ترامپ دوباره در خاورمیانه؛ واشنگتن به دنبال بازتعریف قدرت در خلیج فارس؟

نامه نیوز شنبه 03 خرداد 1404 - 13:06
با توجه به فشار دولت ترامپ و ایجاد حساسیت درباره‌ی حضور فعال چین در این منطقه می‌توان پیش بینی نمود که بخشی از رقابت جهانی آمریکا- چین در این منطقه خواهد بود. به نظر می‌رسد دوران تازه‌ای از رابطه‌ی دو سویه میان دولت‌های عرب این منطقه و ایالات متحده شروع شده و ادامه‌ی رابطه با چین مبتنی بر احتیاط خواهد بود.
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

ظهور قدرتمند مالی، تولیدی و بلکه نظامی چین در دهه اخیر، ضرورت ایجاد سامان جدیدی در سیاست داخلی و خارجی آمریکا را بوجود آورده است. ترامپ هم که در دور اول ریاست جمهوری ستیز با چین را پیشه کرده بود حالا در دور دوم علاوه بر افزایش تعرفه‌ها، درواکنش به بازیگری چین در منطقه و بازتعریف جدید ایالات متحده از جایگاه منطقه‌ی خلیج فارس برای دومین بار به خاورمیانه سفر کرد.

سفری که منجر به بسته شدن تفاهم نامه‌های بزرگ اقتصادی شد و دستاوردی به ارزش ۱.۴ تریلیون دلاربرای آمریکا به ارمغان آورد. تقویت حضور آمریکا درخاورمیانه را می‌توان برگرفته از نگاه نو ایالات متحده به منطقه خلیج فارس برشمرد.

آنچنانکه ترامپ در بازگشت از این سفربه خبرنگار سی. ان. ان گفت: منطقه خلیج پارس "منطقه‌ای مهم و بزرگ است که با آن به درستی رفتار نشده. کشور‌های این منطقه در حال افتادن در آغوش چین بودند" این گفته‌ها نشان از شدیدتر شدن رقابت آمریکا و چین و کلید خوردن بازتعریف جایگاه این منطقه در سیاست خارجی ایالات متحده است.

درادامه گفتگویی با علی ترابی کارشناس ارشد مطالعات آمریکای شمالی به چرایی تقویت حضور آمریکا در خاورمیانه پرداخته ایم

آیا این سفر نشانه‌ای از تغییر سیاست آمریکا در منطقه است؟

سیاست و تصمیمات سیاسی اموری سیال و موقتی می‌باشند و دلیل اعلام خروج آمریکا و یا ماندن و سرمایه گذاری در منطقه نیز ریشه در این واقعیت دارد. برای مثال، از حدود سال ۱۸۱۴ میلادی تا صد سال بعد یعنی دوران جنگ جهانی اول، آمریکا با اعلام "دکترین مونروئه "منافع ملی خود را دنبال نمود. هدف آن دکترین، دور نگه داشتن اروپاییان از بازیگری و دخالت در نیم کره غربی یعنی آمریکای مرکزی و جنوبی بود. (منطقه‌ی ذکر شده حیاط خلوت آمریکا محسوب می‌شد). در گام بعدی آمریکا نیاز به بیرون شدن از انزواگرایی داشت، پس دکترین مونروئه را کنار نهاد. در پایان جنگ دوم جهانی، هری ترومن جمله‌ای بر زبان آورد که به طور دقیق حکایت از تغییر پارادایم داشت؛ او گفت: "اگر می‌خواهید ایالات متحده قدرتی جهانی شود باید جهان را آمریکایی کنید" جهان آمریکایی یعنی از دور خارج شدن سیاست پیشین انزواگرایی. با اعلام سیاست چرخش به آسیا (Pivot to Asia) که در زمان اوباما و در" دانشگاه جرج تاون" کلید خورد پندار نادرست آن بود که آمریکا خاورمیانه را ترک خواهد نمود و نیرو‌های نظامی و تمرکز خود را بر روی شرق و جنوب شرق آسیا خواهد برد.

گذشت زمان و واقعیت‌های قدرت نشان داد که در صورت خلا قدرت در خاورمیانه نیرو‌های رقیب شامل ایران و روسیه، منبع نگرانی‌های تازه‌ای برای ایالات متحده خواهند شد. از سویی وحشت دولت‌های خاورمیانه‌ای همسو با آمریکا موجی از رقابت و تنش‌های نو را آفرید. دولت‌های عرب منطقه‌ی شاخاب پارس از ترس عقب نشینی ایالات متحده دچار دلهره‌های امنیتی شدند و میزان بالایی از فشار بر ایالات متحده وارد نمودند. آن چه گفته شد شق اول وضعیت و هندسه قدرت در خاورمیانه بود. شق دوم را چین رقم زد و آن چه که امروز در این منطقه پیش آمده است حاصل تلفیق و دیالکتیک بازی ایالات متحده و چین می‌باشد. در پاسخ به این سوال باید گفت که این سفر نه نشانه‌ی تغییر سیاست ایالات متحده که نشانه‌ی سیال بودن سیاست خارجی ایالات متحده و از سویی واکنش به بازیگری چین در منطقه و بازتعریف جدید ایالات متحده از جایگاه منطقه‌ی خلیج فارس می‌باشد.

از این پس آیا شاهد شدت گرفتن رقابت امریکا و چین در منطقه خواهیم بود؟

برای پاسخ درست به این پرسش باید به بازی چین در منطقه و واکنش آمریکا به بازیگری چین پرداخت، آن چه که می‌توان نیمه‌ی دوم پازل قدرت نامید. پس از اعلام دکترین چرخش به آسیا، چین منطقه‌ی شرق آسیا و محیط پیرامونی خودش را یک سرزمین با میزان بالای تنش و به شدت تحت محاصره از سوی ایالات متحده دید. چین با فراست دانست که در صورت شروع بازی قدرت در شرق آسیا توان آن کشور در رویارویی با آمریکا به تحلیل خواهد رفت و در نتیجه رویای رسیدن به جایگاه نخست از دست خواهد رفت. چین طرحی دیگر در انداخت و به جای رقابت در شرق آسیا و احتمال بالای شکست، از طرح پروفسور ممتاز دانشگاه پکن، " جی. سی. وانگ" بهره گرفت. وانگ به چین توصیه کرد به جای بازیگری در محیط پرتنش شرق آسیا بهتر است تا چین به بازیگری در غرب خود یعنی آسیا میانه و جنوب غرب آسیا بپردازد. نام این ایده "رژه به غرب "می باشد. از نظر وانگ فرصت سرمایه گذاری چین در جنوب غرب آسیا و آسیای میانه، بهترین فرصت برای پیمودن بخشی از مسیر تبدیل شدن به ابرقدرتی بوده است. چین با کلید زدن طرح "یک کمربند یک جاده" با سرمایه گذاری بیش از یک تریلیون دلار و طرح جاده ابدیشم دیجیتال و سایر برنامه‌های اقتصادی خود توانسته نفوذ و ضریب اثرگذاری خود را در تمام جهان به پیش ببرد.

واکنش آمریکا برساختن چین به عنوان تهدید بوده و با انواع روش‌ها دست به مهار و محدودسازی و ایجاد دست انداز در این مسیر بوده است. با توجه به کشیده شدن رقابت آمریکا و چین به همه‌ی حوزه‌ها مثل هوش مصنوعی، ریزتراشه، رقابت بر سر سرمایه گذاری و. آینده‌ی بازی آمریکا- چین بسیار شدیدتر و داغ‌تر خواهد بود. بخشی از این رقابت در منطقه‌ی جنوب غرب آسیا به ویژه "شاخاب پارس" خواهد بود. در این جا باید نگاه نوین آمریکای ترامپ «که به احتمال بسیار زیاد در دوران پسا ترامپ هم ادامه خواهد داشت» را نیز کاوید.

نگاه نو ایالات متحده به منطقه‌ی شاخاب پارس در مصاحبه‌ی استیو ویتکاف، نماینده ویژه‌ی ترامپ در امور خاورمیانه با تاکر کارلسون و آخرین مصاحبه دانلد ترامپ با خبرگزاری سی. ان. ان. پرده برداری شده است. ویتکاف، ظرفیت بزرگ این منطقه را بسیار بزرگ‌تر از ارزیابی‌های پیشین دانست و گفت شرط دستیابی آن است که بتوانیم در این منطقه صلح و ثبات را برقرار سازیم. در ادامه او گفت اگر بشود که مساله‌ی ایران را حل کنیم می‌شود در این بازار سرمایه گذاری کرد. در آن صورت اقتصاد منطقه‌ی خلیج فارس از اروپا بزرگتر خواهد بود. خود ترامپ نیز در بازگشت از منطقه به خبرنگار سی. ان. ان گفت: منطقه خلیج پارس "منطقه‌ای مهم و بزرگ است که با آن به درستی رفتار نشده. کشور‌های این منطقه در حال افتادن در آغوش چین بودند" این گفته‌ها نشان از شدیدتر شدن رقابت آمریکا و چین و کلید خوردن بازتعریف جایگاه این منطقه در سیاست خارجی ایالات متحده است.

این سفر چه تأثیری بر روابط آمریکا با متحدان سنتی‌اش در منطقه می‌گذارد؟

روزگاری بازیگران اصلی اثرگذار در این منطقه ایالات متحده، روسیه، و چین بودند. باتلاق اوکراین و هزارتوی تحریم، فعلا پای روسیه را از این منطقه بیرون کشیده شده است. با توجه به فشار دولت ترامپ و ایجاد حساسیت درباره‌ی حضور فعال چین در این منطقه می‌توان پیش بینی نمود که بخشی از رقابت جهانی آمریکا- چین در این منطقه خواهد بود. به نظر می‌رسد دوران تازه‌ای از رابطه‌ی دو سویه میان دولت‌های عرب این منطقه و ایالات متحده شروع شده و ادامه‌ی رابطه با چین مبتنی بر احتیاط خواهد بود.

رابطه‌ی ایالات متحده و دولت‌های عرب منطقه پایدارتر خواهد شد. چنین به نظر می‌رسد که ساختار‌های رقابت جهانی چین و آمریکا بازی را به گونه‌ای پیش خواهد برد که آمریکا برنامه‌ی حل مساله‌ی ایران را به طور جدی‌تر پیش خواهد برد. این شرایط فرصتی برای ایران خواهد بود تا تنش‌های خود با ایالات متحده را مدیریت نماید و زمینه‌ی کاهش تحریم‌ها را فراهم نماید. در صورتی که ایران این بازی جدید را درک نکند دور تازه‌ای از فشار و تحریم آغاز خواهد شد؛ و اینکه تأثیر این سفربر رقابت‌های سیاسی داخلی آمریکا را چگونه می‌بینید؟

ترامپیست‌ها و به تبع آن جمهوری خواهان با شعار "نخست آمریکا" زمینه‌ی دلربایی لایه‌هایی از مردم آمریکا را فراهم نموده‌اند. اگر سیاست‌های ترامپ به درستی به بار نشیند زمینه و فرصت‌هایی برای در قدرت ماندن جمهوری خواهان در دور بعدی انتخابات به وجود می‌آید و در صورتی که سیاست‌های ترامپ منجر به بالا رفتن هزینه‌های زندگی در آن کشور گردد واکنش مردم به صورت واریزی رای‌ها به سبد دموکرات‌ها خواهد شد. بنیاد ترامپیزم دکترین مراقبت از آمریکا در جهان آشوبناک است. شعار و جادوی جذاب برگرداندن شکوه و بزرگی پیشین آمریکا چشم و دل بخش‌هایی از مردم آمریکا را برده است و مرهمی بر زخم دل مردمانی است که در زیر رقابت سنگین اقتصادی با کشورهایی، چون چین و مکزیک و هجوم مهاجران بخش‌هایی از فرصت‌های زندگی بهتر را از دست داده‌اند، مردمانی که با بستن چشم عقل با تمام وجود و تمام قد به پای ترامپ و ترامپیزم ایستادند.

از منظر جامعه شناسی کاریزما در عصر بحران و اضطرار به وجود می‌آید. کاریزمای ترامپیزم در عصر اضطرار رقابت نفس گیر بر سر کالای کمیاب قدرت متولد شده و در صورتی که ترامپ و ترامپیست‌ها بتوانند این نهال تازه رسته را به بار بنشانند دموکرات‌ها تا چند سالی در سایه‌ی اسطوره و روایت تازه متولد شده "نخست آمریکا" به گوشه‌ای رانده خواهند شد چرا که با بحران روایت و اسطوره مواجه خواهند شد.

آیا می‌توان گفت این سفر در راستای جلب حمایت لابی‌های منطقه‌ای در سیاست آمریکا است؟

سفر ترامپ سفری چند وجهی است و داستان "پیل اندر خانه تاریک" است. سفر ترامپ هم با نیت جذب سرمایه خارجی برای اقتصاد ایالات متحده بوده و هم گوشه‌ی چشمی به سود شرکت‌های ترامپ در امارات و. هم به دست آوردن دل و روح لابی‌های منطقه‌ای و هم تلاش برای پیشبرد پیمان ابراهیم و نشاندن لبخند بر لبان شرکای یهودی و راهبردی ترامپ در انتخابات. از سویی هدف این سفر، اعلام مرز و آستانه‌ی تحمل ایالات متحده نسبت به ورود چین به کشور‌های منطقه است. با اعلام جایگاه منطقه‌ی خلیج فارس در سیاست منطقه‌ای و جهانی ایالات متحده نیت به تکاپو انداختن اروپا را نیز دارد تا اروپا نیز وارد سرمایه گذاری در آمریکا شود. هدف دیگر این سفر ساختن روایت تازه‌ای از ناکامی توسعه در ایران بوده تا بتوان در مذاکرات با ایران، از آن به عنوان فشار بر دولت ایران بهره برد.

منبع: خبر آنلاین

منبع خبر "نامه نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.