رادان درباره بازی در این فیلم و تلاشهایش برای نزدیک شدن به شخصیت توضیح داد: این نقش نسبت به سن و سال من در سال ۸۲ حدود ۱۰ سال بزرگتر بود به همین دلیل ما مدتها تست گریم داشتیم. روز آخری که قرار بود به سمت شمال حرکت کنیم تست گریم آخر را انجام دادیم و خیال خانم بنی اعتماد راحت شد. دوستی به نام آقای دبیری خیلی به من کمک کردند زیرا با افراد زیادی که شرایط اسماعیل را داشتند در ارتباط بودند و الگوهایی را به من یاد دادند.
من مدتها به آسایشگاه اعصاب و روان و بیمارستان ساسان میرفتم و چندبار به خانه کسانی رفتیم که در جنگ شیمیایی شده بودند. مجموعه این تجربیات باعث شد که برای ایفای نقش به الگوریتمی برسم.
رادان درباره ماندگارترین صحنه «گیلانه» بیان کرد: برای من صحنهای که گیلانه برای پسرش میرقصد بسیار ماندگار است. پذیرش رابطه این مادر و پسر در آن زمان برای برخی مشکل بود اما امروزه ما به این حرفها میخندیم. برای صحنهای که گیلانه زیر بغل پسرش را میگیرد مشکلات زیادی پیش آمد زیرا میگفتند که تماسی بین زن و مرد ایجاد شده است.
رادان درباره رابطهاش با فاطمه معتمدآریا در طول ساخت فیلم گفت: بازی خانم معتمدآریا خیلی به من کمک میکرد و حتی پیش از آغاز فیلمبرداری در دفتر کار خانم بنی اعتماد با هم تمرین میکردیم.
رادان در پاسخ به پرسشی درباره دلیل ایفای نقش در «گیلانه» بیان کرد: سال ۸۱ من سه سال بود که کار سینمایی را آغاز کرده بودم و در ۶ فیلم سینمایی تجاری بازی کرده بودم. طبیعتا نقدهایی نسبت به این نقشها وجود داشت و وقتی نقدها را میخواندم، دوست داشتم این تصور کلیشهای را بشکنم تا اینکه پیشنهادی برای بازی در فیلم «گاوخونی» به من ارائه شد.
بلافاصله پس از آن فیلم پیشنهاد بازی در فیلم «شمعی در باد» را داشتم. تمام اردیبهشت سال ۸۲ من برای بازی در فیلم «گیلانه» تمرین کردم تا بتوانم این نقش را بگیرم زیرا تنها بازیگر پیشنهادی این پروژه نبودم و خانم بنیاعتماد بازیگران دیگری را هم مدنظر داشتند.
در بخش دیگری از این نشست آنتونیا شرکا، منتقد سینمایی، با ابراز تاسف از حضور نداشتن کارگردان و فاطمه معتمدآریا در این مراسم گفت: متاسفانه پس از اتفاقاتی که در سالهای اخیر در کشور ما رخ داده است از حضور برخی زنان در سینما محروم شدهایم مانند خانم بنیاعتماد و فاطمه معتمدآریا. این افراد چهرههای مهم و ارزشمندی هستند و امیدوارم شرایطی فراهم شود تا بازنمایی چهره زنان در سینما یا سریالها محل مناقشه نباشد و ممیزیهای سخت در سینما کمتر شود.
در پایان این نشست نیز میثم زندی مدیرکل دفتر نظارت بر عرضه و نمایش فیلم عنوان کرد: من هفته قبل حدود ۳ساعتی در منزل خانم بنیاعتماد در خدمتشان بودم و درباره سینمای ایران برای وطن و موضوعات دیگر صحبت کردیم. ما درباره وطن و قدردانی از همه کسانی که در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت میکنند، صحبت کردیم.
وقتی به بحث قدردانی و قدرنشناسی رسیدیم خانم بنی اعتماد یکی از دیالوگهای فیلم «گیلانه» را گفتند: «پسر من وقتی به جنگ میرفت این شکلی نبود، هنوز سبیل درنیاورده بود، یک لب بود و هزار خنده، قدش، اندازه سرو بود». پس از گفتن این دیالوگ بغض کردند و گریه کردند.ای کاش قدردان تمام کسانی باشیم که خودشان را مانند اسماعیل برای وطن قربانی میکنند.
وی ادامه داد: خوشحالم که امشب در کنار شما هستم و این محفل را برای وطن و با نام رخشان بنیاعتماد برگزار کردیم که یکی از پرافتخارترین زنان ایرانی است.