ادامه این حمایتها و تلاش برای جلب مجدد اعتماد سرمایهگذاران، شرط اصلی کاهش رفتارهای هیجانی در سمت فروش است. بهطور طبیعی این مساله به میزان و نحوه کاهش ریسکها بستگی دارد. اگر فضای عمومی اقتصاد و بازار بهگونهای باشد که تکرار شرایط بحرانی اخیر بعید به نظر برسد، میتوان انتظار داشت بازار به روندی متعادلتر و حتی مثبت بازگردد.
نکته مهم آن است که بخشی از فروشهای اخیر در بازار، ناشی از نیاز واقعی برخی سرمایهگذاران به نقدینگی بود. در واقع، این گروه بدون توجه به تحلیلهای بنیادین، بهناچار اقدام به فروش کردند. بخش دیگری از فشار فروش متاثر از هیجانات ناشی از فضای جنگ و تعطیلی بازار بود. به نظر میرسد اکنون این دو جریان در حال تفکیک هستند و با ادامه حمایتها، بازار به وضعیت باثباتتری خواهد رسید. در کنار اقدامات حمایتی داخلی، نباید از نقش فضای بینالملل و مولفههای کلان اقتصاد غافل شد. بانک مرکزی میتواند از طریق سیاستهای هدفمند، فشارهای روانی در بازار را کاهش دهد.
با این حال، اعتماد سرمایهگذاران بیش از هر چیز به اطمینان از آینده اقتصاد کشور و کاهش ریسکهای سیاسی و ارزی وابسته است. آنچه فعالان بازار را نگران میکند، پیش از آنکه میزان بازدهی باشد، نگرانی از کاهش نقدشوندگی داراییهایشان است. در جریان ناآرامیهای اخیر، زیرساختهای تولیدی مانند برق و گاز آسیب جدی ندید و از این حیث، تولید و فروش بسیاری از شرکتها در سطوح قبلی باقی ماند. گزارشهای مالی خردادماه در برخی صنایع امیدوارکننده بوده و این خود میتواند عاملی برای احیای آرامش در بازار باشد. هرچند در برخی دیگر از صنایع که بهشدت به انرژی وابستهاند، احتمالا چالشهایی در مسیر تولید دیده میشود.
یکی از راهکارهای موثر برای بازگرداندن اعتماد به بازار، ایجاد سازوکارهایی است که امکان نقدشوندگی مستمر و شفاف را برای سرمایهگذاران فراهم کند. از جمله این پیشنهادها میتوان به افزایش دامنه نوسان، اصلاح برخی ساختارهای معاملاتی و نیز تدوین مشوقهایی برای شرکتها اشاره کرد.
این مشوقها باید در حوزههایی نظیر واردات مواد اولیه، تسهیل صادرات، بازگشت ارز حاصل از صادرات و نیز همگرایی نرخ ارز نیمایی و آزاد طراحی شوند. علاوه بر این، کاهش تدریجی نرخ بهره میتواند تاثیر مثبتی بر بازار سهام داشته باشد. نکته مهم این است که در شرایط بحرانی، نهادهای تصمیمگیر باید دارای برنامههای از پیش تعیینشده باشند. غافلگیر شدن مسوولان از واکنش بازار، نشاندهنده ضعف در آمادگی برای مدیریت بحران است. سیاستگذار بورسی باید با سناریوهای مختلف مواجهه داشته باشد و در لحظه، آماده اجرای اقدامات متناسب باشد.
در نهایت، مساله صندوقهای اهرمی در بازار از اهمیت بالایی برخوردار است. این صندوقها به دلیل بهرهگیری از خطوط اعتباری، در زمان افت بازار با فشار مضاعف فروش مواجه میشوند. اگر نقدشوندگی به معنای واقعی در بازار برقرار نباشد، این صندوقها میتوانند منشأ بحران شوند. اما در صورتی که داراییهای آنها قابل فروش و بازار نیز دارای عمق کافی باشد، امکان مدیریت صفوف فروش وجود دارد. در مجموع، کلید اصلی آرامش بازار سرمایه در بازگشت اعتماد، تقویت نقدشوندگی و پیشبینیپذیر بودن سیاستهای حمایتی است. مسوولان باید بپذیرند که نقدشوندگی، یک اصل بنیادی است که بدون آن، کارآمدی ابزارهای مالی و سیاستهای حمایتی نیز به بنبست خواهد رسید.