به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، تهران در تابستان ۱۴۰۴، مثل بسیاری از تابستانهای پیشین، زیر لحاف سنگین گردوغبار خفه شده است.این برای شهروند تهرانی دیگر صحنهی غریبی نیست. اما آنچه همچنان غریب است، نبود پاسخگویی و مسئولیتپذیری نهادهایی است که وظیفهی مستقیم در این بحران دارند.
رییس اداره حفاظت از محیط زیست شهر تهران اخیراً اعلام کرده: «با توجه به کانونهای استانی و فرااستانی ایجاد گردوغبار، احتمالاً تهران تا پایان تابستان با این پدیده درگیر خواهد بود.» این جمله نه یک هشدار واقعی است، نه یک تحلیل علمی. بلکه تنها یادآوری است از چیزی که ساکنان تهران هر صبح با نفسهای سنگین، چشمهای قرمز و گلوهای خشک لمسش میکنند.
نهاد محیطزیست در تهران عملاً به یک نهاد هشداردهنده تبدیل شده؛ نهاد ناظر بیاختیاری که گویی مسئولیتش تنها صدور اطلاعیه و تکرار دادههاییست که مردم پیش از آن با بدنشان تجربه کردهاند.
این نهاد نه برنامهی مشخصی برای کنترل منابع داخلی گردوغبار ارائه میدهد، نه در شناسایی دقیق منشأهای گردوغبار در محدوده استان تهران شفاف عمل میکند، نه گزارشی مستند از مقابله با کانونهای تولید گردوغبار در اطراف شهر دارد، و نه حتی توانسته فشار موثری بر شهرداری برای کاهش منابع آلاینده محلی مانند پروژههای عمرانی، معادن شن و ماسه رهاشده در جنوب پایتخت یا خودروهای فرسوده اعمال کند.
تهران، بهعنوان پایتخت، از کانونهای گردوغبار در استانهای قم، سمنان، مرکزی و حتی البرز نیز تاثیر میپذیرد. آیا اداره محیطزیست تهران نقشی در پیگیری و هماهنگی بیناستانی دارد؟ اگر دارد، نتیجهاش کجاست؟
شهروندان تهران سالهاست که هزینه بیکفایتی مدیریتی را با سلامتیشان میپردازند. آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد که بیماریهای تنفسی، قلبی و حتی سرطان در شهرهای آلوده کشور، بهشکل معناداری بالاتر از میانگین جهانیست. اما نه برنامهای برای مقابله با کانونهای گردوغبار ارائه میشود، نه بودجهای کافی برای احیای پوشش گیاهی مناطق بحرانی تخصیص مییابد، و نه شفافیتی در عملکرد نهادهای مسئول وجود دارد.
اطلاعرسانی درباره وضعیت گردوغبار، بدون هیچ اقدام عملی، نه خدمت به مردم است و نه وظیفهای که بابت آن باید به مدیران محیطزیست امتیاز داد. مردم هر روز نفس میکشند، هر روز با ذرات معلق درگیرند و نیازی به تکرار بدیهیات ندارند. انتظار از نهادهایی مانند اداره محیطزیست، اقدام عملیست: گزارشدهی مستند، پیگیری بودجهای، فشار برای اصلاح رویههای عمرانی، جلوگیری از تخریب مراتع، و دخالت فعال در تصمیمگیریهای کلان زیستمحیطی.
اگر این ادارهها تنها به کار سخنگویی و هشدار بسنده میکنند، مردم بهدرستی میپرسند: چرا هستید؟ و بودنتان چه فرقی ایجاد کرده؟