تولید بر خاکستر جنگ

دنیای اقتصاد پنج شنبه 05 تیر 1404 - 01:05
جنگ، با خود چیزی بیش از گلوله و ویرانی می‏‌آورد؛ اقتصاد را از ریشه می‏‌لرزاند، خطوط تولید را متوقف می‌کند و زنجیره‏‌های تامین را دچار اختلال می‌کند. در کشاکش بحران، زیرساخت‏‌ها نابود می‏‌شوند و منابع انسانی که ستون اصلی تولید هستند، پراکنده می‌شوند یا از دست می‏‌روند. فشار مضاعف تورم، کمبود کالا، و خروج سرمایه، اقتصاد ملی را به مرز فروپاشی می‏‌کشاند. با‌این‏‌حال، تاریخ نشان داده است که در دل همین ویرانی، برخی ملت‏‌ها توانسته‏‌اند مسیر دیگری را رقم بزنند؛ مسیری که با تصمیم‏‌های هوشمندانه، اصلاح ساختارها، اتکای مجدد بر سرمایه‌گذاری در آینده، صنعت را از دل خاکستر بیرون کشیده و تولید را از نو زنده کرده است.

در اولین ساعت‌‌های یک جنگ، پیش از آنکه گلوله‌‌ای به قلب اقتصاد شلیک شود، زنجیره‌‌های تامین دچار لرزش می‌‌شوند. اگر کارخانه ویران شود، می‌توان آن را بازسازی کرد، اما اگر مواد اولیه به دست کارخانه‌‌دار نرسد و نیروی انسانی محدود باشد، تولید قطعا از چرخه خارج خواهد شد. جنگ فقط یک تهدید نظامی نیست، مداخله‌‌ای در قلب مکانیسم تولید است که می‌تواند موتور صنعتی یک کشور را برای سال‌ها از کار بیندازد.

اما همه کشورها در برابر این شوک فرو نمی‌‌ریزند. تجربه برخی ملت‌‌ها نشان داده است که اگرچه صنعت در خط مقدم آسیب‌‌پذیری است، اما می‌تواند نقطه آغاز بازسازی نیز باشد. حفظ تاب‌‌آوری تولید، مستلزم چیزی فراتر از بازسازی فیزیکی است؛ تصمیم‌‌های جسورانه، طراحی مجدد زنجیره‌‌های تامین، و مهم‌تر از همه، بازتعریف نقش دولت در اقتصاد. در این مسیر، آنچه کشور را نجات می‌دهد نه منابع عظیم، بلکه برنامه‌‌ریزی هوشمند است.

تاثیر جنگ بر زنجیره تامین و صنعت

جنگ از طریق چند کانال اصلی به زنجیره تامین و صنایع کشورها آسیب می‌‌رساند. نخست، تخریب زیرساخت‌‌های حمل‌‌ونقل، انبارداری و تاسیسات تولیدی که موجب قطع جریان کالاها و افزایش هزینه‌‌های لجستیکی می‌شود. کاهش ظرفیت تولید ناشی از تخریب کارخانه‌‌ها و همچنین محدود شدن یا از دست دادن نیروی کار ماهر، موجب افت چشمگیر عرضه کالاهای واسطه‌‌ای و نهایی می‌شود. دوم، محدودیت‌های مالی و ارزی که معمولا در دوران جنگ تشدید می‌شود، دسترسی به مواد اولیه وارداتی و فناوری‌‌های کلیدی را به‌شدت محدود می‌‌سازد. تحریم‌‌ها و موانع تجاری نیز با افزایش هزینه واردات، فشار بر تولیدکنندگان داخلی را افزایش می‌دهند. سوم، عدم‌ثبات سیاسی و امنیتی، ریسک سرمایه‌گذاری را بالا برده و فضای کسب‌و‌کار را نامطمئن می‌کند. نمونه بارز این مشکلات را می‌توان در جنگ کره مشاهده کرد که موجب توقف بسیاری از خطوط تولید و کمبود مواد اولیه شد. همچنین در عراق پس از جنگ خلیج فارس، تخریب گسترده زیرساخت‌‌ها و وابستگی به واردات مواد اولیه، سبب افزایش هزینه تولید و کاهش رقابت‌‌پذیری صنعت شد. 

در مجموع، جنگ ساختارهای اقتصادی و صنعتی را به‌شدت شکننده کرده و تاب‌‌آوری آنها را به چالش می‌‌کشد. در این میان دانستن تجربه سایر کشورها در مقابله با بحران در حفظ و تداوم زنجیره تامین اثر‌گذار خواهد بود.

راهکارهای حفظ و تقویت زنجیره تامین 

پس از فروکش‌‌کردن آتش جنگ، آنچه از دل ویرانی اقتصاد سر برمی‌‌آورد نه صرفا خرابه‌‌ای از کارخانه‌‌ها و زیرساخت‌‌های فیزیکی، بلکه اختلالی عمیق در نظم تولید، تجارت و جریان سرمایه است. در چنین شرایطی، دولت‌‌ها ناگزیر به ایفای نقشی فراتر از بازسازی فیزیکی هستند. نقش دولت باید از بازوهای اجرایی صرف عبور کند و به سطح سیاستگذاری نهادی و طراحی مجدد ساختارهای صنعتی ارتقا یابد؛ جایی که محور آن نه تملک کارخانه، بلکه احیای زنجیره‌‌های تولید، بازگرداندن اعتماد فعالان اقتصادی و تاسیس نظم جدید اقتصادی است.

در دوران پساجنگ، بازار به‌‌تنهایی قادر به بازیابی نظم تولید نیست؛ زیرا بسیاری از بازیگران اقتصادی آسیب دیده‌‌اند، زنجیره‌‌های تامین پاره شده‌‌اند، و افق پیش‌بینی‌‌پذیری به‌‌شدت تیره‌‌ شده است. در چنین فضایی، دولت باید به نقش معماری بازگردد؛ یعنی بازیگرانی را که باقی مانده‌‌اند با یکدیگر پیوند دهد، حلقه‌‌های گم‌‌شده را شناسایی کند و ظرفیت‌‌های سرمایه‌گذاری را دوباره فعال سازد. این کار مستلزم تدوین سیاست‌‌های فعال صنعتی، حمایت هدفمند از صنایع کلیدی، ارائه اطلاعات دقیق بازار و ایجاد زیرساخت‌‌های هماهنگ میان نهادهای اقتصادی است. دولت نه‌‌تنها باید امکان اتصال دوباره حلقه‌‌های زنجیره تامین را فراهم کند، بلکه باید اعتماد را به سرمایه‌گذاران و تولیدکنندگان بازگرداند تا جرات بازگشت به عرصه تولید را پیدا کنند.

تجربه بسیاری از کشورها نشان داده که در شرایط بحران، دولت‌‌هایی موفق‌‌ترند که به‌‌جای تصدی‌‌گری مستقیم، سیاستگذار و تنظیم‌‌گر بازار شوند. در بازسازی پساجنگ، نیاز به نوعی مداخله هدفمند است که از محل اطلاعات دقیق، اولویت‌‌های تولیدی و مزیت‌‌های نسبی ملی طراحی شود. برای مثال، حمایت مالی یا تعرفه‌‌ای باید صرفا متوجه صنایعی شود که قابلیت رقابتی دارند و می‌توانند در بلندمدت به رشد اقتصادی کشور کمک کنند. در این مدل، دولت با استفاده از سیاست‌‌های مالیاتی هوشمند، تسهیلات بانکی هدفمند، ضمانت‌‌های سرمایه‌گذاری و تسهیل مقررات، فضای بازگشت بخش خصوصی به تولید را فراهم می‌کند، بی‌‌آنکه بار سنگین تصدی‌‌گری را بر دوش بکشد. از طرفی کاهش تمرکز تامین از یک یا چند کشور خاص، موجب کاهش ریسک اختلال در زنجیره تامین می‌شود. هم‌زمان، سرمایه‌گذاری هدفمند در توسعه فناوری‌‌های داخلی به منظور تولید قطعات و مواد اولیه کلیدی، وابستگی به واردات را کاهش داده و موجب افزایش بهره‌‌وری و ارزش افزوده در صنایع می‌شود. تمرکز بر بهبود مهارت‌‌های نیروی کار، از طریق آموزش‌‌های تخصصی و ارتقای دانش فنی، باعث افزایش انعطاف‌‌پذیری سیستم تولید می‌شود. همچنین، بهره‌‌گیری از فناوری‌‌های دیجیتال در مدیریت زنجیره تامین، مانند سیستم‌های ردیابی و برنامه‌‌ریزی منابع سازمانی به بهبود هماهنگی، کاهش هدررفت و افزایش سرعت پاسخ به بحران کمک می‌کند. تجربه کره‌جنوبی پس از جنگ، گواه روشنی بر اثربخشی این رویکردهاست که با تمرکز بر آموزش، فناوری و گسترش صادرات، صنعتی پیشرفته و تاب‌‌آور ساخت. کره‌جنوبی پس از جنگ کره با محدودیت‌های گسترده منابع و زیرساخت مواجه بود، اما با اجرای برنامه‌‌های جامع توسعه اقتصادی و صنعتی، تحولات چشمگیری رقم زد. دولت با تمرکز بر سرمایه‌گذاری در آموزش نیروی انسانی و فناوری، ایجاد زیرساخت‌‌های حمل‌‌ونقل و حمایت از صنایع صادرات‌‌محور، مسیر رشد صنعتی را هموار کرد. به‌‌کارگیری فناوری‌‌های نوین در مدیریت زنجیره تامین و ایجاد تنوع در منابع، باعث افزایش تاب‌‌آوری صنعت و کاهش هزینه‌‌های تولید شد. این سیاست‌‌ها در کنار بهبود محیط کسب‌وکار، زمینه‌‌ساز تبدیل کره‌جنوبی به یکی از اقتصادهای پیشرو آسیا در دهه‌‌های بعدی شد.

ویتنام نیز پس از جنگ ده‌ساله با اقتصاد و صنعتی تخریب‌‌شده مواجه بود. اصلاحات اقتصادی موسوم به «دوی موی» و جذب سرمایه‌گذاری خارجی، شرایط بازسازی را فراهم آورد. ویتنام با بهره‌‌گیری از نیروی کار ارزان و توسعه صنایع سبک همچون نساجی و کشاورزی مکانیزه، ضمن افزایش صادرات، زنجیره تامین داخلی را تقویت کرد. بهبود زیرساخت‌‌های حمل‌‌ونقل، کاهش موانع تجاری و توسعه فناوری‌‌های اطلاعاتی، نقش مهمی در ارتقای تاب‌‌آوری اقتصادی و صنعتی ویتنام داشتند که در نهایت موجب رشد اقتصادی پایدار در این کشور شد.

رواندا هم پس از نسل‌‌کشی سال ۱۹۹۴، در شرایطی بحرانی و با فروپاشی کامل نهادهای اقتصادی و زیرساخت‌‌های ملی قرار گرفت. تخریب ظرفیت تولید، خروج سرمایه انسانی، و گسست در زنجیره‌‌های تامین داخلی، اقتصاد این کشور را تا مرز نابودی پیش برد. بااین‌حال، دولت جدید رواندا با اتخاذ سیاست‌‌های بازسازی مبتنی بر توسعه بومی و همکاری با نهادهای بین‌المللی، موفق شد در مدت‌‌زمانی کوتاه مسیر احیای صنعتی را هموار سازد. تمرکز بر بازسازی زیرساخت‌‌های حمل‌‌ونقل، تقویت زنجیره تامین کشاورزی و توسعه صنایع سبک، پایه‌‌های تولید ملی را مجددا فعال کرد. در کنار این اقدامات، اصلاح ساختارهای حکمرانی، ایجاد محیط امن برای سرمایه‌گذاری، و اجرای سیاست‌‌های تسهیلگر برای کسب‌و‌کار، زمینه‌‌ساز رشد پایدار و افزایش بهره‌‌وری در این کشور شد. رواندا با تکیه بر منابع داخلی، آموزش نیروی انسانی و ارتقای فناوری‌‌های بومی، توانست زنجیره تامین خود را مقاوم‌‌سازی کرده و صنعتی پایدار با تاب‌‌آوری بالا ایجاد کند؛ الگویی که امروز به‌عنوان نمونه‌‌ای موفق از توسعه پس از بحران در آفریقا شناخته می‌شود.

در تابستان سال ۱۹۹۰، حمله نظامی عراق به کویت منجر به اشغال هفت‌‌ماهه کویت شد؛ دوره‌‌ای که با تخریب گسترده زیرساخت‌‌ها، آتش‌‌سوزی میادین نفتی و فلج‌‌شدن کامل اقتصاد همراه بود. با پایان جنگ و خروج نیروهای عراقی، دولت کویت در موقعیتی قرار گرفت که نیاز به بازسازی فوری ظرفیت‌‌های اقتصادی و تولیدی داشت. بازسازی زنجیره تامین در کویت به‌‌طور خاص بر احیای سریع زیرساخت‌‌های نفت، پالایشگاه‌‌ها و صنایع پایین‌‌دستی انرژی متمرکز بود. دولت با استفاده از قراردادهای بازسازی اضطراری، شرکت‌های بین‌المللی را وارد پروژه‌‌های تعمیر، نوسازی و راه‌‌اندازی مجدد تاسیسات صنعتی کرد. در کنار آن، اقدامات حمایتی برای تثبیت فضای کسب‌و‌کار، پرداخت خسارت به شرکت‌های داخلی و احیای نهادهای دولتی مرتبط با صنعت، شرایط را برای بازگشت تدریجی تولید مهیا ساخت. تجربه کویت نشان می‌دهد که در صورت وجود ساختار حاکمیتی متمرکز، می‌توان در بازه‌‌ای کوتاه، زنجیره‌‌های حیاتی تولید را بازآفرینی و ظرفیت‌‌های صنعتی آسیب‌‌دیده را مجددا فعال کرد؛ هرچند در کویت این روند بیشتر بر بازیابی توان نفتی تمرکز داشت تا تنوع‌‌بخشی به صنعت.

نتایج اقتصادی و صنعتی پس از بازسازی

کشورهایی که با اتخاذ استراتژی‌‌های موثر توانسته‌‌اند زنجیره تامین و صنعت خود را در دوران جنگ حفظ کنند، شاهد بهبودهای قابل‌توجه در شاخص‌‌های کلان اقتصادی بوده‌‌اند. افزایش تولید ناخالص داخلی صنعتی، رشد صادرات، ارتقای بهره‌‌وری نیروی کار و ایجاد اشتغال پایدار، از نتایج ملموس این سیاست‌‌هاست. علاوه بر این، ساختارهای صنعتی و زنجیره تامین ایجادشده، انعطاف‌‌پذیری بالاتری در برابر شوک‌‌های اقتصادی بعدی دارند و می‌توانند با هزینه کمتر و سرعت بیشتر به تغییرات واکنش نشان دهند. این موضوع به کاهش ریسک‌‌های اقتصادی در بلندمدت کمک کرده و شرایط را برای توسعه پایدار و رقابت‌‌پذیری جهانی فراهم می‌‌سازد.

تولید پس از جنگ

برای افزایش تاب‌‌آوری صنعت و زنجیره تامین در مواجهه با بحران‌های نظامی و جنگی، سیاستگذاران باید چند محور کلیدی را دنبال کنند. نخست، سرمایه‌گذاری مستمر در زیرساخت‌‌های حیاتی حمل‌‌ونقل، انرژی و فناوری اطلاعات برای حفظ جریان کالاها و خدمات ضروری، لازم است. دوم، تنوع‌‌بخشی به منابع تامین از طریق توسعه تولید داخلی، ایجاد شبکه‌‌های تامین جایگزین و گسترش همکاری‌‌های بین‌المللی به کاهش وابستگی‌‌ها کمک می‌کند. سوم، حمایت از توسعه فناوری‌‌های بومی و نوآوری در صنایع مختلفی که کشور در آن مزیت نسبی دارد، موجب افزایش بهره‌‌وری و کاهش هزینه‌‌های تولید می‌شود. چهارم، آموزش و توسعه مهارت‌‌های نیروی انسانی متخصص و ارتقای مدیریت زنجیره تامین به افزایش انعطاف‌‌پذیری کمک خواهد کرد. نهایتا، تدوین سیاست‌‌های اقتصادی انعطاف‌‌پذیر و پاسخگو به بحران‌ها که بتوانند با تغییر شرایط سریعا سازگار شوند، نقش حیاتی در حفظ پایداری صنعت و اقتصاد ملی دارد.

برای حفظ تولید در دوران پساجنگ، کشور باید بلافاصله زنجیره‌‌های تامین داخلی را بازسازی کند، زیرساخت‌‌های کلیدی مانند حمل‌‌ونقل و انرژی را به‌‌سرعت ترمیم کرده و جریان مواد اولیه را فعال نگه دارد. سیاستگذاران باید از صنایع حیاتی حمایت فوری مالی، حقوقی و لجستیکی کنند، در‌حالی‌که هم‌‌زمان با آموزش نیروی انسانی و تشویق سرمایه‌گذاری، پایه‌‌های تولید مقاوم را بازمی‌‌سازند. مدیریت منابع محدود، تمرکز بر خودکفایی در کالاهای واسطه‌‌ای، و تامین امنیت تولیدکنندگان در برابر شوک‌‌های بعدی، برای زنده نگه داشتن صنعت حیاتی است.

معماری و نظم اقتصادی جدید

جنگ‌‌ها و بحران‌های نظامی، چالش‌‌های جدی و گسترده‌‌ای برای صنایع و زنجیره‌‌های تامین کشورها ایجاد می‌کنند، اما تجربه تاریخی نشان داده است که با برنامه‌‌ریزی استراتژیک، سرمایه‌گذاری هدفمند در فناوری، نیروی انسانی و زیرساخت‌‌ها، می‌توان نه‌‌تنها این بحران‌ها را مدیریت کرد، بلکه صنعتی مقاوم‌‌تر، بهره‌‌ورتر و رقابت‌‌پذیرتر ساخت. تاب‌‌آوری صنعتی در شرایط جنگ، عامل کلیدی در تسریع بازسازی اقتصادی و تضمین رشد بلندمدت و توسعه پایدار است. 

از طرفی بازسازی صنعت پس از جنگ نیز نیاز به تصمیم‌گیری‌های کلان متخصصان با استفاده از تجربه سایر کشورها دارد. این بازسازی اگر به مفهوم صرفا فیزیکی آن تقلیل یابد، تنها به احیای ماشین‌‌آلات منجر خواهد شد، نه رشد پایدار. دولت در این فرآیند باید فراتر از نوسازی، به معماری نظم اقتصادی جدید بیندیشد: طراحی زنجیره‌‌هایی مقاوم، بازتعریف روابط بازار و دولت، احیای سرمایه انسانی، و تثبیت انتظارات اقتصادی. در نهایت، صنعتی که از دل جنگ سر برمی‌‌آورد، نباید همان صنعتی باشد که پیش از آن وجود داشت؛ بلکه باید ساختاری انعطاف‌‌پذیرتر، بهره‌‌ورتر و مستقل‌‌تر از قبل داشته باشد و این تنها با بازتعریف نقش دولت در قلب سیاست صنعتی ممکن است.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.