احیای ملی گرایی در جنگ 12 روزه

عصر ایران پنج شنبه 12 تیر 1404 - 19:51
هر چند جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در سال ۱۴۰۴، به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران، بار دیگر مفهوم «وطن» را در کانون توجهات قرار داده اما باید مراقب برخی تناقض‌ها بود.

     عصر ایران؛ علی دماوندی کناری-  جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل در سال ۱۴۰۴، به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران، بار دیگر مفهوم «وطن» را در کانون توجهات قرار داده است.

      این رخداد، که با حملات غافل‌گیرکننده اسراییل و پاسخ‌های تلافی‌جویانه ایران همراه بود، موجی از همبستگی ملی را در میان گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و حتی اپوزیسیون برانگیخت. 

   با این حال، این بازگشت به مفهوم ملی‌گرایی در بستر گفتمان رسمی که دهه‌ها بر نفی ملی‌گرایی به‌عنوان مفهومی غیر ایدیولوژیک تأکید داشته، پارادوکسی آشکار را به نمایش گذاشته است. این یادداشت به تحلیل این تناقض و پیامدهای آن می‌پردازد.

  زمینه تاریخی: امت‌گرایی در برابر ملی‌گرایی

     پس از انقلاب ۱۳۵۷ [و در واقع بعد از یک دستی در سال 1360] جمهوری اسلامی ایران گفتمان امت‌گرایی را به‌عنوان محور ایدئولوژیک خود برگزید. این گفتمان، که ریشه در ایده «امت واحده» اسلامی دارد، بر وحدت جهان اسلام و اولویت هویت دینی بر هویت ملی تأکید می‌کرد. در دهه‌های ابتدایی انقلاب، ملی‌گرایی اغلب به‌عنوان جریانی دین‌ستیز و متأثر از غرب طرد شد و نمادهای ملی‌گرایانه، مانند تأکید بر هویت ایرانی پیش از اسلام، به حاشیه رانده شدند.  این رویکرد در سیاست خارجی نیز با حمایت از گروه‌های نیابتی مانند حزب‌الله و حماس و تأکید بر «صدور انقلاب» نمود پیدا کرد‌.

   با این حال، ملی‌گرایی ایرانی، که ریشه در تاریخ طولانی استقلال‌طلبی و مقاومت در برابر مداخلات خارجی دارد، هیچ‌گاه به‌طور کامل از صحنه سیاسی و اجتماعی ایران حذف نشد. شکست پان‌عربیسم در جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل، که به تضعیف ملی‌گرایی عربی و تقویت جریان‌های اسلامی منجر شد، درس تاریخی مهمی برای ایران نیز به همراه داشت. ملی‌گرایی در ایران، به‌ویژه در مواجهه با تهدیدات خارجی مانند جنگ تحمیلی عراق، بارها به‌عنوان عاملی برای انسجام ملی احیا و خود را نشان داد‌.

   جنگ ۱۲ روزه و احیای ملی‌گرایی

   جنگ ۱۲ روزه، که با حملات اسراییل به شخصیت ها و تأسیسات نظامی و هسته‌ای ایران و پاسخ‌های موشکی ایران همراه بود، بار دیگر مفهوم «وطن» را به‌عنوان نقطه اشتراک ایرانیان برجسته کرد. 

      در این بحران، گروه‌های متضاد سیاسی، از اصلاح‌طلبان تا اصولگرایان و حتی بخشی از اپوزیسیون، در محکومیت تجاوز خارجی متحد شدند. 

     این همبستگی، که ریشه در «حافظه تاریخی تحقیر ملی» و تجربه مداخلات خارجی در ایران داشت، نشان داد هویت ملی همچنان نیرویی قدرتمند برای بسیج اجتماعی است.
   جالب توجه است که در این دوره، گفتمان رسمی نیز به سمت نمادهای ملی‌گرایانه چرخش کرد. ساخت و نصب مجسمه آرش کمانگیر، تأکید بر قهرمانان شاهنامه در رسانه ملی، و حتی استفاده از مضامین ملی در نوحه‌خوانی محرم، نشانه‌هایی از این تغییر رویکردند.

   این چرخش از سوی جریانی که پیش‌تر ملی‌گرایی را طرد می‌کرد این پرسش را به میان آورد که چگونه گفتمانی که دهه‌ها بر نفی ملی گرایی متمرکز بود، اکنون به آن به    ‌عنوان ابزاری برای انسجام روی آورده است؟

  اضطرار یا استراتژی؟

   اگر این  پارادوکس را بپذیریم ، می‌توان  آن را  از دو منظر بررسی کرد:

    نخست، از منظر «اضطرار»: جنگ ۱۲ روزه و تهدیدات خارجی، ساختار را  را واداشت برای حفظ انسجام داخلی به گفتمان ملی‌گرایی پناه ببرد. تجربه تاریخی نشان می‌دهد در مواقع بحران، جوامع مدرن ممکن است به «همبستگی مکانیکی» مبتنی بر باورهای مشترک، مانند هویت ملی، بازگردند. این رویکرد در سخنان هاشمی رفسنجانی در دهه ۸۰ نیز دیده شد، زمانی که او تأکید کرد «ایران» باید محور وحدت نیروها در برابر تهدیدات خارجی باشد. 

   دوم، از منظر «استراتژی»: این تغییر می‌تواند تلاشی برای بازسازی تصویر کلی ساختار سیاسی در افکار عمومی باشد. 

    القای شکست در تصویر اقتدار در روزهای اولیه  به سبب خسارات اطلاعاتی و نظامی نیاز به روایتی جدید را ایجاد کرد و بهترین گزینه ملی گرایی بود به‌عنوان گفتمانی که قادر به بسیج عاطفی و فراگیر است.

   با این حال، این استراتژی با چالش‌هایی همراه است: تأکید بر ملی‌گرایی ممکن است گفتمان امت‌گرایی را تضعیف کند و تناقض‌های ایدئولوژیک را در میان حامیان سنتی ن برجسته سازد.

    این پارادوکس پیامدهای متعددی دارد. نخست، تأکید بر ملی‌گرایی می‌تواند به تقویت وجدان جمعی و کاهش شکاف‌های اجتماعی در کوتاه‌مدت کمک کند. اما این انسجام شکننده است و به محض فروکش کردن تهدید خارجی، فشارهای داخلی (اقتصادی، سیاسی و اجتماعی) ممکن است دوباره شکاف‌ها را عمیق‌تر کنند. دوم، این چرخش ممکن است به بازتعریف گفتمان رسمی  منجر شود،  اما بدون توجه به اقتضائات مفهوم مدرن «ملت-دولت» و واقعیت‌های منطقه‌ای، این تغییر می‌تواند مشابه تجربه شکست ملی‌گرایی عربی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی ناکام بماند .

علاوه بر این، تأکید بر ملی‌گرایی ممکن است به کاهش نفوذ گفتمان امت‌گرایی در منطقه منجر شود، که خود چالشی برای سیاست خارجی ایران است. حمایت از گروه‌های نیابتی، که محور سیاست منطقه‌ای ایران بوده، ممکن است با این چرخش تضعیف شود. از سوی دیگر، این تغییر می‌تواند فرصتی برای بازتعریف هویت ملی فراگیر باشد که اقوام و گروه‌های مختلف را در بر گیرد، که این امر خود  نیازمند تقویت نهادهای دموکراتیک و گفت‌وگوی ملی است.

  مخلص کلام اینکه  برای دهه ها مفهوم ایران زیر سایه امت گرایی بود به گونه ای که درک راستین  نسل های جوان ایرانی از خویشتن خویش را برهم زده بود .  جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل  با برجسته کردن مفهوم وطن، ضربه‌ای بود که ناخواسته به مفهوم امت گرایی بود.

 چرخش به سمت ملی‌گرایی، اگرچه در کوتاه‌مدت به انسجام ملی کمک کرد، اما تناقض‌های ایدئولوژیک و چالش‌های استراتژیک را نیز به همراه دارد. برای پایداری این انسجام، نیاز به بازتعریف روایت ملی فراگیر و تقویت ساختارهای عادلانه و مشارکتی است. بدون این اقدامات، همان‌گونه که دورکیم اشاره می‌کند، وحدت واقعی نه در جنگ، بلکه در صلح و همکاری ساخته می‌شود. تجربه تاریخی شکست پان‌عربیسم باید هشداری باشد که ملی‌گرایی، بدون پشتوانه ساختاری و توجه به واقعیت‌های جهانی، نمی‌تواند عامل رهایی‌بخش پایداری باشد [ و شاید بهترین راه بهره از هر دو بال البته  با تأکید بیشتر بر وجوه فرهنگی است].

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.