به گزارش اقتصادنیوز، در هفته اخیر 180 اقتصاددان و استاد دانشگاه در بیانیه ای خطاب به رئیس جمهور و مردم ایران ضمن محکوم کردن تجاوز رژیم اسرائیل به ایران و حمله آمریکا به تاسیسات هستهای کشور، خواستار تغییر پارادایم حاکم بر نظام حکمرانی برای برونرفت از بحران کنونی شدند.
محمد طاهری، روزنامه نگار و سردبیر هفته نامه تجارت فردا، در یادداشتی در اینباره نوشته است؛
بیانیهنویسی اقتصاددانان آزادیخواه، دستکم دو دهه سابقه دارد. آنها هرگاه ضرورت هشدار به سیاستمداران و تصمیمگیران کشور را احساس کردهاند، محافظهکاری رایج میان اقتصاددانان را کنار گذاشته و با انتشار بیانیه، دیدگاههای کارشناسی خود را عمومی کردهاند. این بیانیهها معمولاً در مقاطع بسیار حساس منتشر شده و اغلب بازتابدهنده نگرانیهای جمعی اقتصاددانان نسبت به آینده کشور بودهاست.
بیانیه اخیر ۱۸۰ اقتصاددان و استاد دانشگاه که بر ضرورت تغییر پارادایم در حکمرانی تأکید کرده، یکی از مهمترین موضعگیری دانشگاهیان در دو دهه گذشته است اما به نظر میرسد نخستین بیانیه اقتصاددانان که 21 سال پیش منتشر شد، به این دلیل مهمترین موضعگیری آنها به حساب میآید که شرایط امروز کشور را بهطور دقیق پیشبینی کرده بود.
سال 1384 در تاریخ جمهوری اسلامی، نقطهعطف به شمار میرود؛ به این معنی که با ظهور محمود احمدینژاد، مسیر نظام حکمرانی از اساس تغییر کرد و کشور با سرعت زیاد به ورطه تخریب افتاد.
دولت محمود احمدینژاد، با تکیه بر درآمدهای سرشار نفتی، سیاستهایی را در پیش گرفت که در ظاهر به دنبال توزیع ثروت و کاهش نابرابری بود، اما در عمل به فروپاشی اقتصادی طبقه متوسط، فقر و بیکاری بیشتر اقشار ضعیف و تخریب شدید پایههای نظام حکمرانی منجر شد.
در این دوره شاهد تشدید تنش با غرب بودیم و سیاست خارجی تهاجمی و جهتگیریهای مشکوک دولتمردان، انزوای بینالمللی ایران را رقم زد. تحریمهای اقتصادی که در این دوره تشدید شدند، اقتصاد کشور را تحت فشار بیسابقهای قرار دادند و زمینهساز مشکلات ساختاری شدند که اثراتشان همچنان ادامه دارد.
اما آنچه سیاستمداران بعدها در آینه دیدند، اقتصاددانان از مدتها قبل در خشت خام دیده بودند. آنها چند ماه پیش از برگزاری نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری با انتشار بیانیهای صریح، نسبت به ظهور پوپولیسم، تخریب پایههای اقتصاد و آینده سیاست و اقتصاد کشور ابراز نگرانی کردند.
بخشهایی از نخستین بیانیه اقتصاددانان را بخوانید:
*منشأ بخش مهمی از مشکلات، انزوای کشور در عرصه بینالمللی است. تصور برخی چنین است که هرچه کشور ما در انزوای بیشتر باشد نوآوری و خلاقیت بیشتر خواهد بود.
*آنچه امروز بهعنوان معجزه رشد مشاهده میشود بهطور عمده حاصل برونگرایی و تعامل با جهان خارج است.
*انزواطلبی در مقابل تعامل فعال با جهان خارج، انتخاب عقبماندگی در برابر پیشرفت است.
*انزوای اقتصادی موجب محرومیت جامعه از دستاوردهای عظیم علمی، فنی و مدیریتی دنیای مدرن میشود که حاصل آن پایین آمدن بهرهوری و عقبماندگی و فقر است.
*دو نگرش کاملاً متفاوت در کشور قابل شناسایی است؛ یک نگرش معتقد به اقتصاد مدرن رقابتی، دموکراسی و تعامل فعال با جهان خارج است و نگرش دیگر، اقتصادی دولتمدار را در کنار تحدید آزادیهای فردی و فضای پرتنش با جهان خارج در دستور کار دارد.
*متاسفانه این نگرش با شعارگرایی و مطلقنگری، عرصه را بر هدفگذاریهای واقعبینانه تنگ میکند
*این نگرش توجهی به نگاه منفی افکار عمومی جهان نسبت به ملت و کشور ما نداشته و از هر شرایطی که افکار عمومی جهانی را در مقابل ما قرار دهد، استقبال میکند.
*گسست نگرشی شکل گرفته میان دو گروه یاد شده در مورد نقش دولت و جایگاه بخش خصوصی، عدالت اجتماعی و چگونگی ارتباط با جهان خارج به بزرگترین چالش آینده کشور تبدیل شده است
*محدود کردن بخش خصوصی با هدف تحقق عدالت اجتماعی و مقید کردن تعامل با جهان، با هدف جلوگیری از وابستگی و با ادعای ممانعت از آسیبپذیری فرهنگی، نهتنها به اهداف معهود نرسیده بلکه در زمینه چگونگی حفظ ارزشهای فرهنگی و اجتماعی نگرانیهای جدی ایجاد کرده است.
*جهتگیریهای سیاسی و بهویژه در عرصه سیاست خارجی در فضایی آرمانگرایانه و احساسی و مستقل از پیامدهای اقتصادی تعیین و اجرا شده و اقتصاد بهصورت منفعل و مغلوب تنها هزینهها را پرداخته است.
بیایید یک بار دیگر به تاریخ بیانیه اول اقتصاددانان توجه کنیم؛ 18 آبان 1383، یعنی هفت ماه ماه قبل از روی کار آمدن معجزه هزاره سوم و تشکیل دولتی که جامعه را حیران و پایههای نظام حکمرانی را تخریب کرد.
به اسامی امضاکنندگان نخستین بیانیه اقتصاددانان نگاه کنید؛
محمدمهدی بهکیش، جمشید پژویان، حسن درگاهی، غلامعلی فرجادی، محمد طبیبیان، مهدی عسلی، موسی غنینژاد، احمد مجتهد، علینقی مشایخی، مسعود نیلی و ابوالقاسم هاشمی.
اغلبشان همانهایی هستند که در اغلب بزنگاهها، نه تنها به مردم آگاهی بخشیدهاند که خیلی زودتر از آنکه دیر شود، به حکمرانان هم هشدارهای لازم را دادهاند.
اما چرا هیچ وقت صدایشان شنیده نشده است؟