به گزارش رکنا، دکتر مریم سامانی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه در خصوص خانمی که به عنوان نظافتچی وارد منازل شده، با ورود به حریم خصوصی خانوادهها، از صمیمیت درونی و اعتماد شکلگرفته سوءاستفاده کرده است اظهار کرد: چنین اقدامی نشانهای از ضعف جدی در وجدان اخلاقی و وجود اختلال در مرزهای روانی اوست. این دسته از افراد اغلب برای رفتار خود توجیهاتی ذهنی میسازند؛ جملاتی از قبیل «اینا پولدارن، متوجه نمیشن چی گم شده» یا «منم حق دارم زندگی داشته باشم». این تحریفهای شناختی، یکی از نشانههای رایج در افرادی با اختلالات شخصیتی است.
نکته مهم دیگر، وارد کردن پارتنر یا نامزد به چرخه جرم است. اینکه یک نفر نهتنها خود مرتکب رفتار غیراخلاقی شده، بلکه شریک زندگیاش را نیز وارد مسیر سودجویی کرده، به ما نشان میدهد که در هر دو فرد، زمینههایی از بیمسئولیتی، فرصتطلبی و تلاش برای دستیابی سریع به قدرت و پول وجود دارد.
از سوی دیگر، نباید فراموش کنیم که چنین سوءاستفادههایی تنها خسارت مالی به خانوادهها وارد نمیکنند؛ بلکه باعث آسیبهای عمیق روانی نیز میشوند. افرادی که خانهشان مورد سرقت قرار میگیرد، احساس امنیت و اعتمادشان را از دست میدهند و ممکن است تا مدتها دچار اضطراب، وسواس و شک به اطرافیان شوند. آسیب روانی ناشی از خیانت در اعتماد، بهمراتب بیشتر از سرقتهایی است که در فضای عمومی اتفاق میافتد.
در همین حال، تحلیلهایی که برخی رسانهها پس از این خبر منتشر کردند، نیز نیاز به بازبینی دارد. برخی تیترها به نوعی هشدار دادهاند که «مراقب تمام نظافتچیها باشید» یا «به شرکتهای خدماتی اعتماد نکنید». این نوع نگاه، خود یکی از تحریفهای جدی ذهنی است که به آن کلیسازی منفی میگوییم.
ذهن انسان تمایل دارد برای درک بهتر دنیا، الگو بسازد و همه چیز را قابل پیشبینی کند. اما اگر از یک تجربه منفی، به نتیجهگیری کلی برسیم و همه نظافتچیها یا همه اعضای یک گروه شغلی را زیر سوال ببریم، دچار بیعدالتی و گسترش بیاعتمادی اجتماعی شدهایم.
برای مواجهه درست با چنین اتفاقاتی باید دو مهارت مهم را تقویت کنیم:
تفکر انتقادی: باید در مواجهه با اتفاقات از خود بپرسیم: آیا این مشکل به همه افراد آن گروه شغلی تعمیمپذیر است یا تنها مربوط به یک مورد خاص بوده؟ استفاده از واژههایی مثل «همه»، بدون تأمل، بسیار خطرناک است و تنشهای اجتماعی را افزایش میدهد.
تقویت همدلی: باید خودمان را جای بسیاری از افرادی بگذاریم که در همین شغل، با سختکوشی و صداقت زندگی خود را میگذرانند. برچسبزنی و قضاوت جمعی نهتنها عادلانه نیست، بلکه امنیت روانی این قشر را نیز تهدید میکند.
در نهایت، یادمان نرود که «مشت نمونه خروار نیست». یک اتفاق ناگوار نباید به انزجار یا بیاعتمادی عمومی تبدیل شود. باید جامعه را به سمت دقت بیشتر در استخدام و تعاملات پیش ببریم، نه اینکه ترس و برچسبزنی را ترویج دهیم.