به گزارش خبرنگار مهر، مراسم گرامیداشت شاعر آزاده و انقلابی مرحوم محمدرضا آقاسی همزمان با بیستمین سالگرد درگذشت او، امروز ظهر در تالار ایوان شمس برگزار شد.
در ابتدای این برنامه حسین قرایی مدیرکل روابط عمومی سازمان صداوسیما و تدوینکننده کتاب «شمع بیت المال را خاموش کن» گزیده شعر مرحوم آقاسی، گفت: مرحوم آقاسی در اجرا و شعرخوانی، منحصر به فرد بود. من ماجرای ارادتم به آقاسی را در کتاب «شمع بیت المال را خاموش کن» آوردهام. شیوه شعرخوانی آقاسی خیلیها را به شعر علاقهمند کرد. روایت جانانه آقاسی از اهل بیت (ع)، شروع دلدادگی ما به اقاسی بود. آقاسی با شعر و با قافیه، قیافه نمیگرفت. با همین سلوک و شیوه مردمی بود که در دل مردم جا باز کرده بود.
روزی که میرشکاک کاغذ شعر آقاسی را پاره کرد!
قرایی درباره شعرخوانیهای مرحوم اقاسی گفت: آقای محدثی خراسانی میگفت ما محمدرضا آقاسی را به مشهد دعوت کرده بودیم. آنقدر حمعیت آمد که ما از ترسمان آتشنشانی را دعوت کردیم تا اتفاقی رخ ندهد. فرزند مرحوم آقاسی به من میگفت به روستایی در شیراز رفته بودیم و مردم آن روستا فوج فوج میآمدند تا شعرخوانی پدر را بشنوند. همین شیفتگی را ما در منطقه خودمان جوادآباد هم دیده بودیم. تقریباً هرسال آقاسی به جوادآباد میآمد و بیشتر مخاطبانش هم کارگرها و مردم عادی بودند که به شعر اقاسی علاقهمند شده بودند.
وی ادامه داد: من هفت هشت ده سالی است که تاریخ شفاهی استاد یوسفعلی میرشکاک را کار کردهام اما نمیگذارد چاپ کنیم. یک قسمتی از این کتاب درباره مرحوم آقاسی است. استاد میرشکاک میگفت یک روز آقاسی به دفتر من در سرویس ادبی کیهان آمد و شعر خواند. من شعرش را شنیدم و کاغذش را پاره کردم و انداختم سطل آشغال. گفتم الآن آقاسی ناراحت میشود. خب آقاسی آدم سر به زیری نبود در این کارها. گفت چرا پاره کردی؟ گفتم «به درد نمیخورد. میتوانی شاگردی کنی؟» به نظرتان آقاسی چی گفت؟ گفت تا ابد! میرشکاک میگوید دستش را گرفتم و یک ساعت تا حوزه هنری راه رفتیم. آقاسی در کلاسهای شعر ما شرکت کرد و به وزن و عروض و… مسلط شد و شد محمدرضا آقاسی.
در ادامه محمود حبیبی کسبی با اشاره به کلیپی که با هوش مصنوعی ساخته شده بود، گفت: همین پایین که نشسته بودیم و تصاویر هوش مصنوعی از شعرخوانی مرحوم آقاسی را میدیدم، به آقای محمد رسولی عرض کردم با اینکه هرکدام از این شعرها را هزار بار شنیدهایم، بازهم وقتی میشنویم میگوئیم چقدر خوب شعر میخواند! آقاسی به شکل ذاتی و غریضی درست و دقیق و خوب شعر میخواند. در بیان معنا و محتوا و حس و حال هم منحصر به فرد بود.
مردم عاشق محمدرضا آقاسی بودند
وی افزود: در این بیست سال خیلیها تلاش کردند ولی کسی مثل محمدرضا آقاسی نداشتهایم. آقاسی یگانه بود و هنوز هم کسی به این سطح از اجرا نرسیده است. یک بار من با آقای آقاسی برنامه در کرمانشاه یا سنندج داشتیم. شما وقتی با مرحوم آقاسی همراه میشدی، رسماً تحقیر را با گوشت و پوست و استخونت حس میکردی! چون همه میآمدند محمدرضا اقاسی را ببینند و به دیگر شاعران کاری نداشتند. این عشقی که مردم به او داشتند، عجیب بود. مردم نقابهایی که ما به خودمان میزنیم میفهمند. امیدوارم مقداری از آن خلوص و صفا به منِ کمترین هم عنایت کند.
وی در ادامه چند شعری پیشکش به امیرالمومنین (ع) خواند:
به پای غلام علی خاک بودن
میارزد به سلطان افلاک بودن
همه افتخار خلایق همین است
طفیل شهنشاه لولاک بودن
خوشا در صف سینهچاکان حیدر
چنان کعبهی پیرهن چاک بودن
علی بوتراب است و من خاک پایش
به عالم شرف این خاک بودن
طواف ضریحش چنان مستی آرد
که انگور روییده از تاک بودن
به سینه زند سنگ، نام علی را
چه شغل شریفی است حکاک بودن
هوای بهشت از سر ما پریده
خوشا در نجف خوار و خاشاک بودن
به پای علی سوخت، این کار زهراست
در آتش چو پروانه بی باک بودن
به روز قیامت فقط مهر مولاست
ترازوی آلوده یا پاک بودن
دمی شادی دیدنش وقت مردن
میارزد به یک عمر غمناک بودن
آقاسی با تحجر و تجدد دینستیز در تقابل بود
سخنران بعدی وحید جلیلی قائم مقام صداوسیما بود. جلیلی با اشاره به شعرخوانیهای آتشین مرحوم اقاسی، گفت: یکی از خاطرات شیرین من از آقاسی مربوط به شبی است که او را به جلسهای دعوت کرده بودیم. جلسه ما که از اوایل شب شروع شده بود تا ساعت ۸ صبح فردا طول کشید! به جز ساعاتی که برای شام و نماز و… متوقف شد، ایشان شعر خواند و یوسفعلی میرشکاک صحبت کرد و این جلسه تا ۸ صبح طول کشید.
وی ویژگی برجسته شعر و شخصیت آقاسی را «مرزبانی» دانست و گفت: آقای آقاسی شناخت دقیقی از خط انقلاب اسلامی و اسلام ناب داشت که در دوره معاصر در مرزبندی با هر دو سوی تحجر و تجدد شکل میگیرد. ارادت و محبت و اطاعت آقاسی نسبت به اهل بیت (ع) آشکارتر از آن است که کسی بتواند تردیدی در آن کند؛ چرا که میزان اشعاری که در عرض ارادت و خاکساری به درگاه معصومین (ع) او گفته، تراز او را در شعر شیعی معاصر مشخص میکند. در کنار این، همزمان تعمد دارد و اصرار دارد که متحجرین و خط اسلام آمریکایی را هم بزند. «ای شمایی که در خود خزیدید / شیعهی راستین یزیدید». او با کسانی که اهل بیت (ع) و ولایت را فقط در محدودهای به کار میگیرند که مبادا کوچکترین غباری بر دامن استکبار بنشیند، به صریحترین شکل صحبت میکرد. آقای آقاسی با اینها مرزبندی جدی داشت و این را در شعر خودش به بهترین شکل ظاهر میکرد.
قائم مقام صداوسیما گفت: از طرف دیگر مقابله او با غربزدگی و تجددِ دینستیز بود که به خصوص در دهه هفتاد بسیار مهم و قابل توجه است. یادمان است که در دهه هفتاد، غربزدگی و تجدد جلوههای تازهای در جامعه انقلابی ایران ظاهر پیدا کرده بود و ریزشهایی در جبهه انقلاب پدید آورده بود. همه میدانند در حوزه هنری که بسیاری از دوستان رفت و آمد داشتند، چه اتفاقی افتاد و خطوط معوج و منحرفی در هنر انقلاب کمکم بروز کرد. میبینیم بعضی کسانی که در دهه شصت پرچمدار بودند، الآن در اسرائیل هستند و افتخارشان خدمت به دشمنان دین، آئین، هویت و تمدن اسلامیایرانی است. دهه هفتاد در تاریخ معاصر ایران خیلی مهم است و به نظرم درباره آن کم حرف زده شده است. آقاسی نهتنها از منظر ادبی بلکه از منظر تاریخ فرهنگی اجتماعی ما، برای تحلیل آن دوره، عنصر بسیار معتبر و مهمی است.
ماجرای بُزی که یک روستایی به آقاسی هدیه داد
وی افزود: شعر آقاسی، جدا از صنایع ادبی، یک بصیرت و حکمتی را نشان میدهد. او مردانه به میدان آمده و علیه زرق و برقی که با هویت شیعی و دینی و آئینی این ملت بازی میکند، به چالش برخواسته است. جدای از این مرزبندی با تحجر و تجدد که بسیار مسأله مهمی است، چنان که شهید آوینی با این دو چالش را مأموریت وجودی خودش میدانست، در همان دهه هفتاد شما میبینید در عرصه میدانی هم اتفاقاتی در حال رخ دادن بود که نسبتی با آرمانهای انقلاب نداشت. آن شعر مشهور «جان مولا حرف حق را گوش کن / شمع بیت المال را خاموش کن» نماد یک جریان انتقادیِ شیعیِ اصیلِ نهج البلاغهای در مقابل تفکر وارداتی توسعهچیِ به اصطلاح رفاهگرا ولی در حقیقت طرفدار سرمایهداری است. در میدان هم مرحوم آقاسی به شدت با مظاهر ریزشهای عملی آرمانها و ارزشهای انقلابی مواجه بود و چالش داشت و خیلی جذاب بود که او چگونه در توده مردم پذیرفته میشد.
این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به استقبالهای مردمی از شعر و شعرخوانی آقاسی گفت: اگر در برخی محافل نخبگانی او را تحقیر میکردند و شعرش را تقلیل میدادند، در عوض به شدت در میان تودهها از او استقبال میشد. به نظرم خوب است که اینها بارها و بارها گفته شود و تجربه زیسته شعر انقلاب اسلامی در وجود آقاسی باید روایت شود. یادم است دوستان میگفتند فلان روستایی میآمد و برای آقاسی بز میآورد، دیگری دبه ماست میآورد. ملت اینقدر او را از خودشان میدانستند و عاشقانه دوستش داشتند. این خودش یک الگوی مهمی است؛ به خصوص برای شاعران جوان که ممکن است زرق و برق جلسات و محافل و جشنوارهها آنها را بفریبد. این محبت در تاریخ شعر انقلاب سابقه دارد و قابل بازآفرینی است.
جلیلی ادامه داد: البته امروز هم ما شاعران آئینی انقلابی داریم که همان خط را دنبال میکنند و با همان امواج محبت از سوی مردم مواجه هستند. ولی قابلیت دارد که گسترش بیشتری پیدا کند. ضمن اینکه درست است ما روی مضامین و محتوای شعر آقاسی تأکید میکنیم و آن را بسیار ارزشمند میدانیم ولی مواظب باشیم که حق او در هنر هم ضایع نشود. واقعیت این است که جنس شعری که او ارائه کرده، ارزشهای هنری و ادبی ممتازی هم دارد. جا دارد کسانی که اهل پژوهش هستند روی این هم تأکید کنند. جنس شعر حماسی که آقاسی ارائه میکند، با نسبت زندهای که با شرایط پیرامونی برقرار میکند، خیلی قابل توجه است و ارزش دارد که روی آن کار پژوهشی شود. شعر آقاسی همین امروز هم قابل بازخوانی است و من امیدوارم این الگو به درستی شناخته شود و بارها و بارها تکرار شود.
امثال آقاسی و آوینی، برای انقلاب گفتمانسازی کردند
سپس محمد رسولی شاعر آئینی درباره مرحوم محمدرضا آقاسی گفت: آقاسی یک پدیدهای را آغاز کرد و در قله ایستاد و تا امروز کسی به آن قله نزدیک نشده است. جالب است که ما در روزگاری هستیم که رسانهها بسیار گسترش پیدا کردهاند و بسامد فضای مجازی آنقدر زیاد است؛ با اینهمه ممکن است ما را آدمهای زیادی نشناسند. ایشان در روزگاری بود که رسانهها اینقدر گسترده نبود ولی در کورهدهاتهای این کشور میشناختند و آقاسی برایشان تقدس داشت. در دهه هفتاد جایی که اسم ایشان میخورد، جلوتر از مداح و سخنران و بقیه مهمانهای برنامه، اسم ایشان جلسه را پر میکرد. اتفاق عجیبی بود. تلفیقی از اخلاص و خوانش و شوریدگی و… باعث شده بود که این قله شکل بگیرد.
سپس مسعود دهنمکی نویسنده و کارگردان، با اشاره به شعر آقاسی در دهه هفتاد گفت: من میخواستم از دهه هفتاد و پایان جنگ حرف بزنم و از شرایط آن موقع بگویم، ولی شعر این عزیزمان به خوبی آن موضوع را ترسیم کرد. امروز هرچه داریم، جریان انقلاب، مدیون مبارزات دهه هفتادِ رزمندگان عرصه فرهنگ و امثال مرحوم آقاسی و شهید آوینیها و… است.
دهنمکی گفت: یادم است که با پایان جنگ عدهای میگفتند دوره تعهد تمام شده و دوره تخصص شروع شده است؛ آنهایی که به درد مین میخوردند به درد مسئولیت نمیخورند. گرچه همان بچههای جنگ هم از روی همین میزهای دانشگاه به جبهه رفته بودند، اما کسانی قصد داشتند آنها را خانهنشین و از دایره انقلاب و مسئولیتها بیرون کنند. نسلی آمدند و روی گرده آن نسل سوار شدند و پشت میز نشستند. عصری بود که بچههای دوران جنگ، غریب افتاده بودند.
این کارگردان با بازخوانی پیام امام درباره قطعنامه، گفت: پیام امام در پایان جنگ، عدالتخواهی را مبارزه جدید و وظیفه پساجنگ معرفی کردند. کسانی که مانده بودند باید زینبوار میایستادند و پیام شهدا را به نسل بعد منتقل میکردند. برای آرمان شهید مبارزه کردن، کاری بود که آقاسی کرد. به ما میگفتند جنگ را سیاسی نکنید. آن موقع میگفتند حرف خطی نزنید؛ یعنی حرف جناحی نزنید. اگر میگفتیم باکری شهردار بود و توی سیل وسایل مردم را جمع میکرد، میگفتند حرف خطی نزنید! مرحوم آقاسی در قالب شعر همان آرمانها را مطالبه میکرد و یاد شهدا را زنده نگه میداشت. نمیشود شما باغها و ماشینهای آنچنانی داشته باشید و انتظار داشته باشید کسی ساکت باشد.
در جنگ برای عدالتخواهی، «هو» میشوی
وی ادامه داد: ایستادگی و گفتمانسازی امثال آقاسی و آوینی، نتیجهاش در سال ۸۴ مشخص شد که قاطبه مردم به جریانهای سیاسی نه میگویند و حرفشان چیز دیگری است. بحث من درباره مصداق نیست، بلکه درباره رویکردی است که منجر به انتخاب مردم شد. یک تاریخنگاری نیاز است که فعالیتهای فرهنگی آن دهه را روایت کند.
دهنمکی مطالبهگری پساجنگ را دارای هزینه و تاوان دانست و گفت: امروز مثل زمان جنگ نیست که اگر روی مین رفتی، برائت درصد مشخص کنند و کوچه به نامت کنند. در جنگ عدالتخواهی و آرمانگرایی «هو» میشوی، آبرو و حیثیت و اعتبارت را میگیرند و اذیتت میکنند. مرحوم آقاسی هم در غربت بود؛ هم آن زمان و هم امروز. وگرنه امروز باید مسئولان اصولگرایی در صف اول این مراسم مینشستند. ما مدیون گفتمانسازی این چهرهها هستیم. چطور میشود که برای فلان شهید پز میدهند و افتخار میکنند؟ باید برای امثال آقاسی هم سنگ تمام گذاشت و آنها را به جامعه معرفی کرد.
در ادامه این مراسم علی اکبر فرهنگیان با یاد و خاطره مرحوم آقاسی، شعری برای آقاسی خواند:
ای امید جمعههای پیش رو
در کدامین جمعه میآیی، بگو
جمعهها را پشت سر انداختم
کوهی از حسرت فراهم ساختم
حسرت من، آه من، مولای من
دردهایت را بگو از نای من
دردهایت بوی تربت میدهند
بوی صدها سال غربت میدهند
اول راه است، شیدا کن مرا
گم شدم ای عشق، پیدا کن مرا
یک شب از این عمر، ما را یاد کن
با حضور خویش ما را شاد کن
یاد ما هستی ولی ما غافلیم
در لجنزار گنه پا در گلیم
در حضور حضرتت ما چیستیم؟
شیعهایم اما نه… شیعه نیستیم
شیعیان تو شهیدانند و بس
و شهیدان عشق میدانند و بس
کرده این تاریخ ما را داغدار
سوم خرداد هشتاد و چهار
دستافشان پایکوبان رفت رفت
بر در سلطان خوبان رفت رفت
رفت تا بار دگر مستش کنند
بی سر و بی پا و بی دستش کنند
ای خدایان سرای عافیت
والیان مسند اشرافیت
ای خداوندان رنگیننامهها
صاحبان مکر در هنگامهها
رفت اما ماند برعکس شما
از حقایق خواند برعکس شما
آنقدر در شعر احساسی شدم
امتداد راه آقاسی شدم
شعر آقاسی سراسر شور بود
نور بود و نور بود و نور بود
نور یعنی انتشار روشنی
تا بساط ظلم را برهم زنی
هرکه از سر سرور آگاه شد
عشقبازان را چراغ راه شد
ما چراغ راه را گم کردهایم
کوه دردیم آه را گم کردهایم
آه ما گم شد میان دودها
وای بر تاریکی نمرودها…
در پایان این مراسم با حضور مسعود دهنمکی، محمد رسولی و محمود حبیبی کسبی و جمعی از مسئولان، از خانواده مرحوم محمدرضا آقاسی تجلیل شد.