من که همیشه از این عددهای سرگردان، سرگیجه میگیرم. بماند که پیش از اینها به قول علامه جعفری، این آقایان اعدادشان که نه، اعشارشان مرا کشته است.
گاهی با خود میگویم آنهایی که پشت میزهای تصمیمگیری لم دادهاند، در برجی از عاج نشستهاند که نه بوی نان خشکِ شبهای کارگری به مشامشان میرسد، نه صدای حزین خانوادهای کارمندی که با یک وعده غذای ساده، حساب کتاب میکنند.
اما گاه گاهی، مخصوصاً آنجا که دمدمههای انتخاباتی باشد، یا زمانی که حرفی چندبعدی را به یک بُعد تقلیل داده و به زبان بیاورند و آن ابعاد دیگر، در پیش چشم مخاطب، خود را بنمایاند، میگویم نه، پس از حال و روز مردمانِ دلخسته و معیشتِ بنبست نشینان، خبر دارند اما چرا کاری نمیکنند؟
آقای میدری، وزیر محترم کار و رفاه ما، در ورای مصوبه و ابلاغیه جدید یارانهای، چیزی مثل راز نهفته است که افشا شدنش، دردناکتر میکند داستان را. انگار اقرارنامهای در پس خود دارد. اقرار به این که میدانیم و نمیخواهیم. خبر داریم و کاری نمیکنیم. مخصوص این دولت هم نیست. همیشه همین بوده است.
توجه بفرمایید؛ وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی (که در هر سه عرصه حال و روزمان روشن است) اعلام کرده که در سال ۱۴۰۴، حداقل حقوق ماهانه ۱۰ میلیون تومان است. اما شرط قطع یارانه را اینگونه گذاشتهاند:
تکنفره: اگر ۳۰ میلیون تومان درآمد داری، یارانهات قطع میشود!
دو نفره: ۳۷.۵ میلیون تومان!
سه نفره: ۴۵ میلیون تومان!
چهار نفره: ۵۲.۵ میلیون تومان!
پنج نفره: ۶۰ میلیون تومان!
میدانید که این اقرار است. اقرار به این که درآمد زیر ۳۰ میلیون تومان برای گذران زندگی یک نفر -فقط یک نفر-، عدد پایینی است و نیاز به حمایت دارد. برای خانواده ۵ نفره هم درآمد زیر ۶۰ میلیون تومان، حمایت لازم دارد و از آسیبدیدگان محسوب میشوند.
عجیب نیست؟ این چه اقراری است که حقوق همین دهکهای پایین که حداقل باید ۵۰–۶۰ میلیون درآمد ماهانه داشته باشند، نهایتاً ۱۵ میلیون تومان کارگری است؟ ندانستن بهتر است از این که بدانی و کاری نکنی و به جای مداوا دردها را بفشاری.
کارگر بیچارهای که در بهترین حالت با دستمزد ۱۵ میلیونی، باید شکم زن و بچهاش را سیر کند، از نظر دولت، اگر زیر ۶۰ میلیون درآمد داشته باشد، نیازمند یارانه است! اما همین دولت، همان کارگر را با ۱۵ میلیون تنها میگذارد و میگوید: «بسش است!»
اینها را نمیگویم که بروید عددهایتان را به ضرر کارگر و کارمند تغییر دهید. میگویم که مثل آن مربی نباشید که خودش در تمرین، بازیکن ذخیرهاش را مصدوم کرده و موقع بازی برای اولین بار او را فیکس میفرستد و انتظار هتتریک هم دارد. وگرنه اخراج خواهد شد.
اگر خانوادهای پنجنفره با ۶۰ میلیون درآمد در ماه، هنوز مستحق یارانه است، پس با یک چهارم آن کف مورد نظر شما، که حالش زارتر است. حالا او را چگونه باید حمایت کنید که نمیکنید؟
اگر واقعاً باور دارید که کسی با ۳۰ میلیون در ماه (تکنفره!) هنوز نیازمند کمک دولت است، پس چرا حقوق کارگران را به یکسوم این رقم میرسانید؟
این آقایان در برجهای تصمیمگیری، چنان از زمینِ مردم دور افتادهاند که گویی در سیارهای دیگر زندگی میکنند—سیارهای که در آن، «۳۰ میلیون» برای یک نفر کم است، اما «۱۵ میلیون» برای پنج نفر کافی است! این چه تناسبی دارد؟ مگر نه این که در همین دنیای خاکی، نانِ خانوادهی پنجنفره، بیشتر از نانِ یک نفر خرج دارد؟ یا شاید در آن سیارهی مخصوص، نان به جای گندم، از هوا میروید.
درآمدی که باید سه برابر خودش باشد
گفتهاید اگر «درآمدش» به سه برابر «درآمدش» برسد از دریافت یارانه محروم میشود. درآمدی که خودتان میدانید چقدر است چه باید بکند که به سه برابر خودش برسد تا به کف مورد نظر شما برسد. این همان تشویق به شغل دوم و سوم است و آن هم از سوی وزارت کاری است که قرار بوده از نهایتاً هشت ساعت کار در روز حمایت کند. اختلاس هم که از کارگر و کارمند برنمیآید.
حالا بیایید و حساب کنید: کارگری که با ۱۵ میلیون، باید شکمِ چهار نفر را سیر کند، از آن «کفِ درآمدِ مورد نظر شما»، ۲۲.۵ میلیون عقب است! یعنی آقایان به خوبی میدانند که حداقل درآمد یک کارگر باید در همان حوالی کف اعلام شده باشد اما چرا نیست؟ این را چه کسی باید تصویب کند؟ اصلاً کمی پایینتر از همان کف درآمدی را بدهید. یارانهتان را هم برای خودتان نگه دارید. اما بدهید. نه این که دو روز بدهید و بعد بخواهید که مردم دست رد به سینه پرداختی شما بزنند و نخواهند.
اگر واقعاً باور دارید که خانوادهای با ۶۰ میلیون درآمد، هنوز نیازمند یارانه است و معیشتش میلنگد، پس چرا همان ۶۰ میلیون را به عنوان «حقوقِ ماهانه» تصویب نکردهاید که هم او به حقش برسد و هم شما یارانه پرداخت نکنید و شب عزای در هیئت دولت به پا نکنید؟! آن وقت نه یارانه لازم است، نه این همه فرمولهای عجیب و غریب! ولی میدانید مشکل کجاست؟ این اعدادِ رویایی، برای ما مردم، نه «کفِ درآمد»، که «سقفِ آرزوها»ست—سقفی که حتی سایهاش هم به حیاطِ زندگیمان نمیرسد!
«پایانِ تلختر از داستان!»
اینها را اگر میدانید، پس فقط میماند اراده حل کردنش که احتمالاً همان گزینه را میل ندارید. لااقل وانمود کنید که خبر از حال مردم ندارید، —این دردش کمتر از آن است که بدانیم میدانید و کاری نمیکنید. بدانید و بیتفاوت باشید! اولی، نهایتاً بیخبری است، اما با دومی، دیگر به یک «مجرمِ باسابقه» تبدیل میشوید.
اگر استدلالی پشت این تصمیمات است—که حتماً هست!—لطفاً دو خط توضیح هم برای مردم بنویسید. شاید ما هم—مثل شما—به «معجزهی اعداد» ایمان بیاوریم!
* دبیر اجتماعی تابناک
منبع خبر "
تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.