عصر ایران؛ سروش بامداد- آقای محسن منصوری معاون اجرایی مرحوم رییسی که نوع اطلاع رسانی او در بعد از ظهر ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ در یادها مانده گفته است: «من ابتدا نظرم این بود که آقای فتاح باید در انتخابات حاضر شوند. استدلالم این بود که آقای فتاح باهوش هستند، آذری زباناند و رأی منفی ندارند. آقای فتاح نپذیرفتند که در انتخابات وارد شوند. امتداد دولت شهید رئیسی را آقای فتاح میتوانست پیش ببرد. نگذاشتند آقای فتاح وارد انتخابات شوند و ایشان فرمودند دست از سر ما بردارید. برخی از پدرخواندگان اجازه حضور فتاح در انتخابات ندادند.»
البته ایشان این احتمال را مطرح نکرده که چه بسا آقای فتاح به این خاطر کاندیدا نشد که نمیخواست به نام اینان بیاید و جالب این که گوینده سخنان بالا به رغم این باور رییس ستاد انتخابات سعید جلیلی شد ولی ماجرا فراتر از این است و باید به نکتهٔ کلیدیتری اشاره شود.
قبل از آن میتوان پرسید با این حساب چرا همه دولت رییسی پشت وزیر ارشاد آن دولت ایستاد و امضای خود او در حمایت از کاندیداتوری محمد مهدی اسماعیلی آن وسط چه می کند؟ این قدر دیگران را کم حافظه تصور کرده است؟!
در واقع در نخستین سالگرد سانحه سقوط بالگرد مرحوم رییسی اطرافیان ایشان چند شیوه در پیش گرفتند. برخی تنها به جنبههای احساسی و عاطفی پرداختند و از جمله این که چون پیکر مرحوم خاکستر شده بخشی در منطقه مانده و احتمالا به دنبال آن هستند که بنایی یا آرامگاهی یا بنیادی در آنجا احداث کنند.
بعضی مانند کیهان تا توانستند از 33 ماه دولت آقای رییسی نوشتند و انگار نه انگار حوادث نیمۀ دوم سال 1401 در زمان ایشان بود که کم حجابی را بی حجابی بدل کرد و هر چه کردند و کنند نمیتوانند به قبل از آن بازگردانند. ترجیح دادند از کنار پرونده محکومیت دو وزیر در پرونده چای دبش هم کریمانه بگذرند.
این که مدافع سینهچاک یک نظام سیاسی با عمر 46 سال و نیمه باشی ولی دولتهای مختلف آن را که هشتسال هشتسال عهدهدار اداره کشور در شرایط مختلف بودهاند به انحراف و وادادگی و بیتوجهی به عدالت متهم کنی و تنها یک دولت با عمر 33 ماهه را مستثنا کنی هم از شگفتیهاست. قبلا دربارۀ دولت احمدینژاد هم این تعابیر را به کار میبردند و مراسم برگزار شده در صدا وسیما با اهدای تابلو فرش معمول به احمدی نژاد را تیتر یک کردند ولی از وقتی احمدینژاد هم از دست این جماعت خسته شد دیگر از دوران او با توصیفات سابق یاد نمیکنند.
در روزهای اخیر عدهای هم به خاطر این که ریاستجمهوری از دست خودشان خارج شده مویه میکنند. در واقع دلشان تنها برای پیکر سوخته رییس جمهور فقید نمیسوزد بلکه سوگ وار از دست دادن موقعیتهای خودشان هم هستند و یکی میگوید اگر پرویز فتاح آمده بود رییسجمهور میشد در حالی که خود آقاتی فتاح اینها را میشناخت و به آنان گفته بود دست از سر من بردارید و تازگیها هم از دکتر پزشکیان و سلوک او تجلیل کرده است. یا اگر قالیباف به نفع جلیلی کنار رفته بود فلان و بهمان میشد.
نکته ای که به عمد انکار میکنند این است که اگر دلودماغ مشارکت در مردم و اندکی رقابت باشد در هیچ انتخاباتی برنده نخواهند بود و قالیباف و جلیلی و مخبر ندارد.
بله. جلیلی رأی منفی هم داشت یعنی ترس ایجاد کرد و انگیزه مشارکت داد و در فاصله 8 تا 15 تیر نزدیک هفت میلیون را به حضور پای صندوق ترغیب کرد. این را بگویند تا حدی درست است که خیلی ها از ترس جلیلی به پزشکیان رأی دادند و اگر مخبر و قالیباف و فتاح بودند این ترس نبود. اما باز رقابت بود. ضمن این که در آرای منفی جلیلی اتفاقا خود آقای منصوری هم نقش داشت. چه به خاطر نوع اطلاع رسانی در روز سانحه و چه کلمات پسماند و دور ریز که گویا در طعنه به برخی حامیان پزشکیان بر زبان آورد و یادآور خس و خاشاک احمدینژاد بود و نشان داد اینها همه مردم را مردم نمی دانند.
پس برای این که در انتخاباتی پیروز شوند باید مشارکت را پایین بیاورند، کاندیدای ترسآور نداشته باشند و هیچ رقیبی هم نباشد. در این حالت ریاست جمهوری از آن آنان خواهد بود اما با 15 درصد آرای واجدان شرایط حال آن که سیاست کلی نظام این است که در انتخابات ریاست جمهوری مشارکت پایین نیاید و اگر مرحوم رییسی زنده بود هم چه بسا برای انتخابات ۱۴۰۴ روزنهای گشوده میشد تا انتخاب مجدد او مثل ۱۴۰۰ با حذف پیشاپیش رقبا حتی رییس سه دوره مجلس و معاون اول رییس جمهور مستقر نباشد.
مشکل اصول گرایی این است که در جامعه امروز ایران در اقلیت است. اقلیتی که دوست دارد خود را مردم ایران بنامد و این همه تغییر ذائقه و سلیقه در پوشش و زیست و علایق و سلایق را درک نمیکند.
جدایی اینها از مردم به حدی است که نمیتوانند ۱۰ دقیقه دوربین صدا و سیما را در یک منطقه پرجمعیت که مردم در حالت عادی در ترددند بکارند چون نه پوشش دختران و زنان شبیه مجریانشان است نه اگر اجازه پیدا کنند آن زنان و مردان در سنین و از طبقات مختلف سخنی بگویند گفتارشان شبیه کارشناسان رسانه انحصاری- دیداری- شنیداری اصولگرایان خواهد بود.
مشکل اصول گرایی ایرانی این نیست که چه کسی نامزد میشود یا نمیشود این است که همه قدرت را میخواهند و نه به اندازه وزن اجتماعی و حاضر به وزن کشی در انتخابات واقعی و رقابتی هم نیستند و از تجربه سه سال خالصسازی و حذف دیگران درس نمیگیرند و میکوشند از تراژدی نوع جان باختن مرحوم رییسی برای خود سرمایه بسازند.