شمال نیوز: امیر دریادار شمخانی، مشاور عالی رهبر انقلاب، در گفتگو با خبرنگاران به تشریح جزئیات حادثهای که برای او پیش آمده و چالشهای امنیتی موجود پرداخت و با اشاره به خطراتی که در آن لحظات با آن مواجه بوده، گفت: در آن شرایط سخت، همسرم و پسرم نیز آسیب دیده بودند و من سعی کردم با فریاد زدن نام پسرم، امید پیدا کنم.
بنا بر روایت مهر، شمخانی با بیان اینکه لحظه اول هوشیار بودم و در حال طراحی نقشهای برای نجات خود بودم، افزود: هرگز نترسیدم و به یاد دارم که در گذشته نیز بارها با خطراتی مشابه روبرو شدهام.
وی همچنین به وضعیت جسمانی خود اشاره کرد و گفت: در آن لحظات، به خاطر فشار اکسیژن نمیتوانستم به خوبی صحبت کنم. من یک لحظه هم از حملۀ صهیونیستها نترسیدم. به دروغ گفتند پاهایم قطع شده. اصلا قطع شده باشد، پا را میخواهم چه کار.
شمخانی همچنین به تهدیدات امنیتی اشاره کرد و گفت: همواره باید آماده باشیم و تصمیمگیریهای لازم را برای مقابله با تهدیدات اتخاذ کنیم.
وی با تأکید بر اهمیت توانمندیهای نظامی کشور، افزود: باید توانمندیهایمان را به سرعت تغییر دهیم و فریب مذاکره را نخوریم.
شمخانی با اشاره به ضرورت آمادهسازی شرایط داخلی برای تحریک به اعتراضات، گفت: ولی الحق و الانصاف ملت ایران ملت هشیاری است که دشمن را ناامید کرد.
وی همچنین به همدلی مردم بعد از حوادث اخیر اشاره کرد و افزود: این همدلی احساسی نیست، بلکه نشان از شناخت دشمن و اهمیت ایران دارد.
شمخانی تأکید کرد که این همدلی ناشی از درک عمیق مردم از تأثیرات اقدامات آمریکا و اسرائیل است.
وی در ادامه به واکنشهای نیروهای مسلح اشاره کرد و گفت: از شدت خشم رسانههای بیگانه میفهمیدم که ما در مسیر درستی حرکت میکنیم. و ضربات محکمی زدهایم.
شمخانی همچنین به تحلیلهای رسانهای اشاره کرد که اعتراضات را به حاکمیت نسبت میدهند و افزود: این نشاندهنده سوزش واقعی و عمیق آنها از شهادت فرماندهانی است که هدف قرار گرفتند.
امیر دریادار شمخانی با بیان اینکه عملیاتهای نظامی کشور مبتنی بر برنامههای از پیش طراحی شده است، گفت: این اقدامات به لطف حمایت مردم و ایستادگی نیروهای مسلح و مقام معظم رهبری انجام شده است.
وی همچنین بر لزوم ادامه این مسیر تا رسیدن به فردایی روشن تأکید کرد و گفت باید با همدلی مسیر پیش رو را طی کنیم.
او همچنین گفت: میدانم چرا من را زدند اما نمیتوانم بگویم ولی پدر صاحبشان را در آوردم. در حملۀ صهیونیستها بیشتر آسیب داخلی دیدم. قفسۀ سینهام شکسته است. نماز صبحم را زیر آوار خواندم. من اول فکرکردم زلزله آمده. وقتی صدای ماشین شنیدم گفتم پس زلزله نیست.