عصر ایران ؛ نهال موسوی - اخیرا متوجه شدهام هر خبر یا مطلبی در ارتباط با اکثریت هنرمندان، بازیگران، سلبریتیها و در کل چهرههای شناخته شده ایرانی منتشر میشود، متاسفانه با سیل عظیمی از مخالفت و حتی حمله و اهانت به آنها همراه است.
در جوامع مختلف، چهرههای مشهور هنری و سلبریتیها معمولاً از محبوبیت فراوانی برخوردارند. از بازیگران سینما و تلویزیون گرفته تا خوانندگان و اینفلوئنسرهای فضای مجازی، این افراد معمولاً در مرکز توجه مردم قرار دارند و گاه حتی نقش مرجع اجتماعی و فرهنگی ایفا میکنند.
اما در ایران، بهویژه در سالهای اخیر، شاهد نوعی فاصلهگیری عمومی از سلبریتیها هستیم؛ گویی محبوبیت آنها کمرمقتر شده و رابطهشان با بدنه جامعه بیش از پیش گسسته است، البته غیر از چند چهره خاص!
این تغییر رویکرد تنها یک مسئله سطحی یا احساسی نیست؛ بلکه ریشه در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و حتی روانشناختی جامعه امروز ایران دارد.
یکی از اصلیترین دلایل کاهش محبوبیت هنرمندان و چهرههای مشهور در ایران، شکاف عمیق اقتصادی است که در سالهای اخیر بهشدت محسوستر شده است.
در جامعهای که بخش بزرگی از مردم درگیر معیشت روزمره هستند، دیدن تصاویری از زندگی لوکس و اشرافی برخی سلبریتیها نه تنها الهامبخش نیست، بلکه آزاردهنده و تحریککننده است. این نابرابری محسوس باعث شده تا نگاه مردم به چهرههای معروف نه از سر تحسین، بلکه از سر انتقاد و حتی خشم باشد.
در واقع، سلبریتیها دیگر نماد رویاپردازی جمعی نیستند، بلکه اغلب به عنوان نماد فاصله طبقاتی و نابرابری اقتصادی در ذهن مردم نقش میبندند. بهویژه وقتی بخشی از این افراد، با استفاده از موقعیت خود، در پروژههای تجاری پر سود و انحصاری مشارکت میکنند، حس بیعدالتی در ذهن مخاطب تقویت میشود.
انتظار عمومی از هنرمندان و چهرههای مشهور این است که در لحظات حساس و بحرانی جامعه، صدای مردم باشند یا دستکم همدلی نشان دهند. اما در بسیاری از موارد، چهرههای مشهور ایرانی در بزنگاههای اجتماعی، مانند اعتراضات یا بحرانهای انسانی، سکوت اختیار میکنند یا مواضع دوپهلو و محافظهکارانه اتخاذ میکنند. این سکوت اغلب بهعنوان بیتفاوتی یا خودمحوری تعبیر میشود.
در مواردی نیز، برخی سلبریتیها تنها زمانی واکنش نشان میدهند که فضای رسانهای برای آن فراهم شده باشد یا اظهارنظرشان برای آنان هزینهای نداشته باشد. اینگونه رفتارها باعث شده تا مردم احساس کنند که هنرمندان صرفاً زمانی خود را بخشی از جامعه میدانند که برایشان سود شخصی داشته باشد.
با گسترش شبکههای اجتماعی و رسانههای تصویری، بسیاری از چهرههای مشهور بیش از آنکه به خلق اثر هنری بپردازند، به مدیریت برند شخصی و افزایش دنبالکنندهها متمرکز شدهاند.
این تمرکز بر ظاهر، تبلیغات و سبک زندگی باعث شده تا مخاطبان از کیفیت آثار هنری فاصله بگیرند و احساس کنند که سلبریتیها بیش از آنکه هنرمند باشند، تاجر و بازاریاباند.
همچنین با رواج سلبریتیسازی رسانهای، بسیاری از چهرههایی که نه سابقه هنری درخشانی دارند و نه مهارتی خاص، تنها با استفاده از ظاهر، روابط یا جنجال رسانهای به شهرت رسیدهاند. این وضعیت، بهویژه در مقایسه با نسلهای پیشین هنرمندان که آثارشان با کیفیت و تفکر همراه بود، موجب دلسردی عمومی شده است.
اعتماد عمومی بهعنوان سرمایه اجتماعی هر جامعهای بهشدت بر تعاملات بین مردم و چهرههای عمومی تأثیر میگذارد. در سالهای اخیر، این اعتماد در ایران آسیب زیادی دیده است؛ نه تنها نسبت به سیاستمداران و نهادهای رسمی، بلکه حتی نسبت به چهرههای هنری.
در مواردی، برخی سلبریتیها با سوءاستفاده از جایگاه خود، در پروژههای اقتصادی شکستخورده یا مشکوک سرمایهگذاری کردهاند و مردم متضرر شدهاند. چنین رویدادهایی اثرات جبرانناپذیری بر وجهه عمومی آنها گذاشته است.
از سوی دیگر، فاصلهگرفتن این افراد از واقعیتهای زیسته مردم (نظیر مشکلات اقتصادی، اجتماعی یا روانی) و ارائه تصویری غیرواقعی از زندگی در صفحات اجتماعی، باعث شده تا احساس «بیگانگی» بین هنرمند و مخاطب شکل بگیرد. گویی این افراد دیگر از جنس مردم نیستند.
رسانههای اجتماعی با وجود تمام مزایایی که برای دیدهشدن هنرمندان فراهم کردهاند، در عین حال باعث شدهاند تا جنبههای مختلف و گاه ناخوشایند زندگی شخصی و حرفهای آنها برای عموم آشکار شود.
در جهانی که همهچیز ثبت و بازنشر میشود، دیگر سلبریتیها نمیتوانند چهرهای کنترلشده و بینقص ارائه دهند. اشتباهات، اظهارات نسنجیده یا حتی سبک زندگیشان، بهسرعت واکنش عمومی برمیانگیزد.
این شفافیت ناخواسته باعث شده تا مخاطبان بتوانند بهراحتی میان ظاهر و واقعیت تفاوت قائل شوند و چهرههایی که پیشتر محبوب بودند، حالا با انتقاد یا حتی تمسخر روبهرو شوند. برخی از آنها نیز بهجای اصلاح رفتار، با واکنشهای تند یا توجیههای ضعیف، بر موج نارضایتی عمومی میافزایند.
نسل جدید مخاطبان ایرانی، بهویژه دهه ۸۰ و ۹۰، نگاه متفاوتتری به شهرت و اعتبار دارند. برای آنها صرفاً مشهور بودن یا بازی در یک سریال پرمخاطب، کافی نیست. آنها بهدنبال چهرههایی اصیل، واقعی و صادق هستند؛ کسانی که بتوانند با آنها ارتباط بگیرند، نه کسانی که از بالا به جامعه نگاه میکنند.
نسل جدید، سلبریتیها را از فیلتر صداقت، خلاقیت و جسارت عبور میدهد؛ و در این فیلتر، بسیاری از چهرههای سنتی رد میشوند.
حرف آخر این که، محبوبیت یک هنرمند برخلاف تصور رایج، تنها با شهرت یا موفقیت اقتصادی بهدست نمیآید. آنچه یک چهره هنری را نزد مردم محبوب میکند، صداقت، مسئولیتپذیری، همدلی و کیفیت آثار اوست.
در جامعه ایران، گسست میان سلبریتیها و بدنه جامعه دلایل گوناگونی دارد که از شکاف طبقاتی و رفتارهای نمایشی گرفته تا فقدان موضعگیری اخلاقی و هنری را شامل میشود. تا زمانی که این چهرهها نقش واقعی و اصیل خود را در جامعه بازنیابند، فاصله آنها با مردم بیشتر خواهد شد و محبوبیتشان در حد ارقام فالوئرها باقی خواهد ماند؛ نه در قلب مخاطب.