وقتی ایرانی، پدافند ِ ایران می شود

همشهری آنلاین یکشنبه 01 تیر 1404 - 16:27
پیش از حمله رژیم صهیونسیتی به خاک ایران، گفتگوی اغلب، شهروندان میان معابر و محله‌ها از سر گذر و نانوایی تا میوه‌فروشی و املاکی‌های شلوغ آن هم برای دقایقی کوتاه اتفاق می افتاد.

همشهری آنلاین-سحر جعفریان عصر: بعد از حمله اسرائیل، بامداد ٢۴ خرداد اما هم موضوع گپ و گفت تهران‌نشینان تغییر کرد و هم زمان بیشتر ‌و مکانش نیز به پای حوض حیاط مسجد وقت وضو گرفتن و صف‌های صمیمی نماز کشانده شد. تهران‌نشینانی که در کنار همه ایران‌نشینان حالا هر یک به فراخور تجربه و توانایی آستین همت بالا داده و گوشه‌ای از کار دفاع از میهن را گرفته‌اند. تعدادی، غذای خانگی برای نیروهای ایست بازرسی می‌پزند یا پرچم خوش رنگ ایران را در معابر می‌گردانند و کسانی هم با فعالیت‌های ساده و نشاط‌آور مانند توزیع شیرینی به وقت انجام عملیات‌های وعده صادق و نیز گشت‌زنی‌های امنیتی به وطن‌دوستی مشغولند. حال و هوای این روزهای ایران و ایرانی، چنین است.


ایران، زخمی‌ست بیا تا برویم...
از فردای همان روز که با صدای چندین انفجار مهیب خوابشان برآشفت و کمی بعد خبردار شدند گل جان تعدادی پر پر شده، دست و پای ترس و استرس‌شان را جمع کردند. طوری که انگار صدها ساعت آموزش مدیریت بحران گذرانده و خیلی سال است در مواجه مستقیم و برخورد از نزدیک با جنگ، یاد گرفته‌اند چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشند. همین که رگ غیرت‌شان برآمد و خون وطن‌پرستی‌شان جوشید، بی‌قرار شدند و دل دل کردند تا راهی برای قرار خود و یاری رساندن به دیگری پیدا کنند. از دور و بَر با نوایی آشنا (مداحی معروف دوران ٨ سال دفاع مقدس) به گوش‌شان رسید: «ایران زخمی‌ست بیا تا برویم...». آنها هم هر یک با دانش و تجربه‌ای متفاوت البته با حسی مشترک یعنی وطن‌دوستی به میدان آمدند؛ از آنها که حال و احوال همسایه پیر و ناتوان شان را می‌پرسند، اخبار شاد و داستان‌های حماسی را دهان به دهان نقل می‌کنند و آن نانوای دست تنها و آن پزشک خیر و بسیاری دیگر.

بوی غذا از سنگرهای پشتیبانی می‌آید
تکلیف بانوانی که به مجالس روضه خانگی آمد و شد داشتند و سال‌ها سرشان با فعالیت‌های جهادی از شناسایی و مشکل‌گشایی خانواده‌های نیازمند تا برپایی ازدواج آسان و کمک به کوره‌نشینان حاشیه شهر گرم بود، مشخص است. با سابقه و کاردانی که داشته و دارند گروهی‌شان داوطلبانه آشپزِ آشپزخانه‌های خانگی‌ای شده‌اند که این روزها وعده‌های غذایی ویژه نیروهای ایست بازرسی محلی میانشان پخت می‌شود. برخی‌شان گرم و سرد چشیده روزگارند و از دوران دفاع مقدس دهه ۶٠ خاطره دارند. اینها حالا در این سنگرهای خانگی که بیشتر ماهیت تدارکات و پشتیبانی دارند به شبکه سازی و مدیریت و برنامه‌ریزی مشغولند. برخی دیگرشان اما دهه هفتادی و هشتادی و حتی از متولدین بازیگوش دهه نود هستند که با جنگ فقط به واسطه تاریخ، کتاب، سینما و بازی آشنایند. اینها هم بیکار نیستند؛ خرید موادغذایی اولیه، پوست کندن و خرد کردن صیفی‌جات، چاشنی‌زنی خوراک‌ هر دیگ و بسته‌بندی و توزیع.


بانوانِ چشم و گوش محله
ناف تهران یا روستا و حاشیه پایتخت ندارند؛ همه ایران در تلاطم دفاع هستند. تلفنی و پیامکی خبر می‌رسد: «فردا صبح ساعت ١٠ در مصلای شهرستان (یکی از شهرستان‌های جنوب شرقی استان تهران) به منظور دریافت دستورالعمل های دولتی، سازمانی و مردمی ویژه توان افزایی نیروهای دفاعی محلی، حضور بهم رسانید.» کوتاه و مختصر. و صبح، پیش از ساعت ١٠ جمعی از فعالان محلی و قرآنی در سالن بزرگ مصلی، گرد آمده‌اند. شور و مشورت‌شان، گُل انداخته؛ یکی پیشنهاد راه‌اندازی پویش‌های ساده مثل پویش توسل‌خوانی می‌دهد. دیگری که سیاه‌پوش شهدای حملات رژیم صهیونسیتی‌ست از امیدآفرینی برپایی موکب‌های حسینی و ایرانی پرشمار می‌گوید. درباره برگزاری دوره‌های کمک‌های اولیه و شناسایی افراد با تخصص‌های خاص برای مواقع ضروری هم صحبت می‌شود. نکته مورد استقبال همگی علاوه بر باقی توافقات، این است: «جنگ است و مرد و زن هم ندارد. همه باید پای کار بیایند. از بانوان بسیجی و آموزش‌دیده که واجد شرایط لازم هستند می‌توان در برنامه‌های گشت‌زنی روزانه کمک گرفت.»


ملتِ امام‌حسین برای ایران
سینه سپر شده بچه هیئتی‌ها هم میان جمعیت آنها که پابرجا در صف ایران‌دوستی ایستاده‌اند، نمایان است. بچه هیئتی‌هایی از پیر غلامان تا نوجوانان پُرشور که این روزها از تَک و تقلای ماه محرم مانند تمرین مداحی، جستجوی نوحه‌های پرطرفدار، جمع‌آوری نذورات، سر و سامان دادن به لوازم عزاداری، داربست‌زنی و سیاه‌پوشانی کوچه و خیابان، نیفتاده‌اند هیچ؛ تازه در پی محکم بستن گره شور حسینی و غیرت ایرانی‌اند. پرچم ایران را کنار بیرق و علم حسین (ع) در هیئت‌های کوچک و بزرگ و ایستگاه‌های صلواتی متعدد بالا برده ‌اند. پیشانی‌بند «حسین، امامم؛ ایران، وطنم» آماده کرده‌اند. پلاک به پلاک خانه‌ها را در می‌زنند و پوستر و برچسب و پرچم ایران هدیه می‌دهند. صاحبان هر پلاک هم بدون توجه به اختلاف احتمالی عقیده سیاسی و جناحی بین خود و آن بچه ‌هیئتی‌ها هدیه را می‌پذیرد: «به امید پیروزی...» از این است که کنج و کنار شهر از پرچم ایران پر است؛ از سر در خانه‌ها تا متصل به پایه فلزی شیشه جلوی بسیاری وسایل نقلیه. حالا هر ایرانی یک پدافند است برای ایران.

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.