به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، ابراهیم(ع) پدر بسیاری از پیامبران و رسولان الهی(ع)- از جمله پیامبر گرامی اسلام(ص) که از نوادگان اسماعیل(ع) بوده- می باشد و خداوند بلند مرتبه، او را به ویژگی ها و فضیلت های بی شماری مخصوص گردانده و از میان پیامبران(ع)، او را به مقام خُلّت و دوستی با خود که مقامی بس ارجمند بوده، برگزیده است. خداوند در قرآن کریم در بزرگی این پیامبر والا مقام چنین فرموده است: "به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و در میان فرزندانش، نبوت و کتاب را قرار دادیم و پاداش وی را در دنیا عطا کرده و او در آخرت، از نیکوکاران است". (سوره عنکبوت، آیه 27).
قِرمانی (مورخ برجسته اهل سنت) نیز ابراهیم(ع) را با استفاده از آیات قرآن و روایات اسلامی، این گونه توصیف نموده است: خداوند او را به پیامبری و دوستی برگزید و او را از پیامبران اولو العزم و تاجِ برگزیدگان قرار داد و بر وی، 20 صحیفة (از جانب خداوند) نازل گردید. (أخبار الدول و آثار الأول، ج1 ص76).
داستان قربانی فرزند ابراهیم خلیل(ع)، با اندک اختلافی در قرآن کریم به عنوان معجزه ای جاوید و بزرگ و تورات (کتاب مقدس یهودیان) آمده که در این نوشتار به اختصار به آن پرداخته می شود:
ساره همسر ابراهیم خلیل(ع) (که دختر خاله او نیز بوده و نخستین کسی است که به پیامبری شوهرش ایمان آورد) بانویی نازا بوده و توان فرزنددار شدن، نداشت. (مروج الذهب و معادن الجوهر، ج1 ص45). از این رو به همسرش ابراهیم(ع) توصیه نمود با کنیزی مصری که "هاجر" نام داشته، ازدواج نماید. پس از ده سال اقامت در سرزمین کَنعان (فلسطین)، ساره کنیز مصری اش را به شوهرش ابراهیم(ع) بخشید و پس از ازدواج خلیل الرحمن(ع) با هاجر، نخستین فرزندش اسماعیل(ع) متولد می گردد. از این رو اسماعیل(ع) فرزند نخست ابراهیم(ع) که مادرش هاجر بوده، از برادرش اسحاق(ع) بزرگتر بوده است. (الکتاب المقدس، سِفر التکوین، ص21).
در هنگام کهنسالیِ ابراهیم(ع)، همسرش ساره به امر خدا و به شکل اعجاز گونه باردار شد و فرزندش اسحاق(ع) دیده به جهان گشود. به گزارش عهد عتیق، ابراهیم(ع) در هنگام تولد فرزندش اسحاق(ع)، پیرمردی 100 ساله بود؛ خداوند به وعده خود عمل نمود و اسحاق(ع) را به ابراهیم(ع) و همسرش ساره عطا فرمود. ابراهیم(ع) نیز زمانی که اسحاق(ع) از شیر گرفته شد، برای او مهمانی بزرگی برپا نمود. (همان، ص29).
پس از آنکه دو فرزند ابراهیم(ع) (اسماعیل و اسحاق) به سن رشد رسیدند، خداوند امتحان سختی را از خلیلش ابراهیم(ع) گرفته و آن پیامبر بزرگ الهی(ع) در رویا می بیند فرزند خود را ذبح می کند. آری، او از سوی خداوند مامور به قربانی ساختن فرزند خود گردیده بود؛ اینکه کدام فرزند ابراهیم(ع) برای این ماموریت برگزیده شد، میان مورخان مسلمان و غیرمسلمان، اختلافی است؛ اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) و برخی از دانشمندان اسلامی را باور این است اسحاق(ع) فرزند دوم خلیل الرحمن(ع) برای قربانی شدن برگزیده شده، ولی بیشتر مورخان و مفسران اسلامی را باور بر این است که اسماعیل(ع) فرزند بزرگتر ابراهیم(ع)، ذبیح الله بوده و برای قربانی شدن از سوی خداوند انتخاب گردید و این سخن، به صواب نزدیکتراست؛ چرا که اولا این دستور پس از امر خداوند به بنای کعبه معظمه صادر گردید و روشن است اسماعیل(ع) به همراه پدرش ابراهیم(ع)، خانه کعبه را بنا نمودند تا مکانی برای ذکر و عبادت خداوند باشد. از سوی دیگر، مسلم است که ذبح قربانی (قوچ) کنار کعبه انجام شده و شاخ های آن نیز تا مدتها بر فراز کعبه آویخته بود و در آن هنگام، اسحاق(ع) در شام بوده است؛ همچنین خداوند پیش از تولد اسحاق(ع)، پدر او را مژده می دهد به آمدن فرزندی به نام اسحاق(ع) و نوه ای به نام یعقوب(ع)؛ از این رو بعید به منظر می رسد همو را فرمان به ذبحش دهد.
همچنین روایت های بسیاری نیز در این باره وجود دارد که تایید می کند کسی که برای قربانی شدن انتخاب گردید، فرزند بزرگتر ابراهیم(ع) یعنی اسماعیل(ع) بوده است؛ از جمله روایت هایی که از ابن عباس، شَعبی، مجاهد، حسن بصری و ... نقل گردیده است. (تاریخ الأمم و الملوك، ج1 ص162- 161).
در قرآن کریم نیز به این رویداد تاریخی اشاره شده و در جایی خداوند می فرماید: "(ابراهیم«ع») به فرزندش گفت:) فرزندم، در رویا می بینم تو را ذبح می نمایم؛ بنگر چه رای و نظری داری؟ گفت: پدر، آنچه را بدان مامور شده ای، به انجام رسان و اگر خدا بخواهد، مرا از صابران و افراد شکیبا خواهی یافت". (سوره صافات، آیه 102).
در عهد عتیق نیز چنین آمده است:
"پس از این، خداوند ابراهیم را امتحان نمود و فرمود: ای ابراهیم، او نیز پاسخ داد: لبیک. فرمود: فرزندت اسحاق را که دوستش داری، به سرزمین مُریا ببر و او را بر فراز یکی از کوه هایی که تو را بدان رهنمون می سازم، قربانی نما. ابراهیم صبح روز بعد، زود از خواب برخاست و الاغ خود را آماده ساخت و دو تن از غلامان را به همراه پسرش اسحاق با خود همراه برد و هیزمی برای آتش برپا کرد ... هنگامی که به جایی رسیدند که خدا فرموده بود، ابراهیم هیزمی فراهم نمود و (دست و پای) پسرش اسحاق را بست و او را بر جایگاه ذبح بالای هیزم قرار داد و دستش را دراز نمود و چاقویی برداشت تا پسرش را ذبح کند؛ در این هنگام، فرشته ای از آسمان ندا داد: ابراهیم، ابراهیم، او نیز پاسخ داد: بله؛ فرشته گفت: دستت را به سوی آن کودک دراز مکن و به او آسیبی نرسان (او را قربانی نکن)؛ چرا که من می دانم تو از خدا هراس داری ... ابراهیم نیز به پیرامونش نگریست و قوچی را دید، رفت و او را حاضر ساخت و به جای پسرش به قربانگاه آورد. (و آن قوچ را ذبح نمود)". (الکتاب المقدس، سِفر التکوین، ص31- 30).
ابراهیم(ع) که یقین کرده بود خواست خدا در این است ماموریت خود را به انجام رسانده و فرزندش را قربانی نماید، هنگام صبح به همسرش هاجر گفت: سرِ اسماعیل را شستشو نما و او را خوشبو و آماده کن. به پسرش نیز فرمود: فرزندم، خنجر و ریسمانی با خود بیاور تا به دره رفته (و از آن بهره جوییم) و هیزم جمع آوری کنیم. زمانی که به دره رسیدند، ابلیس برای ابراهیم(ع) ظاهر گردید و چه می خواهی انجام دهی ای ابراهیم؟ خلیل خدا که او را شناخته بود، گفت: از من دور شو ای دشمن خدا تا فرمان پروردگارم را اجرا نمایم. هنگامی که ابلیس از منصرف ساختن ابراهیم(ع) ناامید گردید، نزد اسماعیل(ع) رفته و به او گفت: ای نوجوان، می دانی پدرت تو را کجا می برد؟ پاسخ داد: آری. به دَره می رویم تا هیزم جمع نماییم. ابلیس که از جریان باخبر بود، گفت: به خدا سوگند، تنها خواست او این است تو را قربانی و ذبح نماید.
اسماعیل(ع) نیز گفت: آیا دیده ای پدری فرزندش را قربانی نماید؟ ابلیس ادامه داد: گمان می کند خداوند او را به انجام این کار فرمان داده است. اسماعیل(ع) نیز با دلاوری ناشی از تسلیم بودنش در برابر پروردگار جهانیان و خشنودی به انجام اوامر الهی، فرمود: پس آنچه خدا فرمان داده را انجام دهد؛ با دل و جان می پذیریم.
زمانی که شیطان از منصرف ساختن اسماعیل(ع) نیز ناامید گردید، نزد هاجر رفت و به او گفت: آیا می دانی ابراهیم(ع)، فرزندت اسماعیل(ع) را کجا برده است؟ هاجر گفت: رفته تا برایمان هیزم بیاورد. ابلیس نیز گفت: نه، او رفته تا اسماعیل(ع) را سر بریده و ذبح نماید. هاجر گفت: او مهربانتر از آن است که چنین کاری انجام دهد. ابلیس پاسخ داد: گمان می کند خداوند او را به این کار فرمان داده است. هاجر نیز با آسودگی گفت: اگر خداوند فرمان داده، پس تسلیم فرمان خدا هستیم.
اسماعیل(ع) که از جریان باخبر شده و می دانست پدرش در برابر آزمونی سخت قرار دارد، به پدر گفت: پدر جان، اگر می خواهی مرا ذبح نمایی، دستان و پاهایم را محکم ببند؛ چرا که من از تکان خوردن هنگام ذبح، خود را ایمن نمی دانم، زیرا مرگ بسیار شدید و سخت است. شاید از من اندوهی به شما رسد که از پاداش من کم کند. خنجرت را نیز خوب تیز کن تا سریع از من عبور کند (و زود، گردن را قطع نماید) تا شما نیز آسوده گردی. هنگامی که مرا برای ذبح خواباندی، از پشت سر بخوابان؛ چرا که نگرانم به چهره من بنگری و محبت (مهر پدری)، شما را از انجام فرمان الهی، مانع گردد. سپس (پس از انجام فرمان الهی)، پیراهن مرا به مادرم باز گردان تا آن را ببوید و موجب آرامش او باشد.
ابراهیم(ع) که رضایت را از فرزندش مشاهده و این سخنان آرامش بخش را شنید، به او فرمود: فرزندم، تو بهترین یاور برای انجام فرمان خدایی. زمانی که برای انجام ماموریت آماده شد، با خدا مناجات کرد و چنین فرمود: خدایا، ستایش از آنِ توست در گذشته و حمد و ستایش از آنِ توست در آینده. در هنگام پیری، فرزندی به من عطا کردی، آنگاه مرا با ذبح او، آزمودی؛ اگر موجب خشنودی توست، تسلیم فرمانت می باشم و اگر (دستور به انجام این کار) از روی خشم تو بر من است، استغفار کرده و به سویت باز می گردم. (تاریخ الأنبیاء، ص92- 89).
ابراهیم(ع) شروع به انجام ماموریت (بریدن حلق اسماعیل«ع») کرد؛ اما خنجر نمی برید. ابراهیم(ع) بار دیگر خنجر را تیز نمود و آن را از پشت سر، زیر گلوی فرزندش قرار داد؛ اما باز هم بریده نشد. پس از تکرار کار برای بار سوم، ندایی آمد که ای ابراهیم، رویایت صحیح بوده (و از آزمون الهی سربلند بیرون آمدی)؛ آنچه را از پشت سرت می آید، ذبح کن که فِدیه فرزند توست (و به جای او، قربانی می شود). قوچی از کوه آشکار شده و ابراهیم(ع) نیز آن حیوان را در جَمَره اولی قربانی نمود. (همان، ص93- 92).
ادیان بزرگ توحیدی (اسلام، مسیحیت و یهود) بر بزرگداشت، احترام و تقدیس ابراهیم خلیل(ع) با یکدیگر مشترک بوده و از انتساب به آن پیامبر والامقام به خود بالیده و افتخار می کنند و نام او در تورات و قرآن کریم با بزرگی و مجد یاد شده است و فرازهایی از زندگی این پیامبر بزرگ(ع) و رشادت های او و فداکاری هایش برای مبارزه با جهل بت پرستان و گسترش توحید و یگانه پرستی و از جمله بنای کعبه معظمه به عنوان نمادی برای توحید و یکتا پرستی در گیتی، نقل و روایت شده است. (خلیل الرحمن ابراهیم«ع»، ص82- 81).
یکی از آزمایش های سترگ و سختی که پروردگار جهانیان برای خلیلش ابراهیم(ع) مقدر فرمود و او نیز با سربلندی از آن عبور نمود، جریان دستور به ذبح فرزندش بوده که نقل آن در قرآن کریم و تورات، تفاوت هایی داشته و بدیهی است که آنچه سخن خداوند بزرگ در قرآن کریم به عنوان کلام تغییر ناپذیر الهی است، بر روایت های تورات که قسمت هایی از آن دستخوش تحریف و تغییر قرار گرفته، ترجیح دارد.
فهرست منابع
1- قرآن کریم
2- العهد العتیق
3- ابراهیم أحمد قشطة، خلیل الرحمن ابراهیم(ع)، رفح، حدیث الانبیاء 2022
4- الخطیب البغدادی، أحمد بن علی، تاریخ الأنبیاء، بیروت، دار الکتب العلمیة 2004
5- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوك، بیروت، دار الکتب العلمیة
6- قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول، عالم الکتاب 1992
7- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، دارالفکر 1973