تصور کنید کودکی ساکت در گوشهای نشسته، سرش را پایین انداخته، نه بازی میکند، نه سؤال میپرسد، نه میخندد. شما بهعنوان والد یا معلم، ممکن است بگویید: "آرومه، بچهی خوبیه." اما آیا همیشه سکوت نشانهی آرامش است؟ گاهی این سکوت، فقط نقابی است بر چهرهی روانی آزرده، ذهنی پر از اضطراب یا دلی شکسته.
کودکان همیشه توانایی یا جرأت بیان احساساتشان را ندارند. گاهی روانشان بهشدت در حال فریاد زدن است، اما دهانشان بسته مانده. این مقاله تلاشی است برای درک بهتر این سکوتهای پرصدا و راههایی برای کمک به کودکانی که "حرف نمیزنند"، اما نیاز شدیدی به شنیده شدن دارند.
کودکان از سنین پایین یاد میگیرند که برای برقراری ارتباط باید از کلمات استفاده کنند، اما احساسات و تجربیات روانی همیشه قابل بیان با کلمات نیستند، مخصوصاً برای کودکان. دلایل زیادی برای سکوت یک کودک وجود دارد:
اگر کودکی در گذشته به خاطر گفتن حقیقت تنبیه یا سرزنش شده باشد، یاد میگیرد که سکوت امنتر است. مثلاً وقتی کودکی میگوید "از برادرم میترسم" و مادر پاسخ میدهد "دست بردار، اون فقط داره شوخی میکنه!"، کودک پیام میگیرد که بیان احساساتش پذیرفته نیست.
اکثر کودکان واژگان محدودی برای بیان احساسات دارند. برای آنها "ناراحت"، "عصبانی"، یا "ترسیده" مفاهیمی مبهماند، بهخصوص اگر کسی قبلاً این احساسات را برایشان توضیح نداده باشد.
تجربههایی مثل خشونت خانگی، جدایی والدین، مرگ عزیزان، سو استفاده یا حتی تغییرات شدید در محیط (مثل مهاجرت یا تعویض مدرسه) میتواند بهشدت ذهن کودک را درگیر کند. چنین کودکانی اغلب خاموش میشوند تا از خودشان محافظت کنند.
در خانههایی که ابراز احساسات تابو است (مثلاً پسر نباید گریه کند، یا دختر نباید عصبانی شود)، کودکان سکوت را بهعنوان تنها گزینه میآموزند.
گرچه کودک چیزی نمیگوید، اما بدن و رفتارش صدها نشانه به ما میدهد. علائمی که نباید نادیده گرفته شوند:
- تغییر در اشتها یا خواب: کابوسهای شبانه، بیدار شدنهای مکرر، یا بیاشتهایی ناگهانی
- رفتارهای پرخاشگرانه یا گوشهگیری: گاهی کودک بهظاهر آرام، ناگهان در مدرسه دعوا میکند یا اشیاء را پرت میکند
- افت ناگهانی تحصیلی یا بیعلاقگی به مدرسه
- شکایات جسمی بیدلیل: دلدرد، سردرد یا حالت تهوع بدون علت پزشک
- وابستگی افراطی یا ترس از تنها ماندن
- نقاشیها یا بازیهای نگرانکننده: نقاشیهایی پر از رنگهای تیره یا صحنههای خشونتآمیز میتواند هشداردهنده باشد
کودک باید بداند که هیچ احساس، سؤال یا نگرانیای باعث طرد شدن او نمیشود. جملاتی مثل:
- "حق داری ناراحت باشی."
- "میفهمم که امروز روز سختی داشتی."
- "بیا دربارهش حرف بزنیم، هر وقت دوست داشتی."
میتوانند پایهگذار حس امنیت باشند.
همهچیز نباید از طریق صحبت باشد. کودک ممکن است در نقاشی، بازی، موسیقی یا حتی داستانسرایی احساساتش را بیان کند. مثلاً یک کودک ممکن است با بازی با عروسکها صحنهای را بازسازی کند که نشاندهنده اضطراب یا آسیب اوست.
به کودک کمک کنید احساساتش را بشناسد. مثلاً به جای گفتن "چرا اینقدر گریه میکنی؟"، بپرسید:
"ناراحتی؟ یا از چیزی ترسیدی؟ میخوای برام تعریف کنی؟"
کودکان وقتی درد دارند، بیشتر از راهحل، نیاز به درک شدن دارند. قبل از گفتن "اشکالی نداره، زود میگذره"، بگویید:
"میفهمم خیلی برات سخت بوده."
اگر تغییر رفتار طولانی شد یا شدت گرفت، کمک تخصصی بسیار ضروری است. روانشناس کودک میتواند از روشهای بازیدرمانی، هنردرمانی یا گفتوگوهای هدایتشده برای کشف و درمان مشکل استفاده کند.
پدر و مادر اولین پناهگاه روانی کودک هستند. اما معلمان، مربیان مهدکودک، و حتی اقوام نزدیک هم میتوانند در شناسایی نشانهها و حمایت از کودک نقش مؤثر داشته باشند.
برای ساختن نسل سالمتر، باید مهارت گوش دادن به کودکان را بیاموزیم. نباید منتظر باشیم تا "خودش بگه"، چون گاهی هیچوقت نخواهد گفت... مگر اینکه ما راهی برای شنیدن سکوتش پیدا کنیم.
۱. آیا سکوت کودکان همیشه نشانهی مشکل روانی است؟
خیر. سکوت لزوماً به معنای وجود اختلال یا آسیب روانی نیست. بعضی کودکان ذاتاً درونگرا هستند. اما اگر سکوت با تغییر رفتار، افت تحصیلی، یا نشانههای اضطراب همراه باشد، باید جدی گرفته شود.
۲. چطور میتوانم بفهمم کودک من فقط ساکت است یا در حال رنج کشیدن؟
به رفتارهای غیرکلامی توجه کنید: تغییرات ناگهانی، واکنشهای شدید، بیخوابی، شکایات جسمی مکرر، ترسهای بیدلیل یا پرخاشگری. اینها میتوانند نشانههایی از آشفتگی روانی باشند.
۳. از چه سنی بچهها میتوانند احساساتشان را بیان کنند؟
کودکان از حدود ۲ سالگی میتوانند احساسات پایه مانند شادی، ترس و ناراحتی را تشخیص دهند. با آموزش و الگوی مناسب، میتوانند از ۳ تا ۵ سالگی احساسات پیچیدهتر را نیز بیان کنند.
۴. آیا کمک گرفتن از روانشناس کودک نشانهی ضعف والدین است؟
برعکس، این نشانهی مسئولیتپذیری و آگاهی والدین است. گاهی نیاز به مشاور، دقیقاً مانند مراجعه به پزشک عمومی برای تب یا سرماخوردگی است. مراجعه زودهنگام میتواند از مشکلات جدیتر جلوگیری کند.
۵. آیا با فرزندم درباره احساساتش حرف بزنم یا صبر کنم خودش بگوید؟
صحبت کردن درباره احساسات، مخصوصاً در قالب بازی، داستان یا نقاشی، میتواند به کودک کمک کند احساس امنیت کند. منتظر ماندن منفعلانه ممکن است فرصتهای طلایی ارتباط را از بین ببرد.
۶. آیا تکنیک خاصی برای شروع گفتوگو با کودک وجود دارد؟
بله. تکنیکهایی مثل بازیدرمانی، نقاشیدرمانی، استفاده از عروسکها برای بازسازی موقعیتها، و پرسشهای باز مثل «امروز توی مدرسه چه چیزی خوشحالت کرد؟» میتوانند کمککننده باشند.
۷. نقش مدرسه و معلمان در این زمینه چیست؟
معلمان، به دلیل ارتباط روزمره با کودکان، اولین کسانی هستند که میتوانند تغییرات رفتاری را تشخیص دهند. آنها میتوانند به والدین هشدار دهند و همچنین محیطی حمایتی برای بیان احساسات در کلاس فراهم کنند.
۸. آیا کودکان میتوانند دچار افسردگی یا اضطراب شوند؟
بله. برخلاف باور رایج، کودکان هم میتوانند دچار اختلالات روانشناختی مانند اضطراب، افسردگی، وسواس یا ترسهای مداوم شوند. تشخیص زودهنگام و مداخله مناسب ضروری است.
کودکانی که حرف نمیزنند، در سکوتشان چیزی پنهان کردهاند؛ نه لجبازی، بلکه فریادی درونی که شنیده نشده است. اجازه دهیم کودکانمان احساساتشان را بشناسند، باور کنند و بیان کنند.
بیایید آنقدر به آنها گوش دهیم، تا یاد بگیرند حرف بزنند.
گردآوری: بخش کودکان بیتوته