در روزهای پس از جنگ 12 روزه ، آنچه بیش از هر چیز به آن نیاز داریم، حفظ همبستگی ملی است؛ همبستگیای که در سایه مقاومت مردم و رزم مشترک در برابر تهدیدات خارجی شکل گرفت. اما متأسفانه، گاهی برخی مواضع سیاسی، ناخواسته یا آگاهانه، این سرمایه اجتماعی را به مخاطره میاندازد. انتقادهای اخیر امیرحسین ثابتی به رییسجمهور پزشکیان و ادعای وی مبنی بر تغییر رویه مجلس در قبال دولت، نهتنها کمکی به عبور از شرایط بحرانی نمیکند، بلکه میتواند به شکافهای موجود دامن بزند.
جامعهشناسان بزرگی مانند"امیل دورکیم" بر این باورند که همبستگی اجتماعی در دو شکل مکانیکی و ارگانیک، پایههای نظم جامعه را میسازد. در شرایط بحران، این همبستگی از نوع مکانیکی (بر پایه اشتراکات و احساس تعلق جمعی) تقویت میشود، چرا که تهدید خارجی، مرزهای داخلی را کمرنگ میکند. "ماکس وبر" نیز بر اهمیت عقلانیت در سیاست ورزی تأکید دارد و هشدار میدهد که تبدیل اختلافهای سیاسی به جنگ هویتی، بنیانهای جامعه را تضعیف میکند.
در وضعیت کنونی، ایران نیازمند همان همبستگی مکانیکی است که در جنگ ۱۲ روزه تجربه کرد. هر سخن تفرقهانگیز، هر ادعای نادرست درباره موضع کل مجلس، و هرگونه بزرگنمایی اختلافها، آگاهانه یا ناآگاهانه، آب به آسیاب دشمن میریزد.
اختلافات جناحی شاید هرگز پایان نپذیرد اما الان وقت ترجیح منافع ملی بر کشمکشهای حزبی است. حتی "چرچیل" در اوج جنگ جهانی دوم، با وجود مخالفتهای شدید با برخی احزاب، ائتلاف بزرگی تشکیل داد تا کشور را از بحران نجات دهد.
امروز نیز ایران در موقعیتی حساس قرار دارد. هرچند انتقاد سازنده حق هر شهروند و سیاستمدار است، اما شیوه و زمان مطرح کردن آن اهمیت حیاتی دارد. وقتی سخنی با عنوان «شرمآور» خطاب به مقامات منتخب مردم بیان میشود، آیا این گفتار به وحدت ملی کمک میکند یا بر آتش اختلافها میدمد؟
حالا ببینیم امروز پایداری ها خود را در چه امری مسئول و محق می بینند؟ آیا به ر استی در صدد از همپاشاندن وحدت ملی هستند یا بر حفظ آن پایداری میورزند؟ درواقع جبهههای سیاسی، از هر جناحی، باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا مواضعشان در راستای انسجام ملی است یا تشدید شکافها؟ ثابتی و برخی از همفکرانش در جبهه پایداری، هرچند بخشی از مجلس هستند، اما نباید از قول تمام نمایندگان سخن بگویند. مجلس شورای اسلامی، نهادی متشکل از طیفهای مختلف فکری است و هیچکس حق ندارد آن را یکدست و یکصدا تصویر کند.
در شرایطی که دشمن به دنبال کوچکترین ترَک در دیوار وحدت ملی است، سیاستمداران باید از اعمال سلیقههای شخصی و جنگ روایتها پرهیز کنند. اگر قرار باشد هر گروهی بخواهد با بیان اظهارات تحریکآمیز، فضای کشور را ملتهب نگه دارد، چگونه میتوان از فرصتهای پسابحران برای بازسازی استفاده کرد؟
به خاطر داشته باشیم که وحدت ملی، شعار نیست؛ یک ضرورت استراتژیک است. بحرانهای اخیر نشان داد که مردم ایران، فراتر از هر اختلافی، در برابر تهدیدات خارجی یکپارچه میشوند. اما این یکپارچگی نباید در چرخه بیپایان منازعات سیاسی تحلیل رود.
سیاستمداران باید به جای تخریب یکدیگر، به دنبال راهحلهای مشترک باشند. اگر قرار است انتقادی مطرح شود، باید در چارچوبی سازنده و با حفظ احترام متقابل باشد. ایران امروز، بیش از هر زمان دیگری به خرد جمعی، انسجام ملی و دوری از افراطیگری نیاز دارد. امید است همه جریانهای سیاسی به این درک برسند که نجات کشور از شرایط جنگی، تنها با همدلی و همزبانی ممکن است.
والسلام.