عصر ایران؛ مهرداد خدیر- در دو بخش قبل به 6 مقوله مدرن که می توان از عاشورا برداشت کرد اشاره شد و اینک دو موضوع دیگر:
هقتم/ آزادی و آزادگی
هر چند قیام عاشورا با مفهوم «آزادگی» یا «حُریت» بیشتر نسبت دارد تا «آزادی» اما یکی از آموزههای قیام عاشورا که از عوامل ماندگاری و فراگیری و تأثیرگذاری آن است آزادی در کنار آزادگی است.
تردیدی نیست که آزادی به مفهوم امروز یک اصطلاح مدرن است که با انقلاب فرانسه جهانگیر شد اما از آن آزادگی که پیام اصلی عاشوراست مفهوم مدرن آزادی را هم میتوان استخراج کرد.
آزادگی آن است که روح خود را نفروشی و آزاده معادل «حُر» در زبان عربی است چندان که حُر بن یزید ریاحی از نمادهای عاشوراست که نخست در سپاه مقابل بود و بعد به این صف پیوست و بهای آن را با جان شیرین پرداخت.
آزادگی، پاسداشتِ گوهرِ وجود است؛ همان که در تنندادن به بیعت اجباری یا اقرار علیه خود جلوه کرد و با بذل جان به اوج رسید و اشاره کردیم.
آزادی اما به معنی امروز مفهومی مدرن است و به همین خاطر برخی سنتگرایان ابایی ندارند در نفی و انکار آن سخن بگویند و آزادی را در مقابل بندگی توصیف
در آزاده بودن حسینبن علی البته هیچکس تردید ندارد و طبعاً با توصیف او به عنوان «آزاده» هم مشکل ندارند ولی نوبت به «آزادی» که میرسد اختلاف درمیگیرد چرا که مایلاند قیام او را با «بندگی» توصیف کنند نه باور به «آزادی» و از این رو در این سخن هم تشکیک میکنند که « انما الحیوه، عقیده و جهاد»؛ همانا زندگی باور است و مبارزه برای آن. زیرا هر عقیدهای مقدس نیست و این را کلام امام نمیدانند و در زمرۀ اشعار حماسی تلقی میکنند که در تهییج و رواج جنبههای ادبی سروده شده است.*
اما نه تنها آزادگی که آزادی را هم میتوان،آموزۀ مدرن از قیام عاشورا دانست. چرا مدرن؟ چون یکی از ارزشهای دموکراتیک در زندگی مدرن، فردیت شخص است و الزاما تابع گفتمان غالب و رسمی نشدن. حسینبن علی به بیعت اجباری تن نداد و حاضر به اقرار علیه خود نشد چون اگر چنین میکرد دیگر آنی نبود که بود. اینها اما آزادگی است. آزادی پس کجاست؟
هر مفهومی را با مقولۀ مقابل آن می شناسیم. کِی روز است؟ وقتی که شب نیست. کِی شب است؟ وقتی که روز نیست. کجا عدالت را باید سراغ گرفت؟ آنجا که تبعیض نیست. وقتی امام حسین تن به استبداد و انحصار و انسداد نمیدهد یعنی در نقطۀ مقابل ایستاده و این نقطه را در دنیای مدرن آزادی مینامند.
در این که مفهوم آزادگی عمیقتر و فراتر از آزادی است تردیدی نیست اما از قیام عاشورا تنها آزادگی برنمیخیزد، آزادی هم هست. چرا؟ چون یاران را مختار و مخیر میگذارد در ماندن یا رفتن و آنان را مکلف نمیکند که باید بمانید و در رکاب من بجنگید و بمیرید و تصریح میکند آنان با من کار دارند.
تکرار یک نکتۀ دیگر هم در اینجا هم مناسبت دارد. درست 45 سال پیش و در عاشورای سال 1359 که تازه جنگ هم شروع شده بود و به سبک سال های 57 و 58 در روز عاشورا راه پیمایی برگزار شد. سخنران مراسم هم ابوالحسن بنیصدر اولین رییس جمهوری ایران بود و قبل از آن طبعا برنامههایی اجرا میشد .سید علی موسوی گرمارودی شاعر که مشاور فرهنگی رییس جمهوری هم شده بود و اکنون نیز در قید حیات است شعری خواند که این گونه شروع می شد: یزید، اکسیژن هوا را میمکید.
در آن زمان تعبیر «مکیدن اکسیژن» در یک شعر آیینی یا مذهبی کاملا ساختارشکنانه و شگفتآور و نامتعارف بود؛ کاری که از نوسرایان دیگر هم سرنزده بود و آوانگارد به حساب میآمد.
هر چه زمان گذشت اما هیچ توصیفی را برای دشمنان آزادی مناسبتر از آن نیافتم. چرا که آزادی مثل هوا و مشخصا اکسیژن هواست که دشمنان آزادی میمکند و یزید واقعا اکسیژن هوا را میمکید و وقتی چنین بود گزاف نیست اگر گفته شود حسین که به او تن نداد در هوای آزادی بوده و البته از هر هوای نفس دور و آزاده.
هشتم/ پیام و پیام رسان
پیام در علم ارتباطات، یک مفهوم مدرن است همچنان که خود «ارتباطات» نیز. مشهورترین تعریف «پیام» این است: «اطلاعاتی که با کلمه، نشانه یا نماد منتقل میشود».
پیام عاشورا هم با کلمات ونشانه ها و نمادها انتقال یافته و نقش اصلی را تا قبل از عاشورا خود امام حسین بر عهده دارد و پس از آن خواهرشان.
علم ارتباطات و پیام به مفهوم امروز اگرچه در 40 سال اخیر به لطف فناوری هایی که پیشتر به خیال میمانست و به شکل حیرتآوری گسترش یافته اما قبل از آن هم دکترعلی شریعتی این مفهوم را از دل عاشورا استخراج کرده بود و سخنی گفت که در جریان انقلاب 57 بسیار دیده و شنیده شد: «هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام».
خود تعبیر «انقلاب» برای حادثۀ عاشورا هم البته جالب بود چون «انقلاب» مفهومی مذهبی نیست و برگرفته از انقلاب فرانسه است و حتی در سال 57 هم در ابتدا از تعبیر «نهضت» یا «جنبش» استفاده می شد و نویسندگان نطق محمد رضا شاه در نیمۀ آبان سبب شدند این تعبیر رایج شود.
پیام در عاشورا را هم میتوان در نوع مواجهۀ خواهر امام پس از حادثه دید و هم در فعالیت رسانهای امام حسین و سخنرانی در کنار مزار پیامبر و ترک مراسم حج قبل از اتمام آن که توجه دیگران را جلب کرد. بدین ترتیب بی هیچ اغراقی میتوان گفت اگر پیام رسانی نبود حادثۀ عاشورا چنین بازتابی در عمق تاریخ نمییافت.
در دنیای سنت هم البته «پیام» بوده اما در قالب «پیامبر- پیرو». در دنیای مدرن اما شاهد «پیام رسان- دنبال کننده» هستیم. جنس فعالیت بعد از عاشورا پیامبرانه نیست. پیام رسانانه است و از این رو به عنوان یکی از آموزه های مدرن معرفی میشود.
این اشاره هم خالی از لطف نیست که در دهۀ 60 که اندیشه های شریعتی همچنان گفتمان غالب بود و مداحیها به مسیر کنونی سوق داده نشده بود شاعری به نام قادر طهماسبی با تخلص «فرید» شعری سرود که یک مصراع آن ضربالمثل شد که ناظر به همین مفهوم «پیام» در عاشوراست: کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود...
نهم/ جذابیت فرادینی
شناخت و ستایش رهبران دینی و مذهبی غالبا از درون همان دین و آیین فراتر نمیرود و به همین خاطر در دنیای مدرن و بیرون از آن متن به آنها اشاره نمیشود یا جنبۀ اسطورهای پیدا میکند و دومی هم الهامبخشی برای هنر و ادبیات است.
حال آن که دربارۀ امام حسین با آموزههایی رو به رو هستیم که فراتر از عقاید اسلامی و شیعی هم جذاب است چرا که از یک عقیدۀ خاص دفاع نکرده بلکه جان بر سر ارزشهایی نهاده که در جهان مدرن هم مقبول و مطبوع و دلنشین است. به بیان دیگر ارزش های مشترک بشری را پاس داشته است.
مسیحیان بر این باورند که مسیح به عنوان یک یهودی شورشی مصلوب شد اما وقتی از آموزههای او بپرسیم الزاما در دنیای مدرن همه بر سر آنها اتفاق نظر ندارند. پدر و پسر و روحالقدس و باور به این که عیسی پسر خداست به عنوان یک باور دینی و فرازمینی مورد قبول پیروان آن آیین ولی نامقبول نزد غیر مسیحیان است از این رو در ترجمه به زبانها و آیینهای دیگر با شکل اولیه فاصله میگیرد.
در ادبیات و عرفان ایران منصور حلاج بسیار ستایش شده اما اگر بخواهیم «اناالحق» او را برای فردی ناآشنا با این فرهنگ، توضیح دهیم و تبیین کنیم نیاز به مقدمات و معرفی شناسهها و شاخصهها دارد.
اما اگر همین امروز یک گردشگر خارجی و غیر مسلمان و طبعا غیر شیعه از من و شمای ایرانی بپرسد «حسین که بود و چه کرد که پس از 1400 سال یاد او را گرامی میدارید» به زبان ساده و روشن میتوان در دو سه پاراگراف یا دو سه دقیقه صاف و روشن توضیح داد:
«پس از درگذشت پیامبرمان، طی 30 سال 4 نفر بر جای او نشستند. نفر چهارم که امام اول ماست قصد تغییر یکی از منصوبان خلیفۀ قبلی و حاکم منطقۀ مجاور امپراتوری روم را داشت اما او (معاویه) زیر بار نرفت و در این بخش از امپراتوری اسلامی شیوهای جدا با مرکز خلافت در پیش گرفت و جنگ او با حکومت مرکزی به خاطر حیلهای که به کار بست نیز به سود مرکز تمام نشد. پنجمین خلیفه که امام دوم شیعیان است نیز با او کشمکش داشت اما در پی چند دهه مسلمانان از آرمانهای نخست فاصله گرفته و امکان بسیج نیرو و برانداختن معاویه نبود و بیم تجزیه و فروپاشی امپراتوری هم میرفت و (به شرحی که در یکی از بخش های قبلی آمد) حسنبن علی خلافت را به او واگذار کرد مشروط به آن که موروثی نکند اما کرد و پیمان شکست .
در نتیجه حسینبن علی که ناظر و طرف غیر مستقیم قرارداد برادر با او بود دیگر محظور گذشته را نداشت و چون دعوت مردمان به قبول حکومت را دریافت کرد نزد آنان شتافت اما در میانۀ مسیر متوقف و وادار به بیعت اجباری شد؛ امری که در دنیای مدرن به مثابۀ اقرار علیه خود است. پس وقتی مذاکره به نتیجه نرسید ترجیح داد از جان خود بگذرد اما زیر بار این ذلت نرود و اعضای خانواده و یاران هم به او وفادار ماندند و یک یک کشته شدند.»
کل قصه را به زبان امروز و با ارزشهای مدرن میتوان چنین بیان کرد تا گرامیداشتِ یاد او ستایش ارزشهایی چون تن ندادن به زور، اقرار علیه خود و به رسمیت شناختن حکومت استبدادی باشد و ایرانیان طی این قرون این روحیه را پاس میدارند تا هم، ارزشهایی چنین والا و مشترک نزد ملل مختلف را منتقل کنند و هم هویت مستقلی از اعراب اولیه داشته باشند و این گونه است که حضرت عباس مرتبتی خاص یافته و هویتی را شکل داده که پس از 900 سال سرانجام رسمیت یافت و در دوران صفویه به قدرت هم رسید.
تمام این عبارات برای طرف خارجی قابل فهم است. زمان و مکان واقعه را هم میتوان یادآور شد. حتی تاریخ هجری خورشیدی یا میلادی خورشیدی هم مشخص شده است.
محل تدفین هم مشخص است و تنها بر سر این که سرِ امام حسین را به قاهره بردند یا در کربلاست اختلاف نظر وجود دارد و البته قول اول بیشتر به قصد تحکیم حکومت فاطمی در مصر دانسته میشود.
منظور این است که روایت عاشورا فارغ از آنچه بعدها در «روضه الشهدا» اضافه شده یا نشده و به عنوان متن تاریخی قابل انتقال بر اساس ارزش های مدرن است و همین آموزهای متفاوت به حساب می آید.
دهم/ الهام بخشی هنری و ادبی
حسینبن علی صحنه ای شکل می دهد که همه گونه شخصیت در آن حضور دارد. از یک نوزاد تا پیر و کهن سال. از زن تا برادر جنگاور و برادری که در آن روز خاص در بستر بیماری بود و خواهری که پیام رسانی را بر دوش گرفت و فرماندهی که به این سو بازگشت.
چندان که مولانایی که قطعا شیعه نبوده سروده است: "کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی" و از حافظ که مشخص نیست پیرو کدام مذهب بوده و آیا اساساً متشرع به معنی مصطلح بوده یا نه، نه تنها این شعر آشناست که «سرها بریده بینی بیجرم وبیجنایت» و حتی دربارۀ شعری دیگر نیز این تفسیر وجود دارد که چه بسا با الهام از قیام کربلا بوده باشد.
تآتر هنری مدرن است اما می بینیم که درباره عاشورا تعزیه برپا می شده و می شود و جنبه های هنری آن در روزگار کنونی هم مورد توجه است.
-----------------------------------------
* استاد مطهری آن را سخن امام نمیداند. محمدتقی جعفری اما در شرح نهجالبلاغه به ان استناد میکند و برخی دیگر به احمد شوقی شاعر مصری نسبت میدهند.