به گزارش همشهری آنلاین، حمیدرضا فرتوکزاده- عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی مالک اشتر: جمهوری اسلامی، نمیتواند بهتنهایی بهلحاظ فیزیکی، نظم آمریکایی را براندازی کند. اما گفته است که «من میخواهم در این قسمت کثیفی که در منطقه گذاشتهای، یعنی همان قسمتی که از صبرا و شتیلا و قانا و دیریاسین، تا غزه و جنوب لبنان، تحت فشار بیرحمانه و جنایات این بخش کثیف قرار گرفته است امکان زندگی ایجاد کنم.» جمهوری اسلامی میخواهد امکان زندگی را به مردم جنوب لبنان، مردم غزه، مردم کرانه باختری و حتی مردم عراق بدهد. مردم عراق نیز در وضعیت نابودی بودند؛ با سقوط موصل و حمله به اربیل، جمهوری اسلامی وارد شد و زندگی را دوباره به این مناطق بازگرداند. از این منظر، جمهوری اسلامی اکنون منادی احیای سرزمینهایی است که توسط بخشهای کثیف تمدن غرب لگدکوب شدهاند. او هزینههای سنگینی پرداخته و تا حد توان خود، با آن هزینهها، امکان زندگی را برای این مردم فراهم کرده است. تونلهای غزه، یگانهای حزبالله لبنان، حشدالشعبی عراق و مقاومت یمن، همگی خواستههای مقاومت مردمی هستند که جمهوری اسلامی از آنها حمایت کرده و هزینههای آن را متحمل شده است. این مقاومت هزینه دارد.
جنگ با اسرائیل، ژئوپلیتیکی-گفتمانی است
ما در حال حاضر، دستکم در یک مدلِ دولایه قرار داریم؛ یک لایه، جغرافیای ایران است که بهخودیخود جغرافیایی تنشزا به شمار میرود؛ چراکه در نقطه تلاقی شرق و غرب قرار گرفته است. یعنی در محل برخورد نظمهای انگلوساکسونی، چینی و روسی. بنابراین، این جغرافیا مسئلهخیز است. لایه دیگر، گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی است که البته بیارتباط با این جغرافیا نیست. این گفتمان هم این است که مردمانی که ناخواسته و بدون این که هیچ گناهی کرده باشند به اقتضای موقعیت جغرافیایی و ژئوپلیتیکی خود با سویه کثیف تمدن غرب مواجه شدهاند، مورد حمایت قرار خواهند گرفت. مردم فلسطین، مردم جنوب لبنان و سایر مردمان منطقه زندگی عادی خود را میکردند، کاری به غرب نداشتند و اصلاً درکی از غرب نداشتند. اینها مردمانی عادی بودند و در روستاهای دیریاسین کشاورزی میکردند. در صبرا و شکیلا و در کفرقاسم کشاورزی و دامپروری میکردند، کنار بندر ماهیگیری میکردند و مردم خیلی عادی بودند.
اختلاف ایران با اسرائیل تنها اخلاقی نیست
اقتضای نظم آنگلوساکسونی، این مردمان را با بخش کثیف تمدن غرب مواجه کرد. این کلیدواژه مقام آلمانی بود که این واژه را پوینت کرد. اگر ما میگفتیم، میگفتند شما با اسرائیل دشمنی دارید ولی خودشان دقیقاً اقرار میکنند. ما از تاریخ بیانیه بالفور در سال ۱۹۱۷ و تأسیس رژیم اشغالگر در سال ۱۹۴۸ تاکنون، دائماً درگیر هستیم. بینش ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی میگوید که مسئله منحصر به مسئله اخلاقی و بشردوستانه نیست. به ما میگویند که «بیخیال شویم و کاری نداشته باشیم. حالا غزه و لبنان را نابود کردند که کردند. بگذارید بقیه زندگیشان را کنند.» نه! آنها طرحی را دنبال میکنند که خودشان در «از نیل تا فرات» گفتهاند. آن دوگانه که یکی بحث اقتضای ژئوپلیتیکی جغرافیایی و یکی هم گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی است، این کشمکش را تشدید کرده است. مسئله این نیست که اگر جمهوری اسلامی از این اهداف بشردوستانه خود دست بردارد، ماجرا تمام میشود.
این اختلاف، به لحاظ تاریخی ریشه دارد
«نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است»، منتها این یک عقربی است که کینه هم دارد. آن عقربی که آن شاعر میگوید میگزد، کینه ندارد، به اقتضای طبیعت خود میگزد و زهرش را به دیگران منتقل میکند. اما این عقربی است که واقعاً کینه هم دارد. در معارف ما هم هست که أَحْقاداً، بَدْرِیَّةً وَ خَیْبَرِیَّةً وَ حُنَیْنِیَّةً وَ غَیْرَهُنَّ. اینها کشمکشهای تاریخی و کینهتوزی هم با ما دارند. ما اکنون در لحظه تلاقی این دو نیرو قرار داریم؛ یعنی نیروی ژئوپولیتیکی و نیروی گفتمانی. یک نیروی ژئوپلیتیکی که از جغرافیا نشأت میگیرد و یک نیروی گفتمانی که از ارادهها و جهانذهنی نشأت میگیرد. این دو نیرو به همدیگر رسیدند و جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران را آغاز میکنند؛ این جنگ دیگر بر علیه جمهوری اسلامی ایران نیست. اگر جمهوری اسلامی ایران نباشد، چون استعداد مقاومت در این سرزمین بالاست باز هم جنگ در میگیرد. اکنون در نقطه تلاقی این دو نیرو ارادهای برای جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آن اراده، جمهوری اسلامی را به اینجا میکشاند که «من میخواهم به کسانی که با سویه کثیف تمدن غرب در سرزمینهای اشغالی مواجهه هستند، امکان زندگی بدهم». آنها میگویند «تو چه کارهای؟ تو اصلاً نباید به اینها امکان زندگی بدهی». این نقطه کشمکشی است که جنگ را ناگزیر میکند.