روایت پیروزی و زوال

دنیای اقتصاد یکشنبه 11 خرداد 1404 - 00:02
حسن کامشاد، مترجم و محقق بزرگ معاصر اوایل خردادماه جاری در لندن درگذشت. دستاورد یک سده زندگی او ترجمه بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینه ادبیات، فرهنگ، تاریخ و اقتصاد بود. کتاب «خاورمیانه: دوهزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت» اثر برنارد لوئیس از جمله آثاری است که به شیوه‌ای توصیفی و تحلیلی تاریخ خاورمیانه و برآمدن و زوال حکومت‌ها در این منطقه از جهان را بررسی کرده است. بخش‌هایی از این کتاب را می‌خوانید.

آغاز عصر جدید در خاورمیانه مانند سایر قسمت‌های جهان معمولا از زمان نفوذ مغرب زمین تعیین می‌شود. به سخن دقیق‌تر از هنگامی که امپریالیسم اروپایی نخست به منطقه آمد، بسط یافت و فرآیند دگرگونی را بنا نهاد. تاریخ این واقعه مورد اختلاف است. بعضی می‌گویند ورود لشکر اعزامی فرانسه در ۱۷۹۸ میلادی به مصر شروع کار بود؛ دیگران معتقدند پیمان مصیبت‌بار «کوچک قینارجه» که روس فاتح بر عثمانی شکست‌خورده تحمیل کرد ابتدای رخنه غربیان بود و جمعی هم شکست نهایی ترک‌ها را در پشت دیوار و باروی وین در ۱۶۸۳ سرآغاز تاریخ جدید خاورمیانه می‌شمارند.

وجه تمایز تمدن اسلام، از دید خود مسلمانان، دین حنیف است. جهان متمدن را دارالاسلام می‌خوانند؛ یعنی تمام سرزمین‌هایی که شریعت اسلام در آن دایر و نوعی حکومت اسلامی حکمفرما است. این بلاد را دارالحرب از هرسو احاطه کرده است. دارالحرب مسکن کافرانی است که هنوز اسلام نیاورده‌اند و حکومت مسلمین را گردن ننهاده‌اند. به زعم مسلمانان، همان‌طور که نوشته‌های تاریخی و جغرافیایی هم نشان می‌دهد، میان این مناطق گوناگون ماورای مرز اسلام تفاوت روشنی وجود دارد. در مشرق و در جنوب دنیای اسلام انواع مختلف مردمان می‌زیستند، بعضی متمدن بودند که می‌شد از آنها چیزهای مفید آموخت، بقیه در توحش به سر می‌بردند. در میان اینان به هر حال نه رقیبی جدی برای دین اسلام وجود داشت و نه حریفی خطرناک برای قدرت خلافت اسلامی در جهان. این کافران رنگارنگ، چه متمدن چه وحشی، همه تعلیم‌پذیر و گرونده بالقوه به جهان اسلام می‌نمودند و این بالمآل سرنوشت شمار زیادی از آنها بود. پس از ناحیه شرق خطری نبود. تمدن‌های بزرگ چین و هند هیچ‌گاه جدا به رقابت برنخاستند، تا چه رسد به آنکه جهان اسلام را تهدید کنند. یگانه تهاجم کفار از شرق، حمله مغول با همه تاثیر شگرف آن سرانجام با اسلام آوردن و جذب خود فاتحان، درحقیقت جزئی مهم از جهان اسلام شد.

اما در مرزهای غربی اسلام و به‌ویژه در مرز شمال غربی در دیار مسیحیان فرنگی چه یونانی چه لاتینی وضع بسیار تفاوت می‌کرد. در اینجا مسلمانان به حق رقیبی برای خود می‌دیدند؛ کیشی جهانی، چون دین خودشان معتقد به رسالت که پیروان آن هم باور داشتند آیات نهایی الهی را ارمغان آورده‌اند و وظیفه دارند پیام آیین خود را به تمامی بشریت برسانند و در مسیحیت نیز مانند جهان اسلام با ایجاد حکومت‌های نیرومند پادشاهی و بعدا امپراتوری‌های بزرگ باور دینی حامی سیاسی و نظامی یافت و جنگ و فنون دیگر در پیشبرد ایمان به‌کار رفت. مسیحیان به مرور زمان کافران تراز اول و اروپای مسیحی نمونه کامل دارالحرب شد. 

مسلمانان به بیزانسی‌ها نسبتا احترام می‌گذاشتند، به آنها به چشم وارثان یونان باستان و روم مسیحی می‌نگریستند، احترامشان می‌نهادند ولی از آنها ترسی نداشتند؛ چون تاریخچه روابط طولانی اسلام و بیزانس اکثرا مشتمل بر عقب‌نشینی بیزانسی‌ها در مقابل قوای اسلام بود که عاقبت هم در ۱۴۵۳میلادی به تسخیر قسطنطنیه انجامید. اما در مورد کافران وحشی شمال و مغرب اروپا، به‌خصوص در قرون اولیه، نه هراسی بود نه احترامی. اینها را بدویانی بی‌فرهنگ می‌دیدند که خطر و جاذبه‌ای نداشتند و فقط به درد بردگی می‌خوردند. 

حمله‌های متقابل مسیحیان غربی -فتح مجدد جنوب ایتالیا و شبه‌جزیره ایبری اسپانیا و پرتغال، بازگشت جنگجویان مسلح صلیبی به لوانت و تلاش سرانجام ناموفق آنها برای بازگیری اماکن مقدس مسیحی- رفته‌رفته طرز فکر مسلمانان را درباره اروپاییان تغییر داد. در کم‌وبیش یک هزار سال اولیه کشمکش طولانی این دو نظام جهانی، مسلمانان روی هم رفته برتری داشتند. البته متحمل نامرادی‌هایی شدند مثلا ورود موقت صلیبی‌ها به لوانت و از دست رفتن دایم اسپانیا و پرتغال و سیسیل. ولی در عوض ترک‌ها در جنوب اروپا پیش رفتند و در خاک مسیحیان قدرت اسلامی جدیدی به‌وجود آوردند که مدتی قلب اروپا را به مخاطره انداخت.

مناسبات اجتماعی و همچنین فرهنگی میان جهان اروپایی و اسلام پیش از آمدن صلیبی‌ها نیز وجود داشت و پس از آن زیاد و دامنه‌دار شد سهم خاورمیانه در پیشروی اروپا عظیم است، هم در ابداع و هم در وام‌گیری -تصحیح و اقتباس- از تمدن‌های کهن شرق مدیترانه و فرهنگ‌های دور دست‌تر آسیا فلسفه و علوم یونانی که مسلمان‌ها حفظ کردند و بهبود بخشیدند؛ درحالی‌که اروپاییان به دست فراموشی سپرده بودند؛ اعداد هندی و کاغذ چینی؛ لیمو و پرتقال، پنبه و شکر و شماری از نهال‌های دیگر و طرق کشت و زرعشان، در واقع مشتی از خروار چیزهایی است که اروپای قرون وسطی از تمدن بس پیشرفته‌تر و فرهیخته‌تر جهان اسلامی مدیترانه آموخت یا به‌دست آورد.

البته اروپاییان هم در پیشرفت جهان اسلام کاملا بی‌سهم نبودند و مساعدت آنها تا مدت‌ها بیشتر مادی و فنی بود. اروپای قرون وسطی در رشته هنر و ادبیات و علم و فلسفه چیز چندانی نداشت که به کار مسلمانان آید و مسلمان‌ها هم به هر حال افکاری را که از ناحیه جامعه‌ای بدوی، از ناحیه دینی به زعم آنها از دور خارج شده عنوان می‌شد، نمی‌پذیرفتند. اما اروپاییان در کارهای یدی ماهر بودند و گاه‌گاه اشیایی می‌ساختند که مفید می‌نمود و مسلمانان برمی‌گزیدند. ساعت دیواری و ساعت جیبی برای تعیین وقت، عینک و تلسکوپ برای بهبود دید بنا بر نوشته‌ها در قرن پانزدهم و چه بسا زودتر به خاورمیانه رسید. 

حتی برخی از نباتات غذایی از اروپا گرفته شد، برای مثال نخود سبز را هنوز در عربی و ترکی به نام ایتالیایی‌اش می‌خوانند؛ البته تعداد نباتات غذایی و سایر گیاهانی که از غرب وارد و نشا می‌شد در مقایسه با آنچه به سوی مخالف می‌رفت، اندک بود؛ ولی پس از کشف آمریکا بر شمار اینها به سرعت افزوده شد و به این‌ترتیب، ذرت، سیب‌زمینی، گوجه فرنگی و از بسیاری جهات از همه مشئوم‌تر -توتون- به بلاد اسلامی راه یافت. ولی بزرگ‌ترین نقش مغرب زمین در  ممالک اسلامی تسلیحات بود. از همان اوان حتی در جنگ‌های صلیبی اسیران جنگی فرنگی به ساختن استحکامات گماشته شدند و مهارت‌های خود را به اربابانشان یاد دادند؛ حتی شخصیتی چون صلاح‌الدین ایوبی در نامه‌ای به خلیفه به توجیه کار خود می‌پردازد و از ادامه حضور تجار اروپایی در بنادری که خود از صلیبی‌ها گرفته بود دفاع می‌کند و توضیح می‌دهد که «این عمل مفید است؛ چون یکی از آنها نیست که سلاح جنگی نیاورد و به ما نفروشد و این به سود ما و به زیان آنهاست.» این سنت بدون وقفه در طول جنگ‌های صلیبی، سپس در حین پیشروی و عقب‌نشینی‌های عثمانی ادامه داشت و در عصر جدید هم ادامه دارد. مهم‌ترین تسلیحات وارداتی از اروپا البته سلاح‌های گرم بود؛ انواع و اقسام توپ و تفنگ. ابتدا با استعمال این جنگ‌افزارهای ناجوانمردانه کافران مخالفت‌هایی شد. با این حال عثمانی‌ها آنها را به میزان کلان به‌کار گرفتند و در رقابت برای تسلط بر خاورمیانه مزیت بزرگی بر دیگر قدرت‌های مسلمان یافتند.

 دوران دگرگونی

قرن نوزدهم شاهد رشد فوق‌العادة نفوذ اقتصادی و سیاسی اروپا در خاورمیانه بود. خاورمیانه در قرن نوزدهم در مقایسه با اروپا، چه شرقی چه غربی، به مراتب ضعیف‌تر از روزهای شکوفایی خود در قرن شانزدهم شده بود. به موجب پاره‌ای شواهد، زوال قدرت اقتصادی خاورمیانه مطلق و هم نسبی بود؛ هرچند که این امر صددرصد قطعی نیست. عوامل چندی دست به دست هم داد و این تغییر را پیش آورد پیچیدگی فزاینده و در نتیجه هزینه کمرشکن جنگ و اسلحه بر مناسبات و معاملات خاورمیانه با اروپا اثر نهاد. تورم بزرگ قرن شانزدهم و هفدهم و ازدیاد قیمت‌ها که پس از آن نیز ادامه یافت در اقتصاد داخلی منطقه تاثیر نامطلوب گذاشت. پیدایش راه‌های جدید بازرگانی در پهنه اقیانوس اطلس به دور آفریقای جنوبی و به داخل آب‌های جنوب آسیا منجر به انحراف بسیاری راه‌های عبور و مرور تجاری و کاهش نسبی اهمیت خاورمیانه گردید و دادوستد خارجی منطقه لطمه دید. 

عامل دیگر در تغییر وضعیت، ادامه توازن منفی در تجارت امپراتوری عثمانی با ممالک شرق آن سرزمین و جریان مداوم طلا و نقره به سوی خاور به ایران و هند بود. عدم پیشرفت فنی در کشاورزی، صنعت و حمل‌ونقل در کشورهای خاورمیانه هم این تحولات را شتاب بخشید.

تغییرات دیگری نیز روی داد یکی از آنها دگرگونی نظام زمین‌داری بود. نیاز مالی بیشتر و بیشتر دولت برای تامین هزینه‌های هنگفت جنگی و اداری، حکومت‌ها را بر آن داشت تا رویه قدیمی پرداخت مستمری به نظامیان را ترک گویند و به جای آن به امرا ملک یا زمین به شکل اقطاع دهند و این هم در مرکز و هم در روستا اثر نامساعد نهاد. تغییر دیگر کاهش سریع جمعیت، به‌ویژه در دهات در قرن هجدهم بود از شواهدی که در دست است چنین بر می‌آید که جمعیت ترکیه، سوریه و مصر هر سه در سال۱۸۰۰ از سال۱۶۰۰ کمتر بود.

تهران دهه 1920 copy
تهران دهه 1920

 عقب‌ماندگی صنعتی خاورمیانه

در اواخر قرن شانزدهم ظاهرا دگرگونی عمده‌ای در قیمت‌ها پدید آمد. در خاورمیانه این امر تا حدی بازتاب فرآیند بزرگ‌تری بود که سیل ویرانگر طلا و نقره آمریکا در همه‌جا پدید آورده بود. قدرت خرید این دو فلز قیمتی در امپراتوری عثمانی بیشتر از ممالک غربی، اما کمتر از ایران و هند بود. برای کالاهای ایرانی به‌ویژه ابریشم این کشور در خاک عثمانی و در اروپا هر دو خریدار فراوان بود، حال آنکه برای اجناس عثمانی در اروپا تقاضای مداوم و مشابهی ابدا وجود نداشت. 

مهم‌ترین اقلام صادرات عثمانی به اروپا غلات و منسوجات بود. منسوجات روزگاری فرآورده عمده صنعتی بود؛ ولی این تجارت به تدریج کاهش یافت و فقط پارچه نخی تا مدتی جزو صادرات مهم خاورمیانه به فرنگ باقی ماند. کفه ترازو تا حدی بسیار زیاد به طرف دیگر نوسان کرد اینک اروپا منسوجات ماشینی از جمله پارچه‌های بافت هند به خاورمیانه می‌فرستاد و مواد اولیه ـ پنبه، پشم مرغز (موهر) و به ویژه ابریشم بیشتر از ایران می‌برد. تعجب ندارد که با وجود سیل روان طلا و نقره از غرب طبق اسناد و مدارک دولت عثمانی کمبود شدید فلزات قیمتی حتی برای ضرب مسکوکات داشت. ورود گیاهان تازه زراعی از غرب چندی به کشاورزی بهره رساند؛ ولی وضعیت کلی رکود و عقب‌افتادگی فنی و اقتصادی بود. انقلاب کشاورزی اروپا و کمتر از آن انقلاب صنعتی اروپا، در خاورمیانه قرینه‌ای نیافت. صنایع خاورمیانه کماکان به شکل کاردستی که تا اواخر قرن هجدهم از رونق برخوردار بود، باقی ماند و کمتر اثری از پیشرفت فنی بروز داد.

دو رشته عمده عقب‌افتادگی فنی، کشتی و اسلحه‌سازی بود. امپراتوری عثمانی حتی در قرن هجدهم مهندسان دریایی اروپایی استخدام می‌کرد و برای مصارف نظامی و غیر نظامی خود از سوئد و آمریکا کشتی می‌خرید در خود امپراتوری برای بهبود شبکه جاده‌ها و آبراه‌ها کوششی نمی‌شد. وسایل نقلیه چرخدار در ابتدای قرن نوزدهم در قسمت اعظم خاورمیانه کم‌وبیش ناشناخته بود.  به جز تعداد انگشت‌شماری کالسکه برای متشخصان در شهرها و چندتایی ارابه متعلق به کشاورزان در روستاها، در سرزمین‌های عثمانی، حمل‌ونقل هنوز تقریبا یکسره با احشام باربر یا با قایق روی رودها و ترعه‌ها صورت می‌گرفت. شرایط دادوستد نیز به زیان امپراتوری عثمانی و ممالک دیگر خاورمیانه تطور پیدا می‌کرد گشایش و توسعه راه‌های اقیانوسی خاورمیانه را دور زد و پشت سر نهاد؛ حتی راه تجاری ابریشم ایران که برای ترکیه منبع مواد اولیه و محل درآمد مالیاتی مهمی بود، اکنون منحرف شد و تا اندازه زیادی به تسلط بازرگانان اروپایی درآمد. تغییرات مشابهی در دریای سیاه روی داد و موقعیت ترکیه را تضعیف کرد.  بسط قدرت روس‌ها در کرانه شمالی موجب افزایش کلان تجارت اروپای شرقی در منطقه شد. حقوق بازرگانی به‌دست‌آمده از پیمان کوچک قینارجه بازرگانان و کشتی‌داران روسی را قادر ساخت مستقیما با اتباع عثمانی دادوستد کنند، پایتخت کشور را دور بزنند و از طریق تنگه‌ها به مدیترانه کشتی بفرستند. سایر دولت‌های اروپایی هم به زودی همین حقوق را خواستند و گرفتند. 

ترکیه تجارت دریای سیاه را به میزان وسیع از دست داد و این کسب‌وکار به دست اروپاییان به ویژه یونانی‌ها افتاد. سهم عثمانی در تجارت اروپایی به‌طور کلی به میزان قابل ملاحظه‌ای تقلیل یافت. تجارت با فرانسه که در اواخر قرن شانزدهم 50درصد دادوستد کشور بود در اواخر قرن هجدهم به یک بیستم و با انگلستان از یک‌دهم در اواسط قرن هفدهم به یک‌صدم در پایان قرن هجدهم رسید.  در این میان افزایش بزرگی در واردات به ویژه از فرانسه و اتریش پدید آمد و کالاهای اروپایی-ارزان‌تر و گاه مرغوب‌تر بسیاری از تولیدات محلی را از بازار خارج کرد.

 بازارهای جدید اروپایی

در همین زمان بازارهای جدیدی در اروپا به روی محصولات کشاورزی عثمانی، به‌خصوص محصولات ایالات اکثرا عیسوی بالکان گشوده شد. این امر پیامدهای اجتماعی مهمی برای اهالی عثمانی داشت.  زوال فنون قدیمی، استادکاران و صنعتگران عموما مسلمان را به افلاس کشاند و آنها را به سطح کارگران غیر ماهر تنزل داد؛ ولیکن اعضای اقلیت‌های مسیحی در کشاورزی، بازرگانی و کشتیرانی فرصت‌های نوینی یافتند. موقعیت جدید آنها به اضافه تشویق و تفقد دولت‌های اروپایی طرف معاملات در حق آنان این اقلیت‌ها را ثروتمند کرد؛ همراه ثروت دسترسی به آموزش و پرورش و نفوذ و قدرت ناشی از تحصیلات و ثروت فراآمد. به مرور زمان بیشتر تجارت امپراتوری عثمانی با اروپا در دست خود فرنگی‌ها یا افراد اقلیت‌ها اغلب مسیحی و گاهی هم یهودی متمرکز شد. انحطاط اقتصادی در ایالات عربی عثمانی ظاهرا فزون از خود ترکیه بود. در عراق، سوریه و حتی در مصر، مساحت زمین‌های مزروعی و نیز تعداد جمعیت تا حد زیادی کاهش یافت.

 ایران؛ مزیت دوری از اروپا

ایران از اروپا دورتر بود، حفاظ روسیه و امپراتوری عثمانی تا اندازه‌ای جلوی ضربه آنی غرب را می‌گرفت. از این رو نفوذ مغرب زمین آهسته‌تر، دیرتر و ضعیف‌تر آمد. شرایط اقلیمی هم از پاره‌ای جهات نامساعدتر بود. شاهان ایران هم مثل سلاطین عثمانی بر جمعیتی متنوع فرمان می‌راندند که چندین مذهب داشتند و به زبان‌های متعدد صحبت می‌کردند؛ اما نقش این اقلیت‌های مذهبی و زبانی در ایران بسیار کم‌اهمیت‌تر از امپراتوری عثمانی بود و هیچ‌گاه تهدیدی آن چنان برای نظام سیاسی و اجتماعی مستقر به شمار نرفت. اقلیت‌های غیرمسلمان ایران در مقایسه با عثمانی، معدودتر، کم ثروت‌تر و مطیع‌تر بودند.  یهودیان و زردشتیان از لحاظ فرهنگی در جامعه ادغام شده بودند، فارسی حرف می‌زدند و ریشه تاریخی آنها به دوران پیش از اسلام می‌رسید، با این حال از نظر حقوقی و اجتماعی تا حدی منزوی و از نظر سیاسی ناتوان بودند. 

ارمنی‌ها تنها جامعه نسبتا بزرگ مسیحی بودند و وضع آنها از بسیاری جهات به مراتب بهتر از اتباع یهودی و نیز زردشتی بود. ولی وجه افتراق ارمنی‌ها با ایرانیان برعکس یهودیان و زردشتیان نه تنها مذهب بلکه هویت غرورآمیز متمایز قومی، زبانی و فرهنگی نیز بود. گروه‌های غیر مسلمان در ایران هم از مقداری خودگردانی برخوردار بودند و هر یک در جامعه جداگانه خود گرد می‌آمدند؛ اما این جوامع در مقایسه با ملت‌های امپراتوری عثمانی اهمیت چندانی نداشتند.

در ۹ژانویه۱۸۵۳ در ضیافتی در پترزبورگ تزار روسیه با سفیر بریتانیا، سر جورج همیلتن سیمور، به گفت‌وگو نشست. بنابه گزارش سیمور، هنگام صحبت از امپراتوری عثمانی، تزار گفت: «مرد بسیار بیماری روی دست خود  داریم. مایه تاسف بسیار خواهد بود اگر بیمار یکی از این روزها از دست برود به ویژه پیش از آنکه ترتیبات لازم داده شود.»   سیمور به کنایه می‌گوید: «باید با بیمار به نرمی رفتار کرد و یاری داد که بهبود یابد و می‌افزاید این بیمار به طبیب نیاز دارد نه به جراح.» طبیب، در داخل و خارج زیاد بود و با وجود اختلاف‌نظرهای گهگاه شدید آنها چنان می‌نمود که پیشرفت‌هایی در اعاده سلامت بیمار به‌دست آورده‌اند و اگر وقت و آرامش می‌یافتند‌ ای بسا که موفق هم می‌شدند؛ اما نه وقت به آنها داده شد نه آرامش.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.