ما کار تیمی بلد نیستیم!

مشرق نیوز یکشنبه 22 تیر 1404 - 07:55
کشور به همان اندازه که این روزها به موشک و ضدهوایی احتیاج دارد به دیپلماسی و یارکشی حتی در لابی‌های امریکایی هم احتیاج دارد، هم‌زمان به آرامش و تحمل برای هم‌دلی احتیاج دارد.

به گزارش مشرق، مرتضی درخشان طی یادداشتی نوشت:

قبل از هر اظهار نظری این یادداشت را بخوانید:

ما کار تیمی بلد نیستیم!

چرا دیمونا را نمی‌زنند؟! چرا پانصد موشک نمی‌زنند که کار تمام شود؟! چرا بازرس‌های آژانس را اخراج نمی‌کنند؟! چرا بمب اتمی نمی‌سازیم؟!

این‌ها سوال‌هایی بود که این چند روزه با آنها مواجه شده‌ایم، سوال‌هایی که بعضی از ما پاسخ آنها را نمی‌دانیم، اما در مورد آنها اعتماد می‌کنیم.

سوال اینجاست: ما تا کجا اعتماد می‌کنیم؟! به چه کسی اعتماد می‌کنیم؟! اصلا اعتماد کردن کار درستی است؟! این یادداشت را تا آخر بخوانید، وقت زیادی از شما نخواهد گرفت.

دود در تهران به جای مسقط

وسط مذاکرات با امریکایی‌ها بودیم، خبرهای خوش یکی بعد از دیگری به ما می‌رسید و دلار داشت مسیر سرازیری را طی می‌کرد.

همه چشم دوخته بودند به عمان که دود سفید از بالای کاخ سلطنتی پادشاه بیرون بیاید و یک نفس راحتی بکشند. بعضی‌ها می‌گفتند تمام شده، بعضی‌ها می‌گفتند ماهی به دم‌اش رسیده و بعضی‌ها تحلیل می‌کردند که امریکا بیشتر از ما به این توافق نیاز دارد، برای همین ویتکاف که جوشکار ترامپ است در مذاکرات حضور دارد.

همه چیز خوب بود و بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشام می‌رسید، اما دو روز مانده به دور بعدی مذاکرات، ناگهان در یک صبح معمولی تهران شروع کرد به لرزیدن و به جای کاخ سلطنتی عمان، دود بالای تهران را گرفت!

شوک انفجار این بار بیش از تخریب‌اش بود، همه منتظر بودند که امریکایی‌ها با نتانیاهو برخورد کنند که چرا وسط مذاکره بازی را به هم زده، اما چند ساعت بعد، ترامپ، با لبخندی پیروزمندانه وارد صحنه شد و گفت: «شصت روزی که فرصت داده بودیم تمام شد!»

ما بازی خورده بودیم! ترامپ ما را معطل میزی کرد که هیچ‌چیز زیر آن نبود و اصلا آن‌ها به توافق فکر نمی‌کردند، در همین میان سگ هارش را به جان ما انداخت! آن‌ها با هم هماهنگ بودند، با ما بازی کردند و یکی دست‌کش مخملی نشان می‌داد، در حالی که دیگری با مشت چدنی آماده فرمان بود.

شصت روز که به پایان رسید، صهیونیست‌ها که آماده حمله شدند فرمان صادر شد! این تمام بازی هماهنگ «پلیس خوب-پلیس بد» آن‌ها بود، یک استراتژی هماهنگ که ما اصلا آن را بلد نیستیم!

در مذمت کار فردی

ما اصلا کار تیمی بلد نیستیم، این را بارها در سیاست خارجی، روابط داخلی و حتی رشته‌های ورزشی نشان دادیم. ما در مدرسه تلاش کرده‌ایم که شاگرد اول باشیم، نفر اول شورای دانش آموزی باشیم و اگر یک روزی به خانه رفتیم و گفتیم که گروه‌مان فلان توفیق را کسب کرده از ما پرسیده شده که خودت چه کردی؟!

این نقطه ضعف حالا در بزرگ‌سالی ما به خوبی دیده می‌شود، کاری که امریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در دو کشور متفاوت، در دو قاره متفاوت و با دو دولت متفاوت به خوبی انجام دادند و ما را غافلگیر کردند، اما ما تحمل اجرای آن را هم نداریم.

چند سوال ساده

بیایید با یک سوال به استقبال ادامه بحث برویم؛ شجاع‌ترین و جسورترین افراد در زمان جنگ چه کسانی هستند؟! سربازها؟! فرماندهان؟! پزشکان یا آتش‌نشانان؟!

با توجه به دشمنی که به بیمارستان‌ها، مناطق مسکونی و محل‌های آسیب دیده حمله می‌کند کمی به این سوال فکر کنید، به این‌که کدام یکی از این‌ها در خطر کمتری هستند؟

اگر یک آتش نشان یا یک پرستار توسط یک سرباز، سوسول و عافیت‌طلب خطاب شود خنده‌دار نیست؟! یا یک فرمانده به یک پزشک بگوید: «تو که جات خوبه!» شما چه فکری می‌کنید؟! حق با کدام است؟! کدام یکی را می‌توانید از چرخه جنگ حذف کنید بدون اینکه روند جنگ آسیبی ببیند؟!

تفاوت پزشک با دیپلمات

به نظرم شما هم با نویسنده هم‌نظر هستید که هرکس در زمان جنگ وظیفه خود را باید به بهترین نحو انجام دهد، احتمالا شما هم معتقدید که بهترین پرستار به اندازه بهترین نیروی پدافند هوایی می‌تواند موثر باشد، بهترین آتش‌نشان می‌تواند به اندازه بهترین نیروی فرماندهی عمل کند و بهترین شهردار می‌تواند به اندازه بهترین امدادگر نقش ایفا کند.

در واقع ما همه این‌ها را به اندازه خودشان در ظرف خودشان قضاوت می‌کنیم و از آنها می‌خواهیم بهترینِ خود باشند، اما این نقش را برای «دیپلمازیست‌ها» در نظر نمی‌گیریم! دیپلمات‌هایی که در ایام جنگ وظیفه خودشان را دارند، اما ما از آنها می‌خواهیم که مثل نظامی‌ها صحبت کنند، مثل نظامی‌ها شلیک کنند و مثل نظامی‌ها برخورد کنند. وزیر امور خارجه چه فرقی با آن پزشک دارد؟!

یک شروع عجیب

همه چیز از مصاحبه رئیس جمهور شروع شد! رئیس جمهور مقابل تاکر کارلسون نشست و آن‌طوری که ما دوست داشتیم صحبت نکرد! او قصد داشت میان امریکا و رژیم صهیونیستی در میان مخاطبان آن شبکه فاصله‌گذاری کند که همه ما تصور می‌کنیم این کار اشتباه بود!

ما می‌گوییم مگر می‌شود که امریکا بدون هماهنگی قبلی به رژیم صهیونیستی چراغ سبز داده باشد؟! امریکا در کدام نبرد یک‌شبه تصمیم به ورود گرفته که این دومی باشد؟! امریکا کی تا حالا بدون برنامه‌ریزی قبلی دست سگ هارش را باز گذاشته و خودش هم بعدا به آن اضافه شده؟! همه ما این را می‌دانیم.

همه ما حتی می‌دانیم که امریکا با یک حمله از طرف ما پا پس کشید، ما العدیده را زدیم و جنگ تمام شد! خب چرا نباید دوباره به جای زبان آرام از زبان موشک استفاده می‌کردیم؟! چرا نباید به جای دستکش‌های مخملی‌مان مشت چدنی را نشان می‌دادیم؟! چرا همیشه باید اصلاح‌طلبان روی مهربانی و محبت امریکایی‌ها این‌قدر حساب باز کنند؟!

این‌ها تنها بخشی از سوال‌های ما بود، سوال‌هایی که جواب‌های تندی هم در پی داشت، دوستان به جای پاسخ دادن به آن سوالات در وقیحانه‌ترین شکل ممکن عکس مخالفان مصاحبه را کنار نتانیاهو گذاشتند، ایده‌ای که پست‌ترین اسرائیلی هم به آن فکر نمی‌کرد!

تازه این پایان ماجرا نبود، بعضی‌ها مصاحبه محکم و گزنده قالیباف را با مصاحبه سرد و آرام پزشکیان مقایسه کردند. از طرف دیگر صحبت‌های عراقچی، وزیر امور خارجه در خصوص مذاکرات را هم خیانت دانستند. کِی؟! درست در زمانی که وفاق و هم‌دلی در بین مردم موج می‌زند.

اما سوال اینجاست، چقدر احتمال می‌دهید این‌ها همه در یک راستا باشد؟! اگر در یک راستا بود چه پاسخی به خودتان خواهید داد؟!

چرا اعتماد نمی‌کنیم؟

به سوالات اول یادداشت برگردیم؛ چرا دیمونا را نمی‌زنند؟! چرا پانصد موشک نمی‌زنند که کار تمام شود؟! چرا بازرس‌های آژانس را اخراج نمی‌کنند؟! چرا بمب اتمی نمی‌سازیم؟!

در پاسخ به این سوالات چه جوابی دارید جز این‌که شما یک چیزهایی را از پشت پرده نمی‌دانید؟! آیا زدن دیمونای زیر بار کار درستی است؟! آیا زدن پانصد موشک اصلا امکان‌پذیر است؟! آیا اخراج بازرس-جاسوس‌های آژانس اتمی قطع کردن راه ارتباطی با نهاد NPT که هنوز عضو آن هستیم نمی‌شود؟! آیا ما می‌توانیم الان و با این‌همه نیروی نفوذی و با توجه به فتوای رهبری بمب اتمی بسازیم؟!

توصیه ما همیشه در این مورد به مردم این است که به تصمیمات نظامیان احترام بگذاریم و به آنها اعتماد کنیم، از قضا خواهش درستی است و اول از همه خود ما آن را می‌پذیریم، اما چرا نمی‌توانیم به دیپلمات‌های کشور اعتماد کنیم؟!

زبان دراز موشک‌ها

بر خلاف دشمن ما نمی‌توانیم از ابزار نظامی و دیپلماسی همزمان بهره ببریم! آن‌هایی که طرفدار دیپلماسی هستند به آن گروه دیگر انگ جنگ‌طلبی می‌زنند و آنهایی که طرفدار مشت محکم و پاسخ جدی هستند طرف دیپلمازیست را واداده می‌دانند. در حالی که اینطور نیست. دست دیپلماسی با ابزار نظامی پر می‌شود و ابزار نظامی با پشتوانه دیپلماسی بهتر می‌نوازد. تصور کنید اگر ما مذاکره نکرده بودیم و جنگ می‌شد چقدر به ما حمله می‌کردند که مذاکره نکردید و جنگ شد؟! حالا زبان موشک‌های ما درازتر از قبل نیست؟!

عباس عراقچی یک رزمنده است، نیروی یکی از همین فرماندهان زنده یا شهید کشور است که یک روزی در جبهه لباس خاکی به تن داشته و جنگیده است. همان‌طور که پزشکیان رزمنده بود. نمی‌شود به این سربازها در لباس دیگری اعتماد کرد؟!

یک بار به مصاحبه تند و آتشین رئیس مجلس نگاه کنید، قالیباف خبری عجیب در مصاحبه‌اش داشت و از این راز پرده برداشت که خود رهبری در اتاق جنگ نشسته است. حالا چطور باور نمی‌کنید که این‌ها همه ابزار یک دست است؟! دستی که هم‌زمان با موشک، استفاده از قلم و دستگاه جوش را هم بلد است.

یک «ما» بیشتر وجود ندارد

توصیه نویسنده به دو جناح اصلی کشور این است که آرام باشید، کشور به همان اندازه که این روزها به موشک و ضدهوایی احتیاج دارد به دیپلماسی و یارکشی حتی در لابی‌های امریکایی هم احتیاج دارد، هم‌زمان به آرامش و تحمل برای هم‌دلی احتیاج دارد.

این حقیقت که ما در دنیا تنها هستیم را حالا همه درک می‌کنیم و می‌فهمیم که تمامی نقش‌هایی که دنیا گروهی بازی می‌کند را باید خود ما به تنهایی بازی کنیم، نکته مهم‌تر این‌که دنیا از ما یک «ما» می‌شناسد، رژیم صهیونیستی به اصولگرا یا اصلاح‌طلب حمله نمی‌کند، آن‌ها به ایران «ما» حمله می‌کنند و اگر صدای هماهنگی از کشور بلند نشود زودتر از گذشته پنجه‌های تیزش را دوباره به سمت ما پرتاب می‌کند و یک حرف بی‌بنیان و مسخره یک نماینده سابق مجلس در تلوزیون می‌تواند این بازی را بهم بزند و بهترین چراغ سبز به صهیونیست‌ها برای از بین رفتن هم‌دلی باشد.

ما مردم عادی هستیم و اگر متخصص باشیم در یک حوزه تخصص داریم، بچسبیم به همان حوزه و در بقیه حوزه‌ها اعتماد کنیم و باور کنیم خود رهبری در اتاق جنگ نشسته است.

سهم ما در جنگ

برای بار آخر مرور کنیم که ما وسط جنگ هستیم. سال‌هاست وسط وسط جنگ هستیم و مردم هم در این مبارزه شریک هستند، مثل تحریم‌ها و البته جنگ تحمیلی دوازده روزه که همه معنای جدیدی از جنگ را حس کردند.

موشک‌ها، پهبادها و ریزپرنده‌ها توی آسمان شهر تهران و تل‌آویو چرخ می‌زدند و یکی یکی راه خودشان را به سمت زمین پیدا می‌کردند.

هر روز از گوشه‌ای دود بلند می‌شد و مردم دوربین به دست به سمت محل انفجار نشانه‌گیری می‌کردند تا در فضای مجازی برنده جایزه نوبل اولین شکارچی صحنه شوند.

اشتباهی که حاصل شهوت دیده شدن بود و همه می‌خواستند خود را وسط میدان جنگ نشان بدهند.

بهترین عملکرد ما شهروندان آرام کردن دیگران است، یک وحدت عمومی که می‌تواند از یک گفتگوی ساده شکل بگیرد، از یک کامنت، از یک لایک و از یک بلاک کردن ساده یک شبکه صهیونیستی که دارد مغز ما را شستشو می‌دهد. به خاطر بیاورید که در همان روزهای اول، یک سلام نظامی از بازیکنان تیم ملی والیبال چه حسی در ما ایجاد کرد؟! ما شهروندیم و موشک نداریم، اما قلب محکم ما کار همان موشک را می‌کند.

ما خبرنگار نیستیم و اگر دیرتر از دیگران خبر انفجار یا دود را مخابره کنیم هیچ‌کس ما را تنبیه نخواهد کرد، هیچ‌کس به خاطر موضع نگرفتن له یا علیه یک اقدام سیاسی ما را مؤاخذه نخواهد کرد. کار خبرنگاران و عکاسان را به خودشان بسپارید، کار نظامیان و دیپلمات ها را هم به خودشان!

ما باید بدانیم که لحن تند قالیباف، صدای نرم پزشکیان و برخورد محکم اژه‌ای یک هدف را دنبال می‌کند و هرکدام مخاطب خودش را دارد. باید بدانیم که یارگیری دکتر عراقچی و تهدید سرلشکر موسوی هردو از یک گلو خارج می‌شوند. گلویی که «ما» نام دارد، گلویی که ایرانی است و ما باید به آن احترام بگذاریم.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.