واکنش سردبیر روزنامه الرؤیه درباره شکست صهیونیست‌ها

مشرق نیوز دوشنبه 16 تیر 1404 - 09:33
سردبیر روزنامه الرؤیه عمان در مقاله‌ی نوشت: حمله آمریکا و اسرائیل به ایران بی‌نتیجه ماند و با پاسخ کوبنده تهران، شکنندگی دشمنان ایران آشکار شد.

سرویس جهان مشرق- در زمانی که رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، با افتخار اعلام می‌کرد که «برنامه هسته‌ای ایران را نابود کرده» و از ۱۲ بمب فوق‌سنگین از نوع GBU-57 استفاده کرده است – بمب‌هایی که باید به‌طور بین‌المللی ممنوع اعلام شوند چراکه وزن هرکدام بیش از ۳۰ هزار پوند است – گزارش‌های اطلاعاتی و رسانه‌ای آمریکا همچنان تأکید دارند که تأسیسات هسته‌ای ایران آسیب چندانی ندیده‌اند. بلکه بسیاری معتقدند بمباران بی‌رحمانه آمریکا علیه تأسیسات هسته‌ای ایران درواقع فقط به سازه‌های بتنی بی‌ارزش اصابت کرده است.

ارزیابی‌های دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا

ارزیابی‌های دستگاه‌های اطلاعاتی که شبکه آمریکایی CNN منتشر کرد، تأکید می‌کند که حملات آمریکا تأثیری بر روند غنی‌سازی اورانیوم نداشته است. این ارزیابی‌ها هم‌زمان با گزارش‌هایی منتشر شدند که می‌گویند ایران چند روز پیش از حملات، اورانیوم غنی‌شده و سانتریفیوژها را به مکان‌هایی امن منتقل کرده بود.

این اطلاعات و دیگر اخبار مرتبط که به‌تدریج منتشر می‌شوند، نشان می‌دهد که هدف آمریکا و اسرائیل فقط دستیابی به «نمایش پیروزی» بوده است. این در حالی است که موشک‌های ایران با انواع، اندازه‌ها و توانایی‌های پیشرفته خود موفق شدند شهرهای اشغالی "اسرائیل" از جمله تل‌آویو، حیفا، بئرالسبع و دیگر نقاط را زیر آتش بگیرند.

تصاویری که پیشتر اسرائیلی‌ها در غزه می‌دیدند، این بار در شهرهای خودشان تکرار شد. اسرائیلی‌ها به مدت ۱۲ روز در پناهگاه‌ها مخفی شدند، و ایران توانست برای نخستین بار در تاریخ رویارویی با رژیم صهیونیستی، عمق سرزمین‌های اشغالی را هدف قرار دهد و زیرساخت‌های نظامی از جمله مقر فرماندهی ارتش، سازمان اطلاعات موساد، اطلاعات نظامی «آمان» و مؤسسه وایزمن که به عنوان «مغز هسته‌ای اسرائیل» شناخته می‌شود را منهدم سازد.

پاسخ با توانایی‌های بومی

این جنگ، که در آغاز برای برخی چنین می‌نمود که "اسرائیل" با ترور تعدادی از فرماندهان نظامی، امنیتی و دانشمندان هسته‌ای ایران، پیروزی‌ای به‌دست آورده، در ادامه به کابوسی برای این رژیم متجاوز تبدیل شد.

ایران در پاسخ، بدون تردید و با اتکا به توانایی‌های عظیم نظامی و انسجام داخلی خود، ضربه‌ای سخت وارد کرد. نقطه‌ای که آمریکا و "اسرائیل" تلاش داشتند از آن بهره‌برداری کنند، همین انسجام داخلی ایران بود؛ آن‌ها تصور می‌کردند که نظام ایران از درون فرو می‌پاشد و حتی از جاسوس‌ها و عوامل نفوذی در داخل کمک گرفتند. اما نهادهای ایرانی که شکل‌دهنده «دولت عمیق» هستند، توانستند با موفقیت وحدت ملی را حفظ کنند، وحدتی که حتی پس از پیروزی ایران در برابر "اسرائیل" هم ادامه یافت. صحنه باشکوه تشییع فرماندهان و دانشمندان ترورشده، خود گویاترین نشانه از همبستگی ملت ایران با رهبری‌شان بود؛ مردم ایران با وجود اختلاف‌نظرهایی با برخی سیاست‌ها، اما در حفاظت از موجودیت کشور متفق‌القول‌اند.

زیان‌هایی فراتر از پیش‌بینی‌ها

زیان‌های اسرائیل در جنگ با ایران فراتر از همه پیش‌بینی‌ها بود. طبق ارزیابی‌های مستند، این رژیم روزانه یک میلیارد دلار خسارت می‌دید؛ یعنی ۱۲ میلیارد دلار در طول جنگ. این هزینه سنگینی است که حتی آمریکا نمی‌تواند آن را جبران کند یا برنامه‌ای مانند «طرح مارشال» برای بازسازی اسرائیل، مشابه طرح اروپایی پس از جنگ جهانی دوم، ارائه دهد.

بنابراین، نمایش قدرت ترامپ از طریق بمب‌های فوق‌سنگین نفوذگر، چیزی جز یک شوی هالیوودی بی‌ارزش نبود که هدف آن اثبات نقش نهایی ترامپ در این جنگ و حمایت از دوست جنایتکارش، بنیامین نتانیاهو، برای نجات او از بحران شدید داخلی بود.

اما آنچه ترامپ و نتانیاهو درک نکردند این است که ایرانی‌ها یک ملت هستند، نه صرفاً مجموعه‌ای از شهروندان؛ و این ملت تا آخرین نفر از حق خود دفاع خواهد کرد. بنابراین، وقتی ترامپ از آتش‌بس میان ایران و "اسرائیل" خبر داد، ایران بلافاصله پیش از اجرایی شدن آن، مواضع اطلاعاتی، نظامی و انبارهای تسلیحاتی را هدف قرار داد و خسارت‌های بی‌سابقه‌ای وارد کرد، و درس فراموش‌نشدنی به آمریکا و "اسرائیل" داد.

اوضاع کنونی

وضعیت فعلی مشابه مرحله‌ای از «نه جنگ، نه صلح» است. در حالی‌که شلیک موشک‌ها متوقف شده و جنگنده‌ها به آشیانه برگشته‌اند، اما آنچه در پشت پرده در حال طراحی است، می‌تواند به چیزی بزرگ‌تر و خطرناک‌تر از آنچه در آن ۱۲ روز اتفاق افتاد، منجر شود. به همین دلیل، به‌نظر می‌رسد ایران هم‌اکنون به‌دنبال تسریع در روند تجهیز نظامی کیفی، به‌ویژه در حوزه پدافند هوایی است. گزارش‌هایی نیز از قراردادهای احتمالی با چین برای خرید جنگنده‌های چندمنظوره و سامانه‌های پدافندی منتشر شده است.

در این میان، باید به موضع چین و روسیه توجه داشت. برخی معتقد بودند که پکن و مسکو تمایلی به درگیر شدن غیرمستقیم با آمریکا از طریق حمایت نظامی از ایران ندارند. اما واقعیت این است که چین و روسیه از نظر سیاسی حمایت قوی‌ای از ایران نشان دادند؛ هم از طریق بیانیه‌های دیپلماتیک در محکومیت تجاوز "اسرائیل" و سپس آمریکا، و هم با اشاراتی به ضرورت تسلیح ایران.

گویاتر از همه، سخنان دیمیتری مدودف، معاون شورای امنیت روسیه و رئیس‌جمهور پیشین این کشور است که گفت ایران ممکن است سلاح هسته‌ای (کلاهک) را از هر طرفی دریافت کند. بی‌شک، شخصیتی چون مدودف نه شوخی می‌کند و نه حرف بی‌اساس می‌زند؛ بلکه به‌خوبی می‌داند چه می‌گوید.

دو احتمال جدی
اول، این‌که شاید ایران دکترین هسته‌ای خود را تغییر داده و تصمیم گرفته به سلاح هسته‌ای دست یابد، نه برای تجاوز، بلکه به‌منظور بازدارندگی، و در این صورت، برخلاف فتوای رهبر ایران که استفاده از سلاح هسته‌ای را در حملات نظامی حرام دانسته، عمل نکرده است.
دوم، این‌که ایران ممکن است مرحله بعدی را آغاز کند: یا اقدام به تولید سلاح هسته‌ای با اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی، که اکنون بیش از ۴۰۰ کیلوگرم در اختیار دارد، که کارشناسان آن را برای ساخت بمب اتمی کافی اما نه در سطح قدرت تخریب ۹۰ تا ۹۵ درصدی می‌دانند؛ یا این‌که مستقیماً از کشوری مانند کره شمالی، چین یا حتی خود روسیه، سلاح هسته‌ای بخرد.

این وضعیت مبهم کنونی، برخی بازیگران را به ایفای نقش‌هایی خاص واداشته و یا زمینه را برای اجرای سناریوهایی فراهم آورده است؛ منطقه اکنون بر دهانه آتشفشانی عظیم ایستاده است و شعله‌ها هر لحظه بلندتر می‌شوند، در حالی‌که کسی نمی‌داند چگونه می‌توان آن را مهار کرد. اما کسانی هستند که نخ‌ها را به‌هم می‌دوزند و مقدمات انفجار شگفتی‌هایی را فراهم می‌کنند؛ برخی از آن‌ها قابل پیش‌بینی‌اند و برخی نه.

غزه محور است

این سناریوها به‌هیچ‌وجه از مسئله فلسطین و غزه جدا نیستند؛ غزه‌ای که همچنان در خون می‌غلتد، در قتل‌عام‌هایی که کمک‌های غذایی با خون بی‌گناهان آمیخته‌اند. نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که رئیس‌جمهور آمریکا قصد دارد آتش‌بس ۶۰ روزه‌ای را در غزه اعلام کند که پس از آن به آتش‌بس دائم و پایدار منجر شود؛ هم‌زمان با امضای توافقات عادی‌سازی یا پیمان‌های امنیتی با برخی کشورهای عربی. در این میان، سوریه محتمل‌ترین گزینه است.

سوریه

انتخاب سوریه نه تصادفی و نه بدون حساب و کتاب است؛ این انتخاب بر اساس محاسباتی است که هدف اصلی‌اش قطع کامل مسیر پشتیبانی از مقاومت در لبنان و سپس آماده‌سازی شرایط برای حذف حشد الشعبی در عراق است، از طریق ایجاد درگیری‌های فرقه‌ای میان گروه‌های مسلح مختلف. این روند در نهایت مسیری هموار برای اسرائیل در برابر ایران فراهم می‌آورد، اگر بخواهد دوباره قمار شکست‌خورده خود را تکرار کند.

فرجام سخن

شکست مفتضحانه "اسرائیل" در جنگ با ایران، و تلاش آمریکا برای حمایت و پوشاندن این شکست، بار دیگر نشان داد که این رژیم شکننده چیزی جز ببر کاغذی نیست. بر کشورهای منطقه است که برای مقابله با زیاده‌خواهی‌های صهیونیستی، متحد شوند؛ و این نیازمند اتکا به خود، بیدارسازی افکار عمومی نسبت به خطرات موجود، و تلاش برای رهایی از سلطه آمریکاست، که هدفی جز سلب اراده کشورها پس از غارت منابع‌شان ندارد. در غیر این صورت، شکست‌های روانی و سپس مادی بیشتری در راه است، و افراطیون صهیونیست و جریان راست افراطی آمریکا تسلط بیشتری بر منطقه پیدا خواهند کرد تا نقشه‌شان از «خاورمیانه جدید» – که چیزی جز مجموعه‌ای از جمهوری‌های موز و حیاط‌خلوت‌های امپریالیسم نیست – را عملی سازند.

و در این مرحله، بزرگ‌ترین خطر، لغزش برخی دولت‌های عربی به‌سوی عادی‌سازی رایگان روابط با اسرائیل است؛ بدون آن‌که حتی تشکیل دولت فلسطینی را اعلام کنند، مطابق نقشه ترامپ در پروژه‌ای به نام «سپر ابراهیمی». این روند مشروعیت و حتی اندک محبوبیت باقی‌مانده آن کشورها را از بین می‌برد و منطقه را به‌سوی انفجارهای آینده سوق می‌دهد؛ فرصت صلح و توسعه از بین می‌رود، و این دقیقاً همان چیزی است که دشمنان امت می‌خواهند. «و خدا بر کار خویش غالب است، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند».

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.