به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، در دل زاگرس، جایی میان روستاهای درهبادام و کولهلویت در دهستان جلالوند از توابع بخش فیروزآباد شهرستان کرمانشاه، فاجعهای خاموش در حال وقوع است.
اهالی منطقه در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا گفتند: درختان کهنسال بلوط، که برخی از آنها بیش از نیم قرن قدمت دارند، سالهاست قربانی طمع زغالسازانی شدهاند که این میراث طبیعی را به گونیهای زغال تبدیل میکنند.
طبق گفته اهالی، هر سه درخت ۵۰ ساله بلوط تنها یک گونی زغال میشود؛ گونیای که در نهایت بسته به محل فروش، با قیمتی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان به فروش میرسد. این زغالها در سکوت مطلق، از دل جنگلهای زاگرس راهی شهرها میشوند و رد پای تخریبشان، جز تودهای خاکستر و جای خالی درختان، چیزی بر جای نمیگذارد.
نگرانیها اما زمانی بیشتر میشود که بدانیم کل بخش فیروزآباد ـ که دومین بخش بزرگ کشور محسوب میشود و صدها روستا را در خود جای داده ، تنها با دو نفر نیروی منابع طبیعی محافظت میشود؛ نیروهایی که قادر به مقابله با این حجم از تخریب نیست و در عمل، هیچ مانعی در برابر قاچاق چوب و زغالسازی غیرقانونی وجود ندارد.
بلوطهای زاگرس، این سپر سبز در برابر فرسایش خاک، تغییر اقلیم و خشکسالی، حالا زیر تبر نابودی قرار گرفتهاند. با این روند، خطر بیابانیشدن مناطق وسیعی از غرب کشور، فراتر از یک هشدار زیستمحیطی است؛ این، فاجعهای است که در حال تحقق است.
محمدحسین رستمی، مدیرکل منابع طبیعی استان کرمانشاه، با تاکید بر اینکه منطقه تنها با دو نیروی حفاظتی رها نشده است. به گفته او، ۱۷ نفر نیروی دیدهبان و مراقب در سر فیروزآباد مستقر هستند اینگونه از شرایط حفاظت از این منطقه مهم منابع طبیعی کشور گفت: دیدهبانها باید تا ۱۵۰ هزار هکتار را زیر نظر داشته باشند. با این وجود، منابع طبیعی استان کرمانشاه تلاش کرده با امکانات موجود، به حفاظت از جنگلها ادامه دهد و قرار است تا پیش از ۱۵ خرداد، تعداد دیده بان های منطقه به ۳۲ نفر افزایش یابد.
اما داستان، فقط ماجرای کمبود نیرو نیست. رستمی تأکید میکند که ریشههای تخریب جنگلها در وضعیت معیشتی مردم نهفته است. خانوارهای بومی این مناطق، ناچار به انجام فعالیتهای جانبی برای تأمین معاش خود شدهاند. یکی از این فعالیتها، بریدن درختان برای تولید زغال است؛ کاری که بهمرور به بخشی از معیشت سنتی روستاییان بدل شده است. با این حال، همه تخریبها هم از روی ناچاری نیست. به گفته رستمی، در کنار کسانی که برای گرمکردن خانهشان درخت میبرند، عدهای معدود نیز برای فروش زغال وارد این چرخه شدهاند. او بر این نکته تأکید دارد که شمار این افراد اندک است و اغلب از اهالی بومی منطقهاند؛ نه از نقاط دیگر.
سازمان منابع طبیعی برای مقابله با این روند، اقدامات متعددی در دستور کار قرار داده است. مهمترین آن، آموزش مستمر مردم بوده است. به گفته مدیرکل منابع طبیعی استان، در هر هفته، نیروهای ترویجی این سازمان حداقل یک تا دو بار در روستاهای اطراف حاضر شده و درباره فواید درختان، نقش آنها در تولید اکسیژن، جلوگیری از فرسایش خاک، تلطیف هوا و مزایای بلندمدت جنگلها آموزش دادهاند.
رستمی معتقد است که این اقدامات فرهنگی، تأثیر محسوسی در کاهش تعرض به درختان داشته است. او با اطمینان میگوید که میزان قطع درخت و حریق نسبت به سالهای گذشته به شکل چشمگیری کاهش یافته و عملکرد حفاظتی منابع طبیعی در برخی مناطق تا ۸۵ درصد موفق بوده است.
در کنار آموزش، تلاش برای تأمین سوخت جایگزین نیز جدی گرفته شده است. در مناطقی که هنوز گازکشی نشدهاند، ایستگاههایی برای توزیع گاز مایع به شکل کپسول ایجاد شده است تا روستاییان کمتر به سمت قطع درختان برای سوخت هیزمی بروند. بهعلاوه، در جلسات ستاد بحران با حضور استاندار، طرحهایی برای استفاده از آبگرمکنهای خورشیدی و سلولهای خورشیدی مطرح شده تا مردم در گرما نیز با کمترین فشار به طبیعت زندگی خود را پیش ببرند.
در حوزه نظارت هوایی نیز، اگرچه هنوز سازمان منابع طبیعی به پهپادهای مستقل برای رصد روزانه مجهز نیست، اما رستمی از رایزنیهایی با نهادهای نظامی برای پوشش هوایی برخی مناطق خبر میدهد. با این حال، گستردگی جغرافیایی زاگرس بهگونهای است که حتی این کمکها نیز نمیتواند تمام نقاط را بهصورت مستمر زیر نظر بگیرد.
یکی دیگر از راهبردهای مهم منابع طبیعی، بهرهگیری از مردم بومی بهعنوان دیدهبان محلی بوده است. این افراد، که از دل روستاها برخاستهاند، بهتر از هر کسی با جغرافیای منطقه و مسیرهای ورود متخلفان آشنایی دارند. این مدل مشارکتی، هم در ارتقای حس تعلق مردم به جنگلهای بلوط مؤثر بوده و هم امکان گزارشدهی سریعتر و دقیقتر را فراهم کرده است.
رستمی اشاره میکند: منابع طبیعی بدون همراهی مردم و بدون تأمین زیرساختهای معیشتی نمیتواند بهتنهایی جلوی تخریب جنگلها را بگیرد.
جنگلهای بلوط زاگرس، میراث هزاران ساله این سرزمیناند. رستمی و همکارانش،در برابر زغالسازی ایستادهاند. آنچه باقی مانده، نیاز به سیاستگذاری کلان، تخصیص اعتبار، و مهمتر از همه، درک عمومی جامعه از ارزش این میراث طبیعی است؛ میراثی که اگر امروز از آن غفلت شود، فردا چیزی جز خاکستر از آن نخواهد ماند.