
لذا تربیت، به جای آن که امری درونی، پویا و انسانی باشد، به خدمات و کالاهایی تبدیل شده است که خریدنیاند. در این میان می توان به کمپ های تابستانی و پانسیون های مختص کودکان و نوجوانان که برای گذران اوقات فراغت کودکان با هزینه های سرسام آور تبلیغ می شوند، اشاره کرد که مصداق بارز "تربیت فروختهشده" است.
به گفته روانشناسان، بخش زیادی از والدین تربیت را یک پروژه میبینند: بچه را به مدرسه خوب، انواع و اقسام کلاسهای آموزشی، حتی در برخی مواقع نزد مشاور حرفهای می فرستند. از این رو چنین تصور میکنند که کافی است پول پرداخت کنیم و محصول تربیتشده تحویل بگیریم. این ذهنیت، فرایند تربیت را از رابطه انسانی جدا میکند.
در گذشتههای نهچندان دور، تربیت فرزند امری شخصی، تجربی و اجتماعی بود. مادران و پدران نسل های پیشین، به رغم همه کمبودها، کودک را در بستر زندگی واقعی پرورش میدادند؛ کودک صدای مادربزرگ را میشنید، دستهای پدر را لمس میکرد و در کوچه با همسن و سال هایش بازی میکرد.
ریشههای روانشناختی برونسپاری تربیت
در دنیای امروزی، رشد ناگهانی محتوای تربیتی در شبکههای اجتماعی بدون آموزش سواد مصرف آن، فشارهای اقتصادی، زمان و انرژی والدین را فرسوده کرده است، ایدهآلسازی تربیت کودک در جامعه، که منجر به اضطراب والدگری شده است و شکست ساختارهای سنتی خانواده گسترده که نقشهای حمایتی را کمرنگ کردهاند، همه و همه در برون سپاری تربیت نقش به سزایی دارند.
به بیانی دیگر، والدین امروز، تحت فشارهای اقتصادی، شغلی و روانی قرار گرفتهاند. بسیاری از آنها ترجیح میدهند مسئولیت سنگین و زمانبر تربیت را به ساختارهای بیرونی واگذار کنند.
از سوی دیگر، بسیاری از والدین جوان امروزی، تجربه والدگری امن نداشتهاند و فاقد الگوهای درونیشده مؤثرند. در نتیجه، با دیدن محتوای روانشناختی در شبکههای اجتماعی، دچار اضطراب میشوند که "نکند از پس تربیت فرزندم برنیایم"؛ این ترس، آنها را به سمت وابستگی به منابع بیرونی سوق میدهد. بسیاری از والدین احساس درماندگی، گناه و اضطراب مداوم درباره فرزندانشان دارند.
پیامدهای روانی این الگو برای کودکان
برونسپاری تربیت موجب شکلگیری نسلی از کودکان میشود که دلبستگی ناایمن دارند؛ چراکه رابطه عاطفی با والدینشان سطحی است. چنین کودکانی احساس شنیدهشدن نمیکنند؛ چون والدین، صرفا محتوای خوب تأمین میکنند و نه گفتوگوی واقعی. آن ها احساس فشار مداوم برای عملکرد مناسب دارند؛ به دلیل آنکه زندگیشان تبدیل به پروژه موفقیت تربیتی والدین شده است.
در کلینیکهای روان شناسی، ما با کودکانی مواجهایم که به رغم شرکت در بهترین کلاسها، دچار اضطراب شدید، پرخاشگری و گسست عاطفی از والدیناند. زیرا چیزی که نیاز دارند رابطه است و نه خدمات.
جایگزینی راحتی به جای رابطه
از آنجا که تربیت فروختهشده یعنی اینکه والدین، به جای اینکه درگیرِ تربیت فرزند خود باشند، هزینهاش را پرداخت میکنند؛ لذا به طور معمول نقش پدر یا مادر بودن را با اشتراک یک دوره، فالو کردن یک مشاور و یا خرید کلاس آنلاین اشتباه می گیرند.
پرواضح است که ارتباط با کودک سخت است، صبر و آرامش می طلبد، توجه والدین را میخواهد، درگیر شدن در مسائل متنوع فرزند نیز اجتناب ناپذیر است؛ ولیکن دیدن یک استوری، فوروارد کردنش، یا خرید یک دوره آموزشی و ... زحمت زیادی ندارد. بنابراین والدینی که خسته اند، بیحوصله اند و یا تجربه اندکی دارند، ترجیح می دهند به جای حرفزدن و همراهی، سرویس تربیتی تهیه کنند.
نکته مهم اینجاست؛ بسیاری از موارد تربیتهای امروزی تحت تاثیر فشار اجتماعی و نمایش قرار دارد؛ به این معنا که گاهی اوقات بچه ها را روانه کلاس هایی برای یادگیری و یا سرگرمی می کنیم که تنها به دیگران بگوییم که ما به عنوان والد وظیفه مان را به درستی انجام می دهیم.
برونسپاری تربیت در ایران به یک سبک طبقاتی تبدیل شده است. خانوادههای طبقه متوسط و بالاتر درگیر مسابقه تربیت شدهاند؛ هرکس فرزندش را به کلاسها و مربیان بیشتری بسپارد، گویی موفقتر است. اما کودک در این میان، احساس حضور واقعی والدین را از دست داده است.
در کشورهای توسعه یافته والدگری چگونه است؟
در کشورهای غربی و آمریکا، پس از همه گیری کرونا، والدین بیش از پیش به خدمات آموزشی و تربیتی مجازی روی آوردند. اما در عین حال، موجی از بازگشت به ارتباط چهره به چهره، از طریق جنبشهایی مانند slow parenting یا conscious parenting نیز شکل گرفته است.
چنین جنبش هایی حاصل یک رویکرد تربیتی است که در واکنش به سبکهای پرشتاب، اضطرابی و کنترلگرایانه والدگری مدرن شکل گرفته است. این رویکرد تاکید میکند والدین به جای تمرکز افراطی بر موفقیتهای سریع، مقایسههای اجتماعی و پر کردن زمان کودک با کلاس و برنامههای مختلف، لازم است به رشد طبیعی، آرام و آگاهانه کودک توجه کنند.
پژوهشها نشان دادهاند که اضطراب والدین برای موفقیت سریع کودک، میتواند به اضطراب، فرسودگی و هویتسازی ناسالم در فرزند منجر شود. او نیاز به فضا برای تجربهگری، شکست و رشد طبیعی دارد.
بسیاری از والدین باور کرده اند"اگر زیاد بدانی، خوب تربیت میکنی". اما کودک تربیت نمیخواهد، بلکه رابطه میخواهد. تربیت دیجیتالیشده، خطرناکتر از آن است که فکر میکنیم؛ نه به دلیل اینکه تکنولوژی بد است، بلکه چون جای رابطه را گرفته است.
نسلهای آینده که پدر و مادرهای دیجیتالی دارند، چگونه عملکردی خواهند داشت؟
همان طور که الیزابت گری در کتاب "والدگری در عصر دیجیتال" می گوید: تربیت در دنیای دیجیتال از «آموزش» به «مصرف» تبدیل شده و این تحول در بلندمدت موجب از دست دادن پیوندهای عاطفی میشود.
بر اساس پیشبینیها، نسل آینده از والدین، بهجای روابط عاطفی و تربیتی متکی بر زمان و حضور، ممکن است پدران و مادرانی دیجیتالی و بهشدت مشغول به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی باشند. نسلهای جدید که در دنیای دیجیتال بزرگ میشوند، ممکن است بهجای تربیت فرزند از طریق تعاملات انسانی و آموزشی سنتی، بیشتر بر محتواهای دیجیتال و پلتفرمهای آنلاین متکی شوند.
آسیبهایی که در آینده نسلهای جدید تجربه خواهند کرد، علاوه بر آسیبهای روانشناختی مانند اضطراب و افسردگی، شامل از دست دادن مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و بحران هویت است. با توجه به این تحولات، والدین باید آگاهانه به نقش خود در تربیت فرزندان و تعاملات انسانی توجه و تلاش کنند تا با استفاده هوشمندانه از فناوری، ارتباطات واقعی و عاطفی خود را با فرزندان حفظ کنند.
اندکی تامل کنیم؛ به نظر شما در شرایط کنونی، "والدین نامرئی" هستیم یا نه؟
بپذیریم؛ خانه هایمان شبیه اقامتگاهایی شده که تنها برای کمی خواب و استراحت مناسب است، قبول دارید بچه های ما پر از حرف های ناگفته اند که فرصت نشده در آغوش ما بگویند؟
غرق کتاب و دفترشان کرده ایم؛ اما از دفتر ناخوانده زندگی چیزی نگفته ایم. از آن ها انتقاد می کنیم که دائم مشغول فضای مجازی هستند؛ در حالی که درک نمی کنیم؛ در تنهایی خود فرو رفته اند. شاید به عنوان والدین اگر مجالی از دور تند زمان جا بمانیم، اتفاق خاصی نیافتد؛ ولیکن به یقین رابطه والد و فرزندی بهتری خواهیم داشت.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.