به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، فلسطین سرزمینی است که در طول تاریخِ طولانی اش، حوادث تلخ و شیرینی فراوانی را به خود دیده است؛ از حضور پیامبران(ع) و از جمله حاکمیت پیامبرانی همچون داود و سلیمان (علیهما السلام) که از دوران های درخشان این سرزمین است؛ تا حوادثی از جمله جنگ های صلیبی و در قرن بیستم نیز اِشغال آن توسط جریان تندروی صهیونیسم و آوارگی مردم اصلی این سرزمین.
جنگ های صلیبی مجموعه نبردهایی است که با انگیزه های مذهبی و دینی توسط اروپاییانِ متعصب بر مسلمانان تحمیل گردید و برگ سیاهی در تاریخ اروپا به شمار می رود. این پیکارها مجموعه ای از نبردهایی است که با تحریک و دعوت پاپِ کاتولیک (اوربان دوم) آغاز گردید و میان سالهای 1095 تا 1291 میلادی در سرزمین های ترکیه، سوریه و فلسطین امروزی صورت پذیرفت و در میانه آن، مسلمانان بهای سنگینی پرداخت کرده و تعداد بسیاری از آنان با بی رحمی به قتل رسیده و حُرمت مقدسات اسلامی نیز توسط صلیبیانِ مورد حمایت پاپ، شکسته گردید و خانه ها و مساجد فراوانی نیز ویران شد. این نظامیان، توسط پاپ کلیسا نیز تکریم و حتی مورد آمرزش قرار می گرفتند!
مورخان از ۹ نبرد بزرگ میان مسلمانان و صلیبیان پرده برداشته اند؛ اما میتوان گفت درگیری های بیشتری در این تقریبا دو سده با انگیزه های مذهبی میان دو طرف صورت پذیرفته است. آتش افروزان این نبردهای خونین، بزرگان کلیسای کاتولیک بوده و محتوای اقدامات نظامی شان، به گفته خودشان، بازپس گیری محل تولد و قبر حضرت عیسی مسیح(ع) بوده که در سرزمین های مقدس (فلسطین) به انجام رساندند. این پیکارهای سهمگین، توسط کلیسای کاتولیک و با همکاری پادشاهان و نجیب زادگان اروپایی و همپیمانانشان آغاز شد و مناطق وسیعی از غرب جهان اسلام را دربر گرفت و درگیر جنگ کرد. (الیهود و الحرکات السریة فی الحروب الصلیبیة، ص5).
در ادامه این نوشتار به اختصار به آغاز این پیکارها و انگیزه های صلیبیان برای حمله به سرزمین های اسلامی خواهیم پرداخت.
پس از آنکه حکومت سلجوقی توانست در نبرد ملازگرد (در منطقه اَرزَنجان؛ ترکیه امروزی) بر لشکریان امپراطور بیزانس "رومانس چهارم" پیروز گردد، در همین زمان اروپا شاهد تحولات گسترده ای در افزایش اختیارات و نفوذ کلیسای کاتولیک و پاپ به عنوان عالی ترین مقامِ کلیسا بوده که بر حوادث آینده اروپا و روابطشان با جهان اسلام تاثیر شگرفی برجای نهاد.
سال 1085 میلادی، پاپ "گریگوری هفتم" که اصالتا آلمانی بوده، به قدرت رسید. او از نفوذ فراوانی برخوردار گردید و آنچنان نفوذ و قدرتش رو به فزونی نهاد که همه حاکمان و بزرگان اروپا از او هراس داشته و از نفوذ معنوی اش در میان ملت های خود می ترسیدند. به طوری که اگر یکی از حاکمانِ اروپا از دستورهای او سرپیچی می کرد، او نیز از قدرتش بهره برده و آن حاکم متمرد را "کافر" توصیف می نمود که از رفتن به بهشت محروم است؛ در این هنگام، مخالفت مردمی علیه آن حاکم آغاز می گردید و آن حاکم مجبور می شد پیاده به رُم رفته و دست پاپ را ببوسد تا او از آن حاکمِ خطاکار بگذرد و او را دوباره در میانه مسیحیان پذیرا گردد!
با گسترش سلطه پاپ در واتیکان، امپراطور بیزانس که در گذشته نه چندان دوری طعم تلخ شکست در برابر لشکر سلجوقی را چشیده بود، کوشید با دریافت کمک از پاپ، مناطق تحت سیطره سلجوقیان را بازپس گیرد. پاپ گریگوری هفتم پیش از مرگش تلاش نمود افکار عمومی را با خود همراه ساخته و حاکمان دیگر سرزمین های اروپایی را نیز برای نبرد با تُرکان سلجوقی و به طور عمده مسلمانان، به خود جذب نماید.
پس از مرگ وی، شاگردش "اوربان دوم" به عالی ترین در دستگاه کلیسای کاتولیک دست یافت و جنبشی را برای بازگرداندن مناطق از دست رفته مسیحیان و هجوم به سرزمین های اسلامی رهبری کرد و با سخنان حماسی اش، پیروانش را علیه مسلمانان می شوراند.
در سال 1088 میلادی (480 هجری) که منطقه طُلیطَله (اندلس آن زمان، اسپانیانی کنونی) از دایره مسلمانان خارج و در اختیار مسیحیان قرار گرفت، پاپ اوربان دوم آغاز جنگ های صلیبی را برای بازپس گیری سرزمین های مقدس (فلسطین) اعلام کرد و می کوشید با سخنرانی های حماسی و تحریک کننده، مردمِ اروپا را برای نبرد با سرزمین های اسلامی تهییج کند. حتی شایعاتی نیز درباره آزار مسلمانان نسبت به مسیحیانی که برای زیارت به بیت المقدس و زادگاه مسیح(ع) رفت و آمد می کنند، پخش کردند و مدعی شدند مسلمانان، به مقدسات مسیحی در سرزمین فلسطین بی احترامی کرده و احساساتِ اروپایی ها را در برابر مسلمانان با سخنانی دروغ و شایعاتی کذب، برانگیختند. در این هنگام، در فرانسه و ایتالیا فریادها برای حمله نظامی به قدس بلند شد.
در سال 1095 میلادی، جلسه بزرگی در فرانسه تشکیل گردید و پاپ اوربان دوم نیز در آن مشارکت نمود و پیشنهاد کرد ارتشی از مسیحیان تشکیل شود و مردم از همه نقاط اروپا برای عضویت در این ارتش، گرد آمدند و جنبش حمایت از حرکت صلیبیان به سرزمین های اسلامی در همه اروپا پدیدار گردید. (فلسطین التاریخ المصور، ص107- 104).
در این هنگام نفوذ پاپ در همه اروپا رو به افزایش بود و ارتش های حاکمان و زمامداران اروپا در آن هنگام به این جنبش پیوستند و تعداد این ارتش بزرگ را به بیش از 150 هزار تن نوشته اند. سلجوقیان در برابر حمله گسترده صلیبیان تاب مقاومت نداشته و قونیه (پایتخت سلجوقیان روم) سقوط کرد و پس از این سقوط، سلجوقیان به چند کشور کوچک تقسیم شدند.
حرکت صلیبیان به سمت سرزمین شام ادامه یافت و شهر انطاکیه را برای مدت طولانی محاصره نمودند. در این زمان جنبشهایی در جهان اسلام برای دفاع از شهر در محاصره انطاکیه (به عنوان دروازه ورود به شام) شروع به فعالیت کرده و در همین زمان، فاطمیان از فرصت بهره جسته و قدس را در اختیار خود قرار دادند و آن را از سلجوقیان گرفتند.
دیگر سرزمین های اسلامی نیز برای دفاع از سرزمین شام و رویارویی با سیلِ صلیبیان که به طرف فلسطین در حرکت بودند، تلاش هایی به انجام رساندند، اما در برابر این جمعیت انبوه کاری از پیش نبردند و صلیبیان بر حمص، حماة و بعلبک (در سوریه و لبنان) مسلط شدند.
یکی از فرماندهان ارتش صلیبی برای بالا بردن روحیه افرادش، از حیله ای بهره برد و مدعی گردید مسیح(ع) را در خواب دیده و او نیز گفته نیزه ای در یکی از کلیساهای انطاکیه دفن شده و این خبر نیز میان مردم پخش گردید و مردم نیز به سوی آن کلیسا شتافته و آن مکان گفته شده را جستجو کردند و نیزه ای یافتند و روحیه سربازان صلیبی بالا رفت. آنان تصور می کردند این عنایتی ویژه از جانب عیسی مسیح(ع) بوده و دارنده نیزه هرگز شکست نمی خورد. در همین زمان که صلیبیان از آمادگی فراوانی برخوردار بودند و روحیه شان نیز بالا بود، اختلاف میان اعراب و تُرک ها در ارتش عباسی بالا گرفت و در نبرد با ارتش صلیبی، شکست خورده و متفرق شدند.
با شکست ارتش مسلمانان در برابر صلیبیان، راه برای حرکت آنان به سوی قدس هموار گردید و "گودفری دو بویون" (یکی از فرماندهان صلیبی)، به سمت قدس حرکت نمود و آن را محاصره کرد. پس از این محاصره، حاکم این شهر، از مسلمانان و دولت های اسلامی آن هنگام، درخواست کمک کرد؛ اما کمکی از سوی مسلمانان دریافت نکرد و حاکمانِ سرزمین های اسلامی به یاری او و دیگر محاصره شدگان مسلمان که درآستانه فاجعه انسانی دردناکی بودند، نشتافتند!
در همین وضع، موجی از کمک های جدید از اروپا به ارتش مسیحیان رسید و آنان توانستند برجی در برابر دیوار شهرِ قدس ساخته و شهر را پس از کوتاه زمانی تصرف نمایند. اروپاییان با توحش و رفتارهای دور از تمدن بسیاری به قدس وارد شدند و بسیاری از مردم را در خیابان های این شهر کشته و در کشتار خود، هیچ تفاوتی میان زن و مرد، پیر و جوان و ... لحاظ نمی کردند. با چیرگی صلیبیان بر قدس، بسیاری از مردم به امید نجات از این نفرتِ افسارگسیخته به مسجد الاقصی پناه بردند و ده ها هزار تن از مردم این شهر به این مسجد پناهنده شدند و با نگرانی بسیار اوضاع را رصد می کردند.
پس از آنکه حاکمِ صلیبیان این جمعیت انبوه را در مسجد الاقصی دید، دستور داد همه را از دمِ تیغ بگذرانند و به قتل رسانند و در قدس، کشتار وسیعی از سوی صلیبیان به راه افتاد؛ با مطالعه تاریخ اروپا که خود مسیحیان آن را نگاشته اند، به فرازهای دردناکی در بی رحمی صلیبیان نسبت به مردم بی گناه قدس برخورد می کنیم؛ از جمله: ریمون که از جمله شاهدان این صحنه های دردناک بوده، گفته است: پس از کشتار وسیع، نمی توانستم راهم را از میان انبوه جنازه ها، بیابم و خون به زانو می رسید!
گوستاولوبون نیز می گوید: اسیران را در برج قصر جمع کردند و بیشتر آنان از زنان، کودکان و پیران بودند و حاکم مسیحی دستور داد کودکان و زنان و پیران را سر بریده و جوانان را برای بردگی و کار، زنده نگاه دارند. (همان، ص112).
وی همچنین به نقل از ریمون که حاضر در صحنه بوده، چنین نقل می کند: ما در کشتار و خون ریزی، زیاده روی کردیم؛ در هیکل سلیمان (مسجد الاقصی) جنازه ها در خون های بر زمین ریخته، شناور بود و دست ها و پاهای بریده شده نیز در خون شناور بود و سربازان ما تحملِ بویِ جنازه ها را نداشتند. (همان).
قدس به عنوان شهری مقدس برای همه ادیان آسمانی و ابراهیمی، تاریخ پر محنت و فراز و فردهای بسیاری را پشت سر نهاده و از دردناک ترین حوادث این شهر تاریخی، جنگ های صلیبی بوده است؛ در این شهر که در طول تاریخ نام های گوناگونی همچون اورشلیم، ایلیا، یبوس و قدس را به خود دیده و مکانِ معراج پیامبر اسلام(ص) نیز بوده و نزد مسلمانان از قداست ویژه ای برخوردار بوده، نبرد صلیبی رخ داد و به گفته قاضی این شهر، اسلام مصیبتی بالاتر از آن را به خود ندیده است. صلیبیان نیز پس از آنکه بر این شهر مسلط شدند، در نامه ای که به پاپ نوشتند اظهار داشتند: بسیاری از مسلمانان را بدون هیچ ترحمی به قتل رساندند و سُم اسبانشان بر خون مسلمانان فرو رفته است! (قلق الموت، ص27).
پس از آنکه مدتی بیش از 40 سال فلسطین در اختیار صلیبیان بود، تحرک هایی از سوی سرزمین های اسلامی برای آزادسازی این منطقه و کمک رسانی به مردم درمانده و آسیب دیده آن به انجام رسید که مهمترین و جدی ترین آن، توسط دو سردار بزرگ اسلام به انجام رسید: نورالدین زَنکی و صلاح الدین ایوبی.
نورالدین که مردی دانا و باتقوا (از اهل سنت) بوده و بر جهاد در راه خدا و آزاد سازی قدس تاکید بسیار داشت، بر ضرورت وحدت و یکپارچگی میان مسلمانان اصرار ورزید و در میان امت اسلامی اعلام جهاد نمود و با تلاش های بسیارش، گروه بسیاری را با خود همراه ساخت و توانست مناطقی از سرزمین شام از جمله طرابلس و دمشق را از وجود صلیبیان پاک نموده و مردم این مناطق را از ستم آنان برهاند. وی که آماده بود به قدس نیز یورش برده و آن مکان مقدس را نیز آزاد نماید، از هنرمندان خواست منبری بزرگ ساخته و با خود عهد کرد اگر خداوند قدس را به دست او آزاد نماید، آن منبر را در مسجد الاقصی قرار دهد.
این فرمانده و فاتح بزرگ اسلامی پس از آنکه حدود 50 شهر یا قلعه را از دست مسیحیان متعصب آزاد نمود، در سال 1174 میلادی (569 هجری) وفات کرد.
پس از مرگ نورالدین، اختلاف و نزاع میان سرداران لشکر او و نیز خاندان زنکی بالا گرفت و در این شرایط صلاح الدین ایوبی خود را حاکم سرزمین شام اعلام نمود و کوشید مسیر نور الدین زنکی را ادامه دهد. صلاح الدین که سردار شجاع و کم نظیری بود، پس از 12 سال تلاش توانست سرزمین شام را متحد ساخته و با تجهیز لشکری انبوه، مقدمات بازپس گیری قدس را از دست صلیبیان فراهم نمود. او ابتدا منطقه ای در شام با نام طبریه را فتح کرد و در نبرد مشهور "حِطِّین" که در سال 583 هجری (1187 میلادی) رخ داد، لشکریان صلیبی را در هم کوبید و در این نبرد، بسیاری از اروپاییان مهاجر، کشته و اسیر شده و راه برای آزاد سازی شهرهای فلسطین از جمله عسقلان گشوده شد و لشکریان صلاح الدین رهسپار قدس شده تا این منطقه مهم را از صلیبیان بازپس گیرند. قدس حدود 91 سال در اشغال صلیبیان بوده و تعداد بسیاری از مسلمانان نیز در زندان های این شهر اسیر بودند.
مسیحیان که روحیه خود را باخته بودند و احساس ترس فراوانی آنان را فراگرفته بود، گروهی را برای مذاکره نزد صلاح الدین فرستادند و او نیز به صلیبیان رفتار خشن و بدور از انسانیتی که هنگام اشغال این شهر از خود به نمایش گذاشتند و مردم را همچون گوسفند سر می بریدند، یادآوری کرد.
صلیبیان که احساس می کردند مسلمانان انتقام سختی از آنان خواهند گرفت، پیک دومی گسیل داشتند و تهدید کردند اگر راه برای خروج آنان باز نشود، هزاران اسیرِ مسلمان (از زن و مرد و کودک و افراد مسن) که در زندان های خود نگاه داشته اند را از دم تیغ می گذرانند و به آنان رحم نمی کنند. صلاح الدین پس از مشورت با یاران و نزدیکانش، به آنان امان و اجازه داد بدون سلاح از شهر قدس خارج شوند و حتی اموال و دارایی خود را نیز با خود ببرند. آنان که قدرت پرداخت جِزیه نداشتند، بدون پرداخت کمترین پولی از قدس خارج شده و از اسارت نجات می یافتند. زنانی که شوهران خود را در نبرد حطین از دست داده بودند، بدون پرداخت پولی از شهر خارج می شدند و صلاح الدین بدین ترتیب، تسامح اسلامی و خوش رفتاری با پیروان دیگر ادیان را که در اسلام بدان توجه زیادی شده، به نمایش گذاشت.
پس از قدرت یافتن دوباره مسلمانان در قدس، بار دیگر صدای اذان در این شهر از ماذنه ها بلند گردید و مردم احساس خوشحالی می کرده و صدای تکبیر از تمامی نقاط شهر بلند بود. صلاح الدین دستور داد منبر چوبی که توسط نور الدین زنکی بنا شده، در مسجد الاقصی نهاده شود و این منبر قرن ها در این مسجد مقدس بوده تا زمانی که صهیونیست ها بر قدس استیلا یافته و در سال 1969 میلادی آن را سوزاندند.
پس از تسلط کامل مسلمانان به رهبری صلاح الدین ایوبی بر قدس، عده ای از مسلمانان از وی درخواست نمودند کنیسه قیامت را در واکنش به آنچه مسیحیان به انجام رسانده و مقدسات اسلامی را به آتش کشیدند، آتش زده و از بین ببرد؛ اما صلاح الدین این نظر را ناپسند شمرد و به همگان نشان داد باید به مقدسات دیگر ادیان احترام گذاشت. پس از قدرت یافتن دوباره صلیبیان با آمدن پادشاه انگلستان که او را "ریچارد شیر دل" می گفتند، صحنه به نفع صلیبیان تغییر یافت و صلاح الدین نیز ارتش خود را برای رویارویی مجدد با صلیبیان آماده کرد.
در این هنگام خلیفه عباسی از حمایت صلاح الدین خودداری کرد و مناطقی از فلسطین توسط ریچارد و سربازانش تسخیر شد. صلاح الدین نیز از مقاومت دست نمی کشید و در نبرد دیگری که میان دو ارتش شعله ور شد، صلاح الدین شکست خورد و حدود 7 هزار تن از سربازانش کشته شدند و پس از این شکست، لشکریان ریچارد مناطق دیگری همچون ارسوف و یافا را نیز اشغال کردند. صلاح الدین می دانست هدف اصلی صلیبیان، شهر قدس است؛ از این رو با لشکریان خود به آن شهر رفته و ریچارد نیز می دانست تا زمانی که صلاح الدین زنده است نمی تواند بر این شهر دسترسی یابد. پس از ایجاد اختلاف در لشکریان ریچارد، او باقی ماندن بیشتر در اطراف قدس را صلاح ندانست و به شهر رمله عقب نشینی کرد و در مذاکرات، حاضر شد در برابر امانِ صلاح الدین برای او و سپاهیانش از شهرهای صیدا و بیروت بگذرد. صلاح الدین نیز به او امان داد و شرط کرد همه اسیران مسلمان نیز باید آزاد شوند.
در ادامه درگیری ها، ریچارد دچار ضعف و به بیماری دچار شد و پس از بهبودی نسبی، برایش قطعی شد نمی تواند با وجود صلاح الدین بر قدس تسلط یابد؛ از این رو در مذاکراتی که هیات های مسیحی و مسلمان به انجام رساندند، قرار بر این شد شهرهای ساحلی از صور تا یافا در اختیار ریچارد و بقیه مناطق از جمله، در اختیار مسلمانان باشد و از جمله شروط صلح هم اجازه به مسیحیان برای زیارت اماکن مقدس فلسطین و قدس بود؛ البته به شرطی که با تعداد کم به این مناطق سفر کنند. در ادامه ریچارد از صلاح الدین درخواست کرد به قدس رفته و اماکن مذهبی مسیحیان را زیارت کند و صلاح الدین نیز اجازه داد و ریچارد شیردل، پس از این زیارت کوتاه، به انگستان بازگشت.
پس از خروج ریچارد از سرزمین شام، اوضاع برای قدرت یافتن هر چه بیشتر صلاح الدین بهبود یافت. صلاح الدین در طول 24 سالی که بر مصر و 19 سالی که بر شام تسلط داشت، توانست جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر داده، بر صلیبیان پیروزی های مهمی بدست آورده و امنیت نسبی را به این سرزمین ها بازگرداند و پس از فتح و پیروزی بر دشمن، رفتار منصفانه و بدور از تعصبی از خود به نمایش گذارد و این روحیه تسامح و نیک رفتاری با دشمنان پس از پیروزی، رفتاری قابل تحسین و برگرفته از آموزه های بلند اسلامی است. وی سرانجام در سال 589 هجری دار فانی را وداع گفت. (فلسطین التاریخ المصور، ص167).
صلاحالدین را بدون اغراق می توان قهرمان بزرگ جنگ های صلیبی دانست که به تاسی از سیره بزرگان اسلامی و پیشوایان دینی، جلوه هایی را از خوشرفتاری، تسامح، مدارا و مسئولیت پذیری در برابر بحران هایی که سرزمین های اسلامی را فراگرفته، به نمایش گذاشت و با درایت و رشادت فراوان پیروزی های ارزشمندی در برابر صلیبیان بدست آورد.
محمد جواد گودینی نویسنده پژوهشگر تاریخ و ادبیات
فهرست منابع:
1- الأمیر، بهاء، الیهود و الحرکات السریة فی الحروب الصلیبیة، قاهره، مکتبة مدبولی 2013
2- برکات، محمد غالب، قلق الموت، قاهره، دار الآفاق العربیة 2011
3- سویدان، طارق، فلسطین التاریخ المصور، الابداع الفکری 2009