«نامزد گلوله‌ها» از حاج قاسم چه فرمانده‌ای را به نمایش می‌گذارد؟

خبرگزاری مهر سه شنبه 06 خرداد 1404 - 16:10
«نامزد گلوله‌ها» را نشر خط مقدم منتشر کرده و به چاپ ۳۵ رسیده است. مرتضی سرهنگی در مقدمه، این کتاب را سفری کوتاه می‌نامد که از صبح قنات ملک شروع شده و تا نیمه‌شب فرودگاه بغداد ادامه می‌یابد.

به گزارش خبرگزاری مهر، احمد شاکری منتقد ادبی، تأملی درباره کتاب «نامزد گلوله‌ها» نوشته مرتضی سرهنگی داشته است که در روزنامه آگاه منتشر شده است. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید.

«راه‌اندازی و فعالیت در دفتر ادبیات و هنر مقاومتِ حوزه هنری، جمع‌آوری و تدوین خاطرات اسارت و اسرای عراقی و سردبیری هفته‌نامه کمان، تنها بخشی از فعالیت‌های مرتضی سرهنگی در حوزه ادبیات پایداری و مقاومت است. سرهنگی چهره برجسته‌ای است که شاگردان بسیاری را پرورش داده و در تولید آثار شاخص مستندنگار دفاع مقدس تأثیر مستقیم داشته است. آثار سرهنگی و معدود افرادی چون او بیش از دیگر آثار باید مورد توجه قرار گیرند. چراکه امید می‌رود در پس تجربه سالیان، مداقه در این آثار بتواند راهی نو در ادبیات مستندنگار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بگشاید.

با این وجود در رخوت و سکوت نقد، ارزش‌های برآمده از آثار و لغزش‌ها و خطاهای احتمالی شناخته و تفکیک نخواهد شد. این سکوت نخبگانی در مقابل میدان‌داری ناشران و مخاطبان عام و شمارگان چندده‌هزارتایی برخی کتاب‌ها، این نگرانی را پدید آورده است که جریان ادبیات مستندنگار ارزش‌های خود را در تماس با مخاطب و بازار انتخاب کرده و بلوغ فکری و ترازمندی ادبی را به‌عنوان اولویتی فرعی به حاشیه براند. با وجود تولید نظری و فکری در حوزه ادبیات مستندنگار و تربیت نسل متخصص و ممحض در این حوزه، همچنان فقدان منتقدان ممحض و جریان نقد جدی، مستمر و پویا کاملاً محسوس است.

حوزه تمحض نگارنده ادبیات داستانی- خاصه ادبیات داستانی دفاع مقدس- است. با این‌وجود همواره نیم‌نگاهی به مسائل ادبیات مستندنگار داشته و جسته و گریخته آثار تولید شده در این‌گونه را دنبال کرده است. بخشی از آنچه می‌آید برآمده از تاملاتی در شیوه‌های روایت و جوانب ساختاری و محتوایی آن و بخشی دیگر متوجه کتاب‌سازی ناشر است.

روایتی موجز از موضوعی مفصل

اولین نکته‌ای که در «نامزد گلوله‌ها» برجسته می‌نماید، ایجاز در روایت از زندگی شخصیتی پیچیده، ذو وجوه، پرحادثه و برجسته است. محتمل است مرتضی سرهنگی در ذکر تعبیر «قلم کوچک و ساده»، بیش از هر چیز به این خصوصیت روایتی که از سردار سلیمانی ارائه خواهد کرد، توجه نشان داده است. چرا که گاه سادگی در معنای اختصار و دور ماندن از پیچیدگی‌ها استفاده می‌شود و توصیف قلم به «کوچک» بیش و پیش از آنکه گویای رویکرد متواضعانه نویسنده نسبت به موضوع باشد، به کارکردهای متوقع از این متن اشاره دارد. چراکه درخور بودگی و برازندگی دو خصوصیتی است که هر نویسنده‌ای در تولید متنی روایی درباره هر موضوعی بدان می‌اندیشد. بنابراین آنچه مرتضی سرهنگی در این متن آورده است به معنای کوچک‌شمردن موضوع نیست. نویسنده‌ای که سال‌ها در حوزه ادبیات دفاع مقدس کارکرده، ارزش موضوعات و سوژه‌ها را می‌داند و اینکه حاج قاسم یک ایده برجسته و ممتاز و کم‌مانند است.

از سوی دیگر روشن است که نویسنده ماده خام فراوانی برای نوشتن از حاج قاسم سلیمانی داشته یا می‌توانسته تحقیقات خود درباره این موضوع را تا سرحد کمال دنبال کند. همچنان‌که قادر بوده متن روایی درباره این شخصیت را تا چندین برابر حجم فعلی افزایش دهد. بنابراین فقدان داده‌ها به ایجاز نیانجامیده، همچنان‌که ناتوانی از روایت مفصل موجب ایجاز نشده است. درنتیجه در نامزد گلوله‌ها با یک استراتژی در نوشتن از حاج قاسم مواجه هستیم. همچنین انتظار نمی‌رود بن‌مایه فکری این کتاب که به طراحی آن انجامیده است، صرفاً از ادای دین به حاج قاسم سلیمانی نشئت گرفته و از جنس تولید کتابی در کنار کتاب‌های دیگر باشد. مرتضی سرهنگی در مقدمه کتاب می‌آورد: «شاید روزی بگویند یک قلم ساده و کوچک هم برای اندازه‌کردن خودش با چشم‌های حاج قاسم سلیمانی به میدان آمده بود. خوب بگویند چه عیبی دارد!»

گرچه اندازه سوژه‌ای چون حاج قاسم بلند و ژرفای شخصیت او کم‌نظیر است، اما اندازه کلامی که از «مداد العلما» می‌تراود از خون شهدا سبقت می‌گیرد. بنابراین همان‌طور که برای انسان‌ها نیز در مقام رشد و کمال اندازه‌ای است، برای کلمه نیز اندازه‌ای است. انتخاب قالب روایی تحدیدکننده کلمه و اندازه بخش به آن است.

به همین خاطر است که بحث از ساختمان روایت‌های مستند نگار در طول بیش از چهار دهه گذشته همواره داغ بوده و تلاش‌ها برای صورت‌بندی آن ادامه داشته است. درنتیجه، اندازه درستی از کلمات قادر به بیان اندازه درستی از موضوعات است. محصول رویکرد انتخابی از سوی نویسنده در «نامزد گلوله‌ها»، اثری روایی است که بیش از ۶ دهه زندگی شخصیت اصلی را در کمتر از صد صفحه روایت می‌کند. آورده این شیوه، ارائه نمایی کلی و گذرا از زندگی حاج قاسم در دوران حیات و از کودکی تا شهادت است. نامزد گلوله‌ها در این انتخاب، سرگذشت حاج قاسم را روایت کرده و در خطی ممتد حرکت کامل سوژه را تا نقطه فرجام بیان کرده است.

از سوی دیگر برخی مقاطع مهم زندگی حاج قاسم در مقام فرزند مسئولیت شناس خانواده، رزمنده و فرمانده خستگی‌ناپذیر دفاع مقدس، فرمانده مبارزه با اشرار، پشتیبان نیروهای مقاومت افغانستان، فرماندهی جبهه مقاومت در عراق، سوریه و لبنان در مقابل جبهه استکبار و در نهایت شهادت در همین کسوت انتخاب و بیان شده‌اند.

انتخاب روایت موجز از موضوعی مفصل همانند راه رفتن بر لبه تیغ است. این انتخاب مرتضی سرهنگی در نامزد گلوله‌ها است. تاکنون و خاصه پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی کتاب‌ها و روایت‌های بسیاری از ایشان منتشرشده است. مخاطبان با گوشه‌هایی از زندگی این شخصیت آشنا شده‌اند. گرچه آنچه نمی‌دانند از آنچه می‌دانند بسیار بیشتر است. در این شرایط انتخاب روایتی موجز که لزوماً به کلیات می‌پردازد و مشترکات احتمالی آن با دانسته‌های مخاطب مفروض کتاب بیشتر خواهد بود، برای نویسنده چنین کتابی یک ریسک محسوب می‌شود. چراکه به میزان ایجاز، امکان نقل ناب گفته‌ها و ناشنیده‌ها از موضوع کمتر می‌شود.

از سوی دیگر، ایجاز، نویسنده را در پرداخت بیشتر موضوع در تنگنا قرار می‌دهد. کتاب‌های روایی به‌واسطه سرعت عبور از وقایع امکان مکث و جزئی‌پردازی را از نویسنده سلب می‌کنند و این موجب اخلال در حس برانگیزی و تصویرسازی از موضوع خواهد شد. به بیانی نویسنده روایت موجز عملاً ناگزیر است تا بخشی از توانایی‌های خود در پرداخت ماجرا و تصویرسازی از آن، بر اساس مستندات در متن درز بگیرد. دیگر آنکه انتخاب روایت موجز از چنین موضوعی، در شرایطی که درباره بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس و شخصیت‌های برجسته انقلاب اسلامی در حوزه مستندنگاری خاطرات و زندگی‌نامه‌های مفصلی منتشرشده و جزئیات و دقایقی از لحظات و آنات پرمخاطره و معنوی این شخصیت‌ها روایت می‌شود، برای نویسنده چالش‌برانگیز است. چراکه به نظر می‌رسد در جریان تولید آثار مستند نگار به میزانی که زمان پیش رفته انتظارات مخاطب افزایش‌یافته و متن‌های مستند نگار نیز در استفاده از ابزارها و تکنیک‌های داستانی تمایل بیشتری نشان داده‌اند. پس در شرایطی که روایت‌ها به سمت جزیی‌شدن، حس برانگیز شدن و درونی‌شدن سوق پیدا می‌کند، موجزنویسی می‌تواند نوعی عقب‌گرد تلقی شود.

با رد مفروضات اولیه و ابتدایی درباره موجزنویسی درباره این کتاب، می‌توان نگاه عمیق‌تر و تحلیل دقیق‌تری از انتخاب این شیوه در روایت زندگی کسی چون حاج قاسم سلیمانی داشت. سوال این است که موجزنویسی (روایی نویسی) چه آورده‌ای برای این موضوع داشته و چه ضرورتی وجود دارد؟ به این نکته باید توجه داشت که ایجاز و اطناب، مقولاتی ذو مدارج هستند. می‌توان متن موجز را فشرده‌تر ساخت و روایت مفصل را اطناب و تفصیل بیشتری داد. گرچه انعطاف روایت‌های مستندنگار از روایت‌های خلاقه داستانی در اطناب کمتر است و این به مصالح و مواد خامی برمی‌گردد که از مشاهدات و مصاحبه‌ها و اسناد موجود جمع‌آوری شده‌اند. بنابراین نوعاً ادبیات مستندنگار در قیاس با روایت داستانی از ایجاز بیشتری برخوردار است. گرچه ایجاز به‌عنوان یک تکنیک ارزشمند برای مرور سریع رخدادها جایگاه ارزشمند و انکارناپذیری در روایت داستانی دارد. با این وجود روایی‌بودن برای متن داستانی ناقض هدف نمایشی و القای تجربه زیستی و اشتراک تجربی میان شخصیت داستانی و مخاطب است.

از دیگر سوی لازم است میان روایت‌های شخصیت‌محور با دیگر گونه‌های روایی، در بحث ایجاز و تفصیل تمایز قائل شویم. نوعاً مستندنگاری‌ها و خاطرات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی با محوریت صاحب خاطره یا خاطره‌نویس شکل‌گرفته و شخصیت در آن جایگاه ممتازی ایفا می‌کند. لذا سرگذشت شخصیت به‌صورت طبیعی یعنی مولد و زادگاه و زمینه‌های تربیتی تا مراحل رشد و نقش‌آفرینی اجتماعی و حضور در عرصه‌های جنگ و دفاع مقدس و پایانی که می‌تواند شهادت باشد، چارچوب روایت را شکل می‌دهد. در این شیوه، علاوه بر نامتوازن‌بودن داشته‌های مستند درباره زندگی شخصیت، تفاوت اهمیت تاریخی و دراماتیک در مقاطع مختلف زندگی شخصیت به ایجاز بیشتر در برخی مقاطع دامن می‌زند. در نتیجه مقاطعی چون کودکی و تربیت به‌صورت موجز بیان‌شده و مقاطعی که در یاد و خاطره صاحب خاطره بوده یا اهمیت روایی و تجربی دارند، به‌صورت نمایشی‌تری روایت می‌شوند. اما همان‌طور که آمد، فقدان اطلاعات درباره حاج قاسم موجب ایجاز حداکثری در نامزد گلوله‌ها نشده است. این کتاب و حجمی بیش از آن می‌توانست تنها به موضوع آزادسازی آمرلی اختصاص یابد.

پس تنها وجهی که باقی می‌ماند، ارائه تصویر کلی مرتبط و موجه درباره کلیت شخصیت حاج قاسم با روایت کلیت زندگی این شخصیت است. توضیح آنکه روایت مستندنگار همانند روایت داستانی و به‌تبع نفس‌الامر واقعی چیزی را از شخصیت می‌سازد و می‌نمایاند که برآیند زندگی او طی سالیان است. راهی که شخصیت در طول زندگی می‌سازد و انتخاب می‌کند و سرنوشتی که به آن نائل می‌شود در کلیت به زندگی او معنی می‌دهد. بنابراین زمانی که بخواهیم معنای زندگی یک شخصیت را ورای جزئیات و وقایع و حوادث متعدد کشف کنیم به منظرگاه کلی و موسع که مشتمل بر همه زندگی او باشد نیازمندیم. چنانکه می‌فرماید: «یا أَیهَا الْإِنْسَانُ إِنَّک کادِحٌ إِلَی رَبِّک کدْحًا فَمُلَاقِیهِ» سوره انشقاق، آیه مبارکه ۶.

این منظرگاه کلی، مخاطب را قادر می‌سازد تا سنت‌های الهی که بر زندگی انسان و جهان خلق حاکم است را ملاحظه کند. نتیجه اعمال را در سرنوشت‌ها بسنجد و حسن عاقبت و سو عاقبت را در عقبه زندگی شخصیت جست‌وجو کند. با این مقدمه باید پرسید چه چیزی زندگی حاج قاسم را معنی‌دار می‌کند؟ یا به تعبیر دقیق‌تر چه چیزی از منظر نویسنده نامزد گلوله‌ها زندگی حاج قاسم را معنی‌دار کرده است؟ سیری که از روستای قنات ملک شروع می‌شود و در نزدیکی فرودگاه بغداد به پایان می‌رسد، چه شخصیتی را معرفی می‌کند؟ در اینجا نویسنده نیازمند اشراف بالا، دسترسی به اطلاعات و شناخت شخصیت و زمانه او، آگاهی از معارف دینی و البته ورود به انتخاب‌های سخت است؛ زیرا این انتخاب‌های شخصیت است که به زندگی او معنی می‌دهد. انتخاب و اراده، بخش نادیدنی شخصیت بوده و اهمیت آن به‌مراتب از عمل خارجی شخصیت بیشتر است. چراکه نیات و آنچه انسان در دل برمی‌گزیند، هویت واقعی او را می‌سازد. لذا شهادت اگر ایستگاه پایانی حاج قاسم در نامزد گلوله‌ها باشد، نه صرفاً نتیجه عمل بیرونی، بلکه نتیجه سیر درونی او است.

روایت موجز رخدادهای بیرونی دراین‌باره برای نمایش این سیر و معنی‌دارکردن زندگی این شخصیت کافی نیست. چراکه آنچه به‌واقع حاج قاسم به آن می‌رسد مرگ نیست. بلکه نامیرایی است. نامیرایی عمیق‌تر و بالاتر از آنچه تاریخان را ثبت می‌کند یا آنچه انتظار می‌رود در خاطره مردم باقی بماند. او باقی است. حتی در زمانی که مردمی نباشند. درنتیجه نمی‌توان تنها با ایجاز در وقایع و بدون توجه به مفصل‌های رابط میان وقایع و آنچه در درون شخصیت می‌گذرد، شخصیت را بازشناسی کرده و به مخاطب بازشناساند. در این دیدگاه باوجود کثرت در وقایع نوعی وحدت قوی از زندگی حاج قاسم و کسانی چون او حمایت می‌کند. به‌ظاهر حاج قاسم در جغرافیای عمل خود از این‌سو به آن‌سو می‌رود و با آدم‌ها و موقعیت‌ها و تصمیمات مختلف مواجه است، اما درواقع همه این کثرات از یک وحدت تبعیت می‌کنند. آنچه روایت موجز باید آن را نمایشی کند این وحدت روحانی است.

نویسنده حاضر غایب

پاراگراف صفحه ۹ نامزد گلوله‌ها با این جمله آغاز می‌شود: «تابستان امسال مهمان مهربانی اهالی قنات ملک بودیم…» فارغ از بخش مقدمه (اشاره) این کتاب که حضور نویسنده (مرتضی سرهنگی) در آن کاملاً صریح و برجسته است و در حقیقت آن را می‌توان دل نوشته‌ای خطاب به حاج قاسم سلیمانی دانست، از معدود مقاطعی که نویسنده از خود با تعبیر «ما» یاد کرده همین صفحه است. مراد نویسنده از ما آنگونه که در حاشیه نوشت صفحه بدان اشاره‌شده، همراهی ایشان با آقای محمدعلی آقامیرزایی و خانم محبوبه عزیزی در سفری تحقیقاتی است. این فرامتنی است که هیچگاه پس از این وارد متن نشده است. در این باره لازم است درباره حضور نویسنده در متن (چه داستان یا مستندنگاری) به‌عنوان یک تکنیک با کارکردهای خاص توجه شود.

البته حضور نویسنده (تدوین‌کننده، خاطره گیر، مصاحبه‌کننده) در متن مستندنگار امری طبیعی، بلکه موجب شدت توثیق آن است. چراکه مخاطب چنین آثاری انتظار دارد، نسبت‌هایی که روایت را به اصل ماجرا متصل می‌سازند، بشناسد. در حقیقت در این‌گونه روایت‌ها نویسنده شانیتی جز انتقال امر واقع به مخاطب را ندارد. گرچه حضور نویسنده در روایت داستانی خلاقه پیچیدگی‌ها و ظرایف دیگری دارد و نوعاً روایت‌های داستانی درصدد مخفی نگه‌داشتن نویسنده و دورسازی او از جهان داستانی‌اند. اما به نظر می‌رسد حضور مرتضی سرهنگی چه به‌صورت شخص یا گروهی که از آن به «ما» تعبیر شده، می‌توانست برای نامزد گلوله‌ها یک فرصت باشد. به این صورت که خط داستانی فرعی که حاکی از مقدمات تحقیقی این کتاب است در کنار خط اصلی- به‌تناوب- روایت شود. در نتیجه این امکان برای نامزد گلوله‌ها فراهم می‌آمد که هم از ظرفیت فرامتن کتاب به‌عنوان قصه‌ای جذاب استفاده کند، هم محدودیت‌های نویسنده را به‌عنوان راهکاری روایی با مخاطب به اشتراک بگذارد و مهم‌تر از همه اینها، رویکرد شخصی نویسنده را به‌عنوان ناظر یا مفسر زندگی حاج قاسم برجسته سازد. درصورتی‌که راوی یا نویسنده این اثر از جهان روایی حذف شود، مخاطب انتظار دارد با نفس‌الامر واقعی و تاریخی موضوع مواجه شود. یعنی آنچه واقعاً بوده است. اما حضور راوی در چنین روایت‌هایی این امکان را فراهم می‌کند تا نویسنده همواره موضع خود را نسبت به نفس‌الامر حفظ کرده و به‌عنوان شاهد و مفسر، برداشت خود و منظرگاه محدود خود به موضوع را ارائه کند. این خاصه در مورد موضوعاتی که پیچیدگی‌ها و ظرایف و کمبودهای اطلاعاتی متنوعی دارند از اهمیت به‌سزایی برخوردار است. مشخص نیست چرا این «ما» در طول روایت نامزد گلوله‌ها گم و ناپدید می‌شود. آیا چون این «ما» از تمام نقاطی که حاج قاسم در آنها حضورداشته تنها به قنات ملک رفته در این بخش نام برده شده است؟ در غیر این صورت چه کارکردی برای حضور «ما» در این روایت وجود دارد؟ آیا نمی‌توانست این «ما» به‌عنوان یکی از منابع در پی نوشتن کتاب بیاید؟

کتاب‌سازی و جایگاه «کلمه»

نگارنده معتقد به فرازمندی «کلمه» در «ادبیات» است. کتاب‌های کودکان، مجلات و برخی کتاب‌های عامه‌پسند که انتظار نمی‌رود، ارزش کلمه در آنها فهم شود و اغراض دیگری در مخاطبان آنها را به کتاب پیوند می‌زند، از ابزارهایی غیر از کلمه برای جذابیت استفاده می‌کنند؛ اما ادبیات ناب نیازی به چیزی غیر از کلمه ندارد. اگر کلمه در اوج خود به کار رود امور دیگر بر ارزششان نمی‌افزایند و اگر کلمه چنان‌که باید نباشد، هر ضمیمه‌ای آن را احیا نخواهد کرد. آیا نیازی هست به‌عنوان‌مثال آثار داستانی جلال آل‌احمد با گرافیک متفاوت آن‌گونه که در نامزد گلوله‌ها آمده صورت‌بندی شود؟ خیر. می‌توان به اطمینان گفت این انتخاب جلال و کسانی همچون او نبوده و نخواهد بود.

نامزد گلوله‌ها از نظر نگارنده به صورتی گل‌درشت از امور گرافیکی استفاده کرده است. قطع خشتی بزرگ کتاب، چاپ دو رنگ کتاب (سیاه و قرمز)، تغییر نابهنگام سطور و لزوم تغییر زاویه نود درجه‌ای کتاب برای مطالعه برخی صفحات، تغییر رنگ پس‌زمینه به سیاه، خاکستری و قرمز در برخی صفحات، تغییر فونت (اندازه) کلمات در صفحات و سطور متعدد، تغییر رنگ کلمات به قرمز در بسیاری موارد، استفاده از فلش برای ارتباط‌دهی کلمات باهم و کلمات با تصاویر، مخدوش‌سازی برخی کلمات در صفحات کتاب، استفاده از طرح (مثل انار) در صفحات، استفاده از عکس شخصیت‌هایی که در اثر نام برده شده‌اند در میانه صفحات، ازجمله اموری است که در کتاب‌سازی این اثر به‌کار رفته است.

گمان می‌رود ناشر با رضایت نویسنده کتاب مرتضی سرهنگی، دست به چنین ذوق‌آزمایی در متن زده است. با این‌وجود این تغییرات ماهیت کلمه و نسبتی که مخاطب باید و می‌تواند با آن برقرار کند را مخدوش ساخته و دست تحمیل‌گر ناشر را آشکار کرده است. آیا نیاز هست این جمله فرمانده عالی‌رتبه سوری به حاج قاسم (دکمه لباس شما به درجه سرلشکری من شرف دارد…) به‌صورت درشت و آن‌هم به رنگ قرمز- همانند ده‌ها مورد مشابه- در متن به نمایش درآید. آیا ناشر اطمینان ندارد کلمه از قوتی برخوردار است که می‌تواند جایگاه این جمله را در ذهن مخاطب تثبیت کند؟ خاصه درباره کسی چون مرتضی سرهنگی که سال‌هاست قلم خود را در این حوزه ورز داده است، چنین رویه‌ای ابتدایی و حتی می‌تواند وهن‌آمیز باشد.

حضور معنویت عام و غیبت معنویت خاص

به تبع اختصار و ایجاز نامزد گلوله‌ها، روایتی گذرا با شتاب زمانی مثبت از زندگی شصت و اندی ساله حاج قاسم سلیمانی ارائه شده است. مقاطعی که انتخاب شده‌اند و موقعیت‌هایی که مشمول روایت قرار گرفته‌اند، همان‌هایی هستند که حاج قاسم را در مقام فرماندهی و عمدتاً در میدان رزم نشان می‌دهد. این طبعاً یک انتخاب است و البته هر موقعیتی بضاعتی در انکشاف شخصیت خواهد داشت. آنچه از این موقعیت‌ها برمی‌آید حاکی از شخصیتی است که زندگی خود را وقف دفاع از کشور کرده، جبهه مقاومت جهانی را در مقابل استکبار تقویت کرده است، یاران خود را در میدان جنگ از دست داده است و از ایثار و فداکاری برای دست‌یابی به نتیجه فروگذار نبوده است. طبعاً این‌همه آن چیزی نیست که حاج قاسم بوده است. انتخاب ایجاز برای کتابی صدصفحه‌ای، درباره کسی چون حاج قاسم، نتیجه‌ای جز این نیز نخواهد داشت. با این وجود درجه‌ای از معنویت یا به تعبیری انسانیت در همین مرور اختصاری قابل‌حصول است.

این البته رویه‌ای نیست که به هم‌ذات‌پنداری، بلکه همدلی مخاطب با این شخصیت منجر شود. مقاطع آن‌قدر فشرده شده و کلی هستند که مکث و توطن لازم برای خواننده و قرار گرفتن او در موقعیت شخصیت و درک شخصیت و هم‌حسی با شخصیت عموماً صورت نمی‌گیرد. گویا گزارشی کلی از زندگی حاج قاسم در حال بیان است. با این وجود معنویت عامی که از آن سخن رفت درباره کسی چون حاج قاسم کافی نیست. بلکه آنچه حاج قاسم را به این شخصیت برازنده تبدیل کرد، بُعد روحانی او بود. آن تربیت معنوی و الهی که او را به فرماندهی عارف و جان آگاه بدل ساخته بود. این بعد حتی از ابعاد بیرونی و جهاد اصغر او نیز اهمیت بیشتری دارد. ریاضت‌های معنوی، دعا و توسل به حضرات معصومین (ع)، عشق به ولایت، محبت به مردم، تواضع و ده‌ها خصوصیت اخلاقی و روحی بود که حاج قاسم را حاج قاسم کرد. با این‌وجود ابعاد معنوی و ایمانی حاج قاسم به‌صورت تعجب‌برانگیزی در این اثر کم‌رنگ بوده و از آن عبور شده است.

نویسنده اصرار دارد به امور عینی و بیرونی شخصیت حاج قاسم بپردازد و از گفتن یا پرداختن به جنبه‌های ایمانی و روحانی و عرفانیات صرف‌نظر کرده است. می‌توان نشانه بارز این رویه را در صفحات پایانی کتاب (۱۰۲ و ۱۰۳) مشاهده کرد. در ذیل فصل «دانه‌های داغ انار»، سرهنگی واقعه ترور و شهادت حاج قاسم و ابومهدی را روایت می‌کند. «مسافر ما نور زیادی را می‌بیند و انارهای سید رضی که در میان این نور می‌ترکند، دانه‌هایی که از سرخی برق می‌زنند، همه‌جا پاشیده می‌شوند. دانه‌های انار به سرخی آلبالوهای باغ قنات ملک هستند. دلش پر می‌زند برای خانه پدری برای کوه‌های سفید پر برف برایان؛ درخت گردوی تناور که سایه‌اش توی حیاط مدرسه می‌افتاد، طوفان می‌شود، همه‌چیز درهم می‌پیچد، انگار دستی بلندش می‌کند و او را می‌برد تا قنات ملک بالای آن درخت گردو. ابومهدی با موهای یکدست سفید نگاهش می‌کند و می‌خندد…»

سید رضی سبد اناری را همراه حاج قاسم فرستاده است. در پایان همین بخش، حاج قاسم صدای حسین یوسف الهی را- که در متن داستان اشاره به او نشده و میزان ارادت حاج قاسم به او روایت نشده- می‌شنود و گفته حاج قاسم به‌عنوان آخرین تصاویر زمان شهادت او، بیان می‌شود: «اگر کسی حسین را بیشتر از من دوست داشته باشد، دق می‌کنم.» ص ۱۰۳. اما آیا این لحظات پایانی یک شهید و عارف بالله است؟ لحظاتی است که یک انسان خودساخته که سال‌ها در اندیشه شهادت بوده و تربیت‌یافته مکتب امام حسین (ع) است، بدان می‌اندیشیده است؟ حاج قاسم به اراده خود در طول زندگی از محبت دنیا اعراض کرده بود.

او مرگ‌اندیش بود و طبق گزارش این کتاب خود را نامزد گلوله‌ها می‌دانست. حال و در لحظاتی که آرزویش نزدیک شده است، باید به همان مظاهر توجه کند و دلش پر بزند برای خانه پدری و چیزهایی ازاین‌دست؟ این اوج نماز شب‌ها و توسل‌ها است؟ این همان لحظه‌ای است که امیرالمومنین می‌فرماید: «یا حارَ هَمْدانَ مَن یَمُتْ یرَنی مِن مؤمنٍ أو مُنافِقٍ قبلاً»؟

این نحوه پایان‌بندی البته متناسب با فضا و رویکردی است که در کل این کتاب دیده می‌شود. «نامزد گلوله‌ها» یک فرمانده نوع‌دوست و ایثارگر را به نمایش گذاشته است نه یک فرمانده عارف و زاهد شب‌زنده‌دار.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.