به گزارش همشهری آنلاین، محمد ایمانی- تحلیلگر سیاسی و روزنامهنگار: بمب و موشک و انفجار، فقط بخشی از جنگ است، نه همه آن. آن بخش از کوه یخ پنهان در عمق دریاست که از آب بیرون افتاده و دیده می شود. ۹۰ درصد از حجم کوه یخ، پنهان است و تنها ۱۰ درصد آن دیده می شود. انفجار بمب و موشک دشمن، چُرت خوابزده ترین افراد را هم پاره می کند؛ چون سر و صدا دارد، و تلفات و خساراتش را نمی توان ندید. آشکار شدن دشمنی دشمن، موجب بیداری و برانگیختگی و بسیج عمومی می شود.
تهاجم نظامی دشمن متوقف شد؛ به چند دلیل: - چون ملت ما در مقابل او جا نزدند، بلکه همدل تر و متحد تر شدند. اسرائیل و حامی آمریکایی اش، در تاریخ چند دهه گذشته ما، هرگز به اندازه امروز، منفور قاطبه ملت ایران نبوده اند. چون نظام و رهبری و نیروهای دفاعی کشور، بر خلاف طراحی دشمن، دچار ناتوانی روحی در اثر شوک ضربه اول نشدند. چون ایران به همت فنّ آوران غیور و دور اندیش خود، توان آفندی قدرتمندی را در طول این سال ها (با وجود برخی کج فهمی ها و شماتت ها) تدارک کرده بود و توانست حریف را تا سر حد احساس ویرانی و استیصال مجازات کند. - چون حملات برق آسای ایران (آن هم با تسلیحات رده قدیمی تر و نه جدید)، پدافند رژیم متجاوز صهیونیست را به زانو درآورد. همزمان با تصاعد ضربات ایران، گزارش ها حاکی از ته کشیدن موشک های پدافندی دشمن بود.
بمب و موشک و انفجار، بخش پیدا و غیر قابل انکار جنگ است که موجب بسیج عمومی می شود. شرارت اسرائیل و آمریکا، با وجود هزینه هایی که تحمیل کرد و شهادت سرداران و داشمندان خدوم، بخش سنگین این هزینه است؛ اما موجب بیداری و حرکت در ملت ما خواهد شد و هزینه بسیار سنگین تری را روی دست دشمنان خواهد گذاشت.
به شهادت تاریخ، از خون سلامی و باقری و حاجی زاده و رشید و عباسی و تهرانچی، هزاران جوان پیشرو و برومند و فداکار سر برخواهند آورد. بخش پنهان و خطرناک جنگ، همان جنگ نرم و ترکیب تهدیدات غیر نظامی است که مانند خوره (بی سر و صدا و دود و آتش) به شناخت و روح و روان مردم می تازد، ذره ذره می فرساید و با شخصیت قلابی/ عاریه ای جایگزین می کنند.
نابودی درک ایرانی- اسلامی و زامبی سازی از فرد، به نحوی که احساس اختیار و عزتی در خود نداشته باشد و بازیچه اراده دشمنان شود، پروژه ای است که در عرصه رسانه و پیام رسانی و فرهنگ و هنر و تعلیم و تربیت و سبک زندگی پیگیری می شود.
ما در برابر این تهدید بزرگ که عمق و عقبه اقتدار کشورمان را هدف گرفته، چه کاره ایم؟ اصل تهدید را متوجه می شویم؟ مرزبندی با خط و نقشه و جبهه دشمن را جدی می گیریم، یا نه؟ آیا به تامین سلامت فضای زیست فکری و فرهنگ عمومی همت می ورزیم، یا به رسم اعتیاد گذشته بر بستر پیام رسانی عاریه ای و نا امن زیست کنیم که همه چیزمان روی بساط دشمن پهن باشد؟! شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات، به اندازه سامانه پدافند نظامی، بلکه بیشتر، اهمیت دارد.
موضوع دیگری که باید با متانت و قاطعیت در دستور کار قرار بگیرد، مسئله نفوذ است. ضربه دشمن هنگامی موثر واقع می شود که پیشاپیش رخنه کرده و شبکه ساخته باشد. از جمع آوری اطلاعات حساس، تا قاچاق ادوات تروریستی، و همچنین شبکه سازی برای تخریب روانی، هنگامی فرصت پیدا می کند که بخش پنهان جنگ از چشم مدیران و دیدبانان مغفول بماند.
در همین چند ماه گذشته که ذهن اغلب خواص و عوام ما سرگرم مجادله درباره حاشیه های کم مایه بود، و ضمنا وانمود می شد مذاکره، سایه تهدید را از سر کشور برداشته، دشمن برای شبیخون آماده می شد. به هم ریختگی بازار و قیمت ارز در همین دوره خوابزدگی، چنان جهش کرد که حتی وقوع جنگ هم نتوانست این رکورد را جا به جا کند! این هم سند دیگری برای مدعای ماست: بخش پنهان و مهم تر جنگ، جای دیگری است. ما نیازمند بازنگری در سبک شناختی و مدیریتی گذشته هستیم. در جهان پر از گرگ، نمی توان برّه وار (بی خیال، یله و بی خبر از اطراف) زندگی کرد.