خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - سیده فاطمهسادات کیایی: «فرشته یه آرزو کن» چشمهایش برق میزد، به چند شمعی که روی کیک شکلاتی آب میشد چشم دوخت و سکوتی عمیق همه جا را فرا گرفت.
- «نمیگی چی آرزو کردی؟»
_ آرزو رو که نمیگن…
عدد ۲۵ را شمردیم تا یک، و بین جیغ و صوت و صدای دست زدنها شمعهای ۲۵ سالگی فرشته در خبرگزاریای که تنها چند ماه از حضورش در آن به عنوان خبرنگار میگذشت فوت شد.
آن روز فرشته آرزویی که در دلش بود را نگفت، راست میگفت، آرزو را نباید بلند گفت، ولی من و دوستان همکارش بارها دیدیم و شنیدیم که وقتی از شهدا و عموی شهیدش حرف میزند هیجانی در صدایش بود، با واسطه از شهدا میگفت بیآنکه چیزی از خودش بگوید و اگر کمی تیز میشدیم، میتوانستیم علاقهاش را به شهدا و شاید روزی پیوستن به آنها را از حرفهایش بفهمیم.
صبح روزی که بمبهای رژیم صهیونیست خانههایی در تهران را به تلی از آوار تبدیل کردند و جای داغی ابدی را بر دل مردم گذاشتند همه چیز مثل یک فیلم دلخراش جنگی از مقابل چشم مردم عبور کرد. صداهای وحشتناک شب گذشته عده زیادی از هموطنانمان را به شهادت رسانده بود و کسی نمیدانست درست چند نفر و چه افرادی در این حمله نابرابر از دنیا رفتهاند. خبرها کمکم اما از راه رسید، نام شهدا در زیرنویس تلویزیون و اخبار خبرگزاریها درج شد و چهره کشور رنگی از خون و خروش گرفت. در میان نام شهدای حمله ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی و در بین اسامی کودکان و زنان و دانشمندان و سرداران، نام شهدایی از اهالی رسانه هم به چشم میخورد. ۱۱ شهیدی که در حمله به صدا و سیما، حمله به منازل مسکونی و حمله به نظامیان و غیرنظامیان به شهادت رسیده بودند.
فرشته افشردی دختر دهه هفتادی سرلشکر باقری متولد ۱۶ آذر سال ۱۳۷۶، در حدود ۴ سال خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس بود. عشق به شهدا و نوشتن از آنها او را به این سمت و سو کشاند که بعد از فارغ التحصیلی در رشته ارتباطات دانشگاه علامه همان راهی را برود که عموی شهیدش در ابتدای فرماندهی اطلاعات سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس رفته بود. عمویش خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی بود و فرشته هم خبرنگار فرهنگی. بارها در بین همکارانش از عموی شهیدش و اینکه دوست دارد شبیه به او باشد گفته بود.
با اینکه به اصطلاح عامیانه او یک آقازاده محسوب میشد، اما رفتار و شخصیتش شبیه به آقازادهها نبود، رفت و آمد و نشست و برخاستنش چه در محل کار و چه در رابطه با اطرافیان و دوستانش درست مثل آدمهای عادی بود که هر روز در جامعه میدیدیم. با مترو رفت و آمد میکرد، خیلی اوقات برای رفتن به برنامهها و پوشش اخبار خودش داوطلب حضور میشد و در شیفت روزهای تعطیل تفاوتی بین او و دیگران نبود.
شاید با جایگاهی که پدرش داشت به راحتی میتوانست در سمت بهتری کار کند، چند باری تعدادی از همکاران در این باره با او صحبت کرده بودند اما علاقهاش خدمت به جبهه رسانه در قالب یک خبرنگار ساده بود. او در واقع مثال نقض آقازادگی است، کسی که از نام و نشان پدرش استفاده نکرد، حواسش به حتی ریزترین نکات بود.
بر سادگی و بیآلایشی او همه همکارانش صحه میگذارند. هیچکس از او تندی و حرف ناروا ندید و در محیط کار حرفی که موجب رنجش کسی بشود از او نشنید. هیچ رفتاری که نشان دهد دختر فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح است از او سر نزد و اتفاقاً همه تلاشش این بود که جایگاه پدرش سبب تغییر رفتار دیگران با او نشود.
فرشته به معنای واقعی مثل اسمش فرشته بود، خوش خنده بود و در مقابل بعضاً حرفهای نامربوطی که گاهی درباره آقازادهها زده میشد جواب او تنها سکوت بود و نشنیدن. بسیاری از کارهایی که خبرنگارهای دیگه شاید علاقهمند به انجامش نباشند را دوست داشت و انجام میداد، بدون اینکه گلایهای کند.
بارها پیش قدم کارهای خیری شد که همکارانش در خبرگزاری شروع کردند، از کمک به هیئت فرهنگ و رسانه تا عضو شدن در صندوق وامی که همکارها عضوش بودند. میدانستیم خودش احتیاجی به این وام ندارد و برای تکمیل شدن اعضای صندوق وارد آن شده است.
فرشته ادب داشت، همین با ادب بودنش او را بزرگ کرده بود، آقازادگی مگر همین ادب نیست؟ فرشته از این بابت واقعاً آقازاده بود، با همه مؤدب رفتار میکرد، ادب همکاری داشت، ادب رفاقت داشت، ادب حضور در مجالس روضه داشت، هر جا که میرفت ادب آنجا را رعایت میکرد. بسیار مناعت طبع داشت، او تصویر مناعت طبع بود. حتی به فیش حقوقیاش نگاه هم نمیکرد.
کسی قضاوت کردن، غیبت کردن از زبانش نشنید. کوچکترین حرفی که کسی را ناراحت کند نمیزد. نسبت به همه مهربان رفتار میکرد، اگر از دست کسی ناراحت میشد که بارها شده بود، محال بود حرفی بزند، صبور بود به معنای واقعی. دل بیکینه و بیآلایشی داشت که کمتر کسی را شبیه او میشد پیدا کرد. به قول عامه شیشهخرده نداشت، حتی ذرهای. دلش پاک بود و همین دل پاک بزرگترین ویژگی او بود که لایق شهادتش کرد.
حاج آقا فاطمی نیا که فوت کردند، خیلی ناراحت شد، گویا مجالس روضه ایشان را میرفت و ارادت خاصی داشت. تعریف کرده بود در دورهای به سفارش پدرش مجموعه کتابهای شهید مطهری را خوانده و در کلاسهای دکتر غلامی هم شرکت کرده بود.
افشردی به گفته دوستان نزدیکش هرچه داشت و هرچه نداشت، بزرگترین ویژگیاش این بود که ادا نداشت. اگر خودش را دختر فرمانده نمیدید، این ادا نبود. همه چیزش واقعی بود، همه آنچه داشت از دل پاک و ذات پاکش نشأت گرفته بود. اگر هر کس فکر میکند فرشتهها چه شکل و شمایلی دارند، باید بگویم فرشتهها شبیه فرشتهاند.