گاهی، یک آسیب و معضل اجتماعی در قالب فیلم بازنمایی میشود و از این طریق مخاطب را متوجه وجود مشکلات و معضلات گوناگون اجتماعی میکند. در این بین مسأله و ملاحظه اصلی این است که این بازنمایی مشکل و وجه تاریک جامعه ما اولا تا چه حدی صادقانه بود و با موضوع انضمامی جامعه مطابقت دارد و ثانیا آیا این اثر سعی کرده است به سمت حل مسأله یا راهکاری برود یا حداقل چالشی درمورد موضوع خاص را مطرح سازد یا خیر. واقعیت آن است که فیلمهایی که در 15 سال اخیر در ایران تحت عنوان سینمایی-اجتماعی ساخته و اکران شدهاند، به شکل تحریفگونه و غیرواقعی به برخی معضلات اجتماعی نظیر طلاق، بیخانمانی، فقر، روسپیگری و... پرداختهاند و بازنمایی صادقانهای درباره این امور نداشتند.
البته باید یادآور شد که در این بین ما آثاری نیز که در قالب سینمایِ رئالیسم قصد داشته باشد صداهای خاموش جامعه را منعکس کند داشتهایم که در آن سازنده فیلم در قامت یک جامعهشناس، حقوقدان یا یک افشاگر حقیقت عمل نموده است. آثار اولیه آقای اصغر فرهادی تا پیش از آنکه ایشان در جشنوارههای جهانی به شهرتی برسد، ذیل این دسته قرار میگرفت. اما بعد از توفیقاتی که آقای فرهادی داشت و دو فیلمش در اسکار جایزه گرفت، الگویی جدید برای فیلمساران ایرانی ترسیم شد که در آن این افراد با منحرفکردن حقایق و جعل واقعیت، کلیشهای از مسائل اجتماعی ایران را بازنمایی میکنند تا فستیوالهای غربی به آنها جایزه دهند.
واقعیت آن است که غربیهای در فستیوالهای بیناالمللی از این که شرقیها، مسلمانان، و مردم خاورمیانه نظیر اعراب، ایرانیان و ترکها خودتحقیری را به نمایش بگذارند، استقبال کرده و به این موضوع پر و بال میدهند.
وجه دیگر مسأله این است که ما با فیلمسازانی سروکار داریم که فارغ از سبک اثرشان وقتی در فستیوال و جشنوارههای بینالمللی حاضر میشوند علیه جامعه ایران، سیاستهای داخلی و نظام جمهوری اسلامی، ادعاهایی را مطرح میسازند. در این وجه نیز فیلمسازان ایرانی به سیاست خودتحقیری رو میآورند و گویی در یک سیکل ارتباطی ارباب-برده سعی دارند بردهوار، احساس رضایت ارباب را برانگیزند. آنان خودشیرینی برای ارباب غربی را از طریق خودتحقیری اِعمال مینمایند تا در عوض آن پاداشی در قالب جایزه دریافت کنند یا اینکه در رسانهها و فضای عمومی برجسته شوند. معالاسف بسیاری از فیلمسازان ایرانی، حتی اگر فیلمی اجتماعی نساخته باشند، سعی دارند در یک کنفرانس خبری، فضای گفتگویی یا یک مصاحبه تلوزیونی ادعاهای اربابپسند را علیه ایران و جامعه ایرانی مطرح سازند.
نکته قابل توجه این است که مشکلات ایران در باب مسائل مختلف اعم از حجاب، سانسور، سیاست، زنان و کودکان، فقر و... موضوعات داخلی محسوب میشوند رسانههای داخل کشور هستند که از صلاحیت اظهار نظر در این موارد برخوردارند و میتوانند ادعاهایی را در قبال مشکلات جامعه ما بیان نمایند. اگر قرار است اظهار نظری در یک فضای بینالمللی مثل جشنوارههای فیلم بیان شود، طبیعی است که این گفته باید در چهارچوب بینالمللی باشد. مثلا امروزه کشتار مردم غزه توسط دولت اسرائیل یا نگرانیهای محیطزیستی از موارد بینالمللیِ قابل بحث در یک فضای جهانی است. حال اگر یک فیلمساز ایرانی در یک فضای بینالمللی درمورد سیاست داخلی و مشکلات جامعه ما سخن گفت؛ او لزوما نماینده ما نیست و تنها دارد اظهار نظر شخصی خودش را بیان میکند. اما متأسفانه گاهی مردم، رسانهها و حتی خود این افراد گمان میبرند که از سوی جامعه ایران درحال اظهار نظر هستند و از جانب آنان درحال بیان موضوعاتاند.