به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، چنانچه عبدالجواد موسوی در ابتدا تاکید کرد بهانه برگزاری این نشست آن بود که جعفر پناهی توانست با فیلم «یک تصادف ساده» نخل طلای بخش مسابقه کن ۲۰۲۵ را به دست آورد. با این حال او تصریح میکند، با توجه به این که این اثر هنوز توسط عموم تماشاگران دیده نشده است قرار نیست که له یا علیه آن سخنی گفته شود. به گفته او موضوع مورد بحث سیاسی بودن یا نبودن جشنواره فیلم کن و میزان غلبه وجوه سیاسی بر ارزشهای هنری بود.
محمود گبرلو در پاسخ به این که جشنواره کن را به چه میزان سیاسی میبینید و به چه میزان هنری گفت: «جشنواره فیلم کن به لحاظ سابقه همواره برای من جشنوارهای معتبر و قابل احترام بوده است. هرچند اکنون دیدگاهم نسبت به آن متفاوت است. هماکنون بخش کوچکی از این رویداد را محل رفتوآمد بزرگان میدانم و بخش اعظم آن را شو تلقی میکنم. کن زمانی به پشتوانه جریانات سیاسی فرانسه پیش میرفت اما در دو یا سه سال گذشته همهچیز متفاوت و تبدیل به فضایی تبلیغاتی برای کمپانیهای بزرگ شده است. درواقع نگاهی تجاری بر آن غلبه پیدا کرده است. شاید به این دلیل که دنیای سینما متفاوت شده و طبیعتا ذائقه تماشاگر هم تغییر پیدا کرده است. تماشاگر امروز منتظر نمیماند که فیلمی در جشنواره نمایش درآید و بعد به تماشای آن بنشیند. چرا که دسترسی او چنان گسترش پیدا کرده است که لزومی نمیبیند جریانات سینمایی را از طریق جشنوارهها پیگیری کند. پس ما نباید به کن نسبت به سالهای گذشته نگاهی آن چنان جدی داشته باشیم. تصور میکنم کسانی که به شکل جدی در این مورد بحث میکنند ۱۰، ۱۵ سالی از تغییر نگرشها عقبند و تحلیلشان نمیتواند تحلیل چندان درستی باشد.»

شادمهر راستین در پاسخ به پرسشی درباره تأثیرگذاری جشنواره فیلم کن، باور دارد که جشنواره کن دیگر تأثیرگذاری گذشته را ندارد. او تأکید کرد: «ما اکنون چنان با جهان بیرون برخورد میکنیم که گویی هنوز در دوران ناصرالدینشاه زندگی میکنیم، در حالیکه جهان امروز کاملاً متفاوت است. یکی از مهمترین اتفاقات هنری حال حاضر، پوشش خبری جشنواره کن است. این جشنواره مانند جام جهانی است و میزان اهمیت سینما در کشورهای مختلف را نشان میدهد. وقتی فیلمی در کن جایزه میگیرد، این یک معیار مهم هنری است، نه صرفاً یک موفقیت تجاری.»
این منتقد معتقد است که حضور در جشنواره کن مستلزم داشتن معیارهایی است. او در ادامه به سخنرانی سیاسی کیت بلانشت پیش از اهدای جایزه اشاره کرد و گفت: «همین موضوع نشان میدهد که جشنواره کن سیاسی شده است. سال گذشته نیز جایزهای به یک فیلم با مضمون سیاسی داده شد؛ فیلمی که با وجود ضعفهایی، مورد توجه داوران قرار گرفت. اینکه جشنواره چنین انتقاداتی را نادیده میگیرد، سؤالبرانگیز است. انتخاب فیلم آقای پناهی از سوی کن، بهنوعی زیر سؤال بردن اعتبار جشنواره است، در حالیکه در واقعیت، این فیلم به کن اعتبار میبخشد.»
او در ادامه به حضور برادران داردن در کن اشاره کرد و افزود: «فیلمهای آنها اوج درخشش جشنواره هستند؛ آثاری که دغدغههای انسانی واقعی را بازتاب میدهند. حتی اگر چند بازیگر هالیوودی هم در آن فیلمها حضور داشته باشند، هدفشان بازنمایی صدای مردم جهان است، نه صرفاً بیان اعتراضات سیاسی. اگر جشنواره کن نباشد، سینمای هنری با خطر جدی مواجه خواهد شد.»
وی در پایان گفت: «شاید تنها کشوری که سیاست رسمیاش ضدآمریکایی است، اما سینمایش بهشدت تحتتأثیر الگوی آمریکایی قرار دارد، ایران باشد. ما جشنواره کن را گاه جریان صهیونیستی مینامیم. آقای راستینه گفتهاند که کن صهیونیستی است. اما واقعاً چه چیزی در جهان امروز صهیونیستی نیست؟ از شرکتهای هواپیماسازی گرفته تا غولهای اقتصادی جهان، همه تحت نفوذ هستند. هنر ایرانیها این است که در همین فضا توانستهاند جایزه بگیرند. این یک موفقیت لحظهای نیست، بلکه جایگاهی تثبیتشده در عرصه بینالمللی است. اگر جشنواره کن تا این حد سیاسی شده باشد، باید دید چند سال دیگر میتواند این مسیر را ادامه دهد. این فیلمها برای دانشجویان هنر و مخاطبان جدی سینما ساخته میشوند، و نمیتوان به سادگی از نقد آنها گذشت. در غیر این صورت، هالیوود ممکن است سینمای فرانسه را هم در خود حل کند.»

تأثیر سیاست بر داوریها و انتخابها
گبرلو در پی مخالفت با بخشی از صحبتهای شادمهر راستین اشاره کرد: «به عقیده من بازار کن، همچنان بازاری قابل اعتنا و مهم است اما میتوان برایتان استدلال بیاورم در این بازار فیلمی که سیاسی باشد بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد. درواقع کن فیلمهای سیاسی را میپذیرد هرچند شادمهر راستین فیلم جعفر پناهی را فیلمی متعهدانه و سیاسی میداند اما از کجا معلوم است که در کنار سیاسی بودن، متعهد هم باشد؟ آن هم در حالی که نوع ترکیب هیات داوران کاملا نشان میدهد که برخی از انتخابها براساس رابطهها و بدهبستانهایی است. در جهانی که همهچیز شفاف است یا در جهت شفافیت تلاش میشود این موضوع همچنان شفاف نیست. درواقع شفاف نیست که اگر قرار باشد فیلم منِ نوعی برای کن انتخاب شود چه معیارهایی مورد توجه قرارمیگیرد؟ و امتیاربندیها بر چه اساسی انجام میشود؟ ضمن این که فضای سیاسی شکلگرفته در کشور حول این فیلم این شائبه را ایجاد میکند که ساختار درستی وجود ندارد.»
گبرلو با تقسیم سینمای جعفر پناهی به سه دوره گفت: «جعفر پناهی، فیلمساز بسیار خوب و دوستداشتنی کارش را از تلویزیون با «بادکنک سفید» آغاز کرد. شروعی خوب با فیلمی ارزشمند. او در مقطعی به خاطر اتفاقاتی وارد جریانی سیاسی شد که متاسفانه حکم بازداشت و زندان را برایش در پی داشت. جعفر پناهی متاثر از این فضا وارد مرحلهای دیگر شد که من آن را دوره دوم فیلمسازی او میدانم. دوره سوم فیلمسازی پناهی با اتفاقی آغاز میشود که هماکنون برای او رخ داده است؛ حضور در کن، این که با چه شرایطی رفته و برگشته و چه حرفهایی زده است. به عقیده من اگر در مورد اینها بحث کنیم میتوانیم راه روشنتری برای کسانی که نسبت به حضور ایرانیها در کن حساسند ایجاد کنیم. درواقع گروههای بسیاری هستند که نسبت به این موضوع حساسند آن هم به دلیل حضور کمتر در عرصهی جهانی. خاطرم هست در دورهای از طرف خبرگزاری فارس به کن رفته بودم و چون دبیر فرهنگی بودم میتوانستم خبرها و مصاحبهها را از همانجا منتشر کنم. وقتی برگشتم دو گروه مخالف من بودند؛ یکی جریانات داخلی خبرگزاری فارس و دیگری فیلمسازانی که آنجا بودند. تکلیف گروه اول که مشخص بود. گروه دوم هم میگفتند ما این حرفها را نزدهایم و اگر هم زدهایم چرا منتشر کردهاید؟ من سوالم این بود که چه اشکالی داشته است؟ گروههایی که مخالف و معترضاند، گروههایی هستند که کمتر در عرصهی بینالمللی حضور داشتهاند و با سیاستها آشنا نیستند یا تحلیل غلط میدهند یا متاثر از تحلیلهای غلطاند یا تحتتاثیر فیلمسازی که انتظار دارد آنچه را میگوید همه بپذیرند و حمایت کنند و اگر حمایت نکنند محکوماند. مثل استقبال از پناهی. اتفاقی که خیلیها معترض بودند چرا همه سینماگران در آن حضور پیدا نکردهاند. عدم حضوری که منِ نوعی شاید استدلالهایی برای آن داشته باشم آن هم بهخاطر شناختی که دارم. درواقع شاید اگر حضور نمیداشتم نمیتوانستم این چنین تصمیمی بگیرم. من در جواب این که چرا نرفتی میتوانم دلایل متقنی ارائه و شما را قانع کنم.»
هنوز نتوانستهایم بیاعتمادی را کنار بگذاریم
شادمهر راستین در ادامه صحبتهایش با دفاع از پناهی در جشنواره کن توضیح داد: «فیلم آقای پناهی از همان روز اول اکران، در سایتهای معتبر سینمایی امتیاز ۳.۱ از ۵ را از منتقدان گرفت؛ در حالی که باقی فیلمها امتیازهایی زیر ۲.۷ داشتند. تنها فیلمی که میتوانست در این دوره چهار نخل دریافت کند، فیلم جعفر پناهی بود. آمارها نشان میدهد این فیلم در اکثر ردهبندیها یا اول بوده یا دوم یا سوم. وقتی نشریه معتبری مانند گاردین به این فیلم ۴ از ۵ میدهد، آن هم زمانی که هنوز فیلمی به امتیاز ۴ نرسیده، یعنی مسئلهای در میان است؛ یعنی اثری مؤثر و قابلتوجه تولید شده. وقتی در چهار سایت معتبر منتقدان امتیاز مثبت میدهند، نمیتوان این موفقیت را نادیده گرفت. یادمان باشد زمانی که خانه سینما دست سیفالله داد بود جعر پناهی فیلم جسورانهای مثل «دایره» را ساخت، گروهی از فیلمسازان اعتصاب کردند و معترض شدند که چرا به چنین آثاری مجوز داده میشود. اما پناهی همان زمان دوربینش را زیر پل حافظ برد و تصویری بیپرده از زنان کارگر جنسی در تهران را نشان داد. خیلیها میگفتند امکان ندارد این فیلم ساخته شده باشد؛ اما ساخته شد.»
او وظیفه هنرمند را این میداند که مدام یک قدم جلوتر از جامعهاش برود و میگوید: «ما هنوز نتوانستهایم این بیاعتمادی را کنار بگذاریم. سینما تأثیرگذارترین رسانه ماست. در فضای باز سیاسی، فیلم "آفساید" ساخته میشود، و بعضیها میگویند بدترین فیلم پناهی است، اما همین فیلم، صدای زنان شد. جالب اینجاست که از همان سال، فقط به این دلیل که تلویزیون او را به برنامهای دعوت نکرد و او واکنش نشان داد، بایکوت شد. همان سال به پناهی گفتند وطنفروش است. مادرش زنگ زد و گفت "پسرم وطنفروش نیست." این برچسبها قابل قبول نیست؛ وطنفروشی یک جرم جدی است، چرا اینقدر راحت چنین صفتی را به کسی نسبت میدهیم؟»
راستین در ادامه به انتقاداتی به پناهی میشود پرداخت و یادآورد شد: «اگر فراستی به پناهی میگوید "نان صدا و سیما را خوردی و خیانت میکنی"، باید بپرسیم: آیا کسی که با رسانهای کار میکند، وظیفهاش خیانت است یا حقیقتگویی؟ مثلاً اگر تو از خبرآنلاین حقوق میگیری، نباید خبرنویسی کنی، باید خبرسازی کنی؟ این نگاه خطرناک است. من وظیفهدارم اطلاعرسانی کنم، اگر کسی باید به کار آقای پناهی رسیدگی کند، آن وزارت ارشاد است، نه رسانهها.»
او همچنین به دوران زندان جعفر پناهی در سال 88 اشاره میکند دورانی که پناهی بیش از یک سال زندان بود، بعد به خاطر بیماری آزاد شد، اما بار دیگر بازداشت شد و میگوید: «بعد از زندان با حکمی آزادش کردند، اما بازداشتهای او تکرار شد. در نهایت مجوز ساخت فیلم به او داده نشد، ولی فیلم ساخت. حتی روزی که سر صحنه بودند، گوشیها را جمع کردند و مانع فیلمبرداری شدند، ولی باز هم فیلمش را ساخت.»
پناهی میخواست فیلم دفاع مقدسی بسازد مجوز ندادند
این منتقد همچنین اشاره میکند که پناهی سالها پیش میخواست براساس کتاب "من قاتل پسرت هستم" احمد دهقان فیلمی دربارهی دفاع مقدس بسازد، حتی طرح را دادیم، ارشاد گفت چقدر خوب است. اما در نهایت فیلم مجوز نگرفت. او باور دارد:«مردم گل به گردن فیلمساز نمیاندازند، اما میگویند: "برگردی، ما کنارت هستیم." یک زمانی به ما گفتند کار نکنید، حالا به پناهی میخواهند بگویند کار نکن؟ آیا میتوانند هزینهاش را بدهند؟ جعفر پناهی باید جلوی چشم ما باشد، چون ما ادعا کردیم که حرف هنرمند را میشنویم.»
گبرلو، با اشاره به این که نمیخواهد وارد حواشی شود و با نگاهی واقعبینانه نظر میدهد، گفت: «در جامعه ما از سالهای گذشته جریانی بوده که همیشه مخالفت خود را با سینما اعلام کرده است. هرچند من میدانم راس حاکمیت هیچگاه اینگونه نبوده است. به عبارت دیگر، نه تنها اینگونه نبوده که معتقد به گسترش سینما بوده است. با این حال جریانهایی جلوتر و تندتر از حاکمیت وجود دارند که نمیدانم به چه دلیل به شیوهای مخرب و غلط عمل میکنند. اینها گاهی نقش نظارتی و حاکمیتی هم بر عهده میگیرند هرچند اصل حاکمیت نیستند. به عنوان مثال، مسعود فراستی نماد جریانی است که نمیخواهد سینماگر ایرانی موفق باشد. به همین دلیل همه نقدهایش متاسفانه در جریاناتی پشت پرده ریشه دارد. به عقیده او و بهتبع به عقیده این جریان، سینمای ایران، اصلا سینمای امیدوارکنندهای نیست. این جریانی است که ما در سالهای گذشته از آن آسیب جدی دیدهایم اما نمیتوانیم به تمام حاکمیت تعمیماش دهیم.»
او با اشاره به رفتارهای غیرعقلانی در مورد پناهی، ادامه داد: «همین رفتار را در مورد پناهی داشتند و به او حکمی دادند که غیرعقلانی بود. درواقع غیرعقلانی بود که یک فیلمساز دیگر نتواند فیلم بسازد. میشد گفت که او عضوی از جریانی مخالف است و فرضا قرار است محاکمه شود اما نمیشد گفت حق ساختن فیلم ندارد. این حکم کاملا غلط بود آن هم با این حجم از تکنولوژیهای در حال گسترش. پس اشتباه بزرگ با جلوگیری از کار جعفر پناهی آغاز شد و همین او را تبدیل به مخالفی جدی کرد. اینگونه شد که او از منتقدی اجتماعی به مخالفی سیاسی تبدیل شد. او هنگام ساخت «دایره» و «آفساید» که توسط حوزه هنری ساخته شد، نهادی که جزیی از حاکمیت بود، منتقدی اجتماعی بود. درواقع آن جریانات تندرو بودند که پناهی را به رفتارهای بعدی ترغیب کردند. پناهی به دلیل رفتارهایی که با او شد از منتقد اجتماعی بودن فاصله گرفت و در حالت عصبانیت به معترضی سیاسی تبدیل شد.»
او با اشاره به تاثیر این اتفاق روی فیلمسازی جعفر پناهی ادامه داد: «جعفر پناهی میتوانست منتقد اجتماعی باشد و مسیر خوبی را ادامه دهد اما جریان تندرو با رفتارهای غلط به مقابله با او پرداخت. جریانی که به نظرم در دورن حاکمیت، در سیستم قضایی و امنیتی هم نفوذ کرده و جالب است که تیم رسانهای هم دارد. جعفر پناهی بعد از «آفساید» و اتفاقات سال ۱۳۸۸ نگاهش، به نگاهی معترضانه نسبت به رفتارهای این افراد تبدیل شد. افرادی که با او برخورد کردند و او را تبدیل به فلیمسازی کردند که به نوعی در حال انتقامگیری است. او در این مسیر فیلمسازی قرار گرفت و با جریان کن که به آثار سیاسی جایزه میدهد در یک تقاطع قرار گرفت. جشنواره کن سالهای سال به دنبال پناهی بود. برای او صندلی خالی میگذاشت و در غیابش به او جایزه میداد. کن پناهی را در جشنواره شرکت میداد و چشمانتظار فیلم او بود.»
او با اشاره به بخش سوم صحبتش، افزود: «در حال حاضر اتفاقاتی رخ داده که جالب است. اتفاقی که میتوان اینگونه توضیحش داد. این که عقلانیتی شکل گرفته که موجب شده است پس از بازگشت پناهی به ایران، تااکنون رفتار غلطی با او صورت نگیرد. چون شاید به این نتیجه رسیدهاند که تاکنون اشتباه کردهاند که جلوی فیلمساز را گرفتهاند که فیلم نسازد. در حالی که او فیلمش را ساخته و آن را به مجامع جهانی هم برده است. جعفر پناهی با وجود محکومیت، ممنوعالخروجی و زندان با مهر رسمی نیروی انتظامی به کن رفت و با مهر رسمی برگشت و پاسپورتش را هم نگرفتند. پس آنها به عقلانیتی رسیدهاند که باعث خوشحالی است.»
جعفر پناهی منتقد اجتماعی خوبی است
گبرلو با اشاره به این که رفتار پناهی را هم باید تحلیل کرد، ادامه داد: «او به کن رفت و جایزهای سیاسی گرفت اما حالا باید چه کند؟ طبیعتا میتواند به جشنوارههای دیگر هم برود اما قطعا باید جایگاه سینماییاش را اصلاح کند. پناهی باید به نگاه سینمایی برگردد چرا که در پی رفتار صورتگرفته با او پس از بازگشتش به ایران، دیگر نمیتواند رهبر اپوزیسیون باشد. جعفر پناهی منتقد اجتماعی خوبی است و باید هم باشد اما اگر احساس میکند بهعنوان رهبر اپوزیسیون به جشنواره رفته است تا همگان را به اتحاد دعوت کند باید بداند که در حال شکست خوردن است. او بهعنوان فیلمساز به جشنواره دعوت میشود و اگر بعد از این نتواند فیلم سینمایی خوبی ارائه دهد ممکن است همهچیز برایش به پایان برسد. این زنگ خطری است که پناهی باید متوجه آن باشد.»
عبدالجواد موسوی در ادامه این نشست با اشاره با صحبتهای ژولیت بینوش که صراحتاً گفته به خاطر پایانبندی مهم فیلم، جایزه را به آن دادیم. به گفتهی او، «فیلم به چرخهی خشونت پایان میدهد و دعوت به خشونت نمیکند و فیلمهای مشابهی بودهاند که به دلیل پایان انتقامجویانه، مثل «دوشیزه» پولانسکی، جایزه نگرفتهاند. آیا اگر پایان فیلم پناهی چیز دیگری بود، باز هم جایزه میگرفت؟
راستین در پاسخ گفت که ایران کشوری است که همه چیز در آن سیاسی است، اما جالب اینجاست که از سینما توقع دارند فقط هنری باشد.
او با اشاره به اینکه فیلمهای سیاسی این روزها در دنیا اهمیت بیشتری پیدا کردهاند ادامه داد: «تنها بخشی از اسکار که هنوز واقعاً هنری است، بخش فیلمهای غیرانگلیسیزبان است ـ مثل فیلم «ما هنوز هستیم» که سالها بعد از سقوط یک حکومت ساخته شد. اما کاری که آقای پناهی کرده، فراتر از این است. او فیلمی ساخته که موضوعش در همان لحظه در کشور جریان دارد؛ نه براساس شنیدهها، بلکه براساس تجربهی زیستهی خودش. فیلمش دربارهی انتقام نبود، دربارهی پایان دادن به خشونت بود. او یک سؤال بنیادین مطرح کرد: اگر یک بازجو، در شرایطی گیر بیفتد که زمانی خودش دیگران را بازجویی میکرده، چه میشود؟» این سؤالی است که ذهن همه را درگیر میکند.»
به باور راستین، «فیلم صرفاً به خاطر پایانش جایزه نگرفت؛ به خاطر جسارت و هنر در طرح این سؤال مهم بود. اگر بگوییم «اگر پایانش چیز دیگری بود جایزه نمیگرفت»، داریم تلاش میکنیم ارزش واقعیاش را نادیده بگیریم. بیایید برای یک بار هم که شده بپذیریم فیلم خوبی بوده. اگر مدام بگوییم جایزهها فقط سیاسیاند، امید را در فضای سینمایی ایران از بین میبریم.»
او ادامه داد: «جشنوارههای بزرگ جهانی برای فیلمسازان جوان و دانشجویان، امید خلق میکنند. اما متأسفانه امروز دانشجویان سینما در ایران نه تنها به سینمای ایران علاقهای ندارند، بلکه حتی یک فیلم نهچندان قوی از سینمای دههی ۶۰ فرانسه را به سینمای امروز ایران ترجیح میدهند. این نگاه از نزدیک منصفانه نیست؛ اگر از دورتر نگاه کنیم، میبینیم که تنها کشوری که در فاصلهی کوتاهی دو جایزهی مهم از کن گرفته، ایران است. و باز هم میگویند "سینمای ایران تمام شده؟"»
او با تقسیمبندی سینما به نوع توضیح داد: «امروز در دنیا سه نوع سینما داریم: سینمای تجاری که عملاً به بنبست رسیده و یکبار مصرف شده. سینمای هنری و تجربی که مسیر خودش را پیدا کرده و به موفقیت رسیده. سینمای آوانگارد که با جسارت جلو میرود. سینمای تجاری در ایران، بهجای بازسازی خودش، سعی دارد با حمله به سینمای هنری زنده بماند. فیلمهایی که امروز ساخته میشوند اغلب به تمسخر دههی ۶۰ میپردازند و این مسیر، به شکست منتهی میشود. کسانی که با هزینههای شخصی فیلم میسازند، به جای حمایت، با موج تخریب مواجه میشوند.»
راستین همچنین تأکید میکند که ما نباید فیلم اعتراضی را با فیلم سیاسی اشتباه بگیریم. فیلم سیاسی دیدگاه ایدئولوژیک دارد، در حالیکه فیلم اعتراضی فقط به وضعیت موجود نقد دارد. در ایران کمتر فیلمسازی هست که حقیقتاً فیلم سیاسی بسازد. وقتی میگویند "سینماگران معاندند"، واقعاً منظورشان چیست؟ مگر با فیلمسازی کسی معاند میشود؟ ما عادت کردهایم بگوییم: "پول بدهید تا فیلم خوب بسازیم." اما وقتی کسی با پول خودش، با دغدغهی واقعی فیلم میسازد، او را نمیبخشیم. حتی سینمای دفاع مقدس که زمانی حرفی برای گفتن داشت، امروز تجاری شده و آن صداقت گذشته را از دست داده.»
گبرلو در پایان با اشاره به این که «ما نمیتوانیم از جایزه گرفتن جعفر پناهی خوشحال نباشیم» ادامه داد: «ما طبیعتا از کسب این جایزه توسط او خوشحالیم چون موجب شد سینمای ایران در جهان دیده شد، پس باید به پناهی تبریک بگوییم. با این حال پناهی باید بپذیرد که ما میتوانیم او را نقد هم بکنیم. نکته مهم این است که ما باید با هم گفتوگو و اختلافات گذشته را حل کنیم. چراکه اگر این کار را انجام ندهیم هر دو ضرر میکنیم.»
5959