دانشمندان در پژوهش جدیدی نشان دادهاند که مغز زنان و مردان اشتباهات گذشته را به شکل متفاوتی پردازش میکند و این موضوع میتواند باعث تفاوتهای جنسیتی در خطر ابتلا به افسردگی و شیوه تصمیمگیری شود.
محققان «دانشکده پزشکی آیکان در مانت ساینای» در مطالعه خود میگویند نوعی RNA که پیشتر توجه چندانی به آن نشده، نقش مهمی در ایجاد مقاومت در برابر افسردگی دارد، اما این اثر تنها در زنان دیده شده است. آنها عملکرد جدیدی از این مولکول را در شکلدهی فرایندهای مربوط به تصمیمگیری در مغز زنان شناسایی کردهاند.
طبق اعلام محققان، این نشانگر زیستی RNA براساس جنسیت و ناحیه مغز میتواند اثرات متفاوتی ایجاد کند که بر نحوه انتخابها تأثیرگذار است. برای مثال، زنان و مردان گذشته را متفاوت ارزیابی میکنند، زمان رها کردن یک تصمیم اشتباه را به شکل متفاوتی تشخیص میدهند و حسرت فرصتهای از دست رفته را نیز بهشکلی متفاوت تجربه میکنند.
این تحقیق که در نشریه Science Advances منتشر شده، با استفاده از مدلهای حیوانی به بررسی عوامل بیولوژیکی و روانشناختی مؤثر بر خطر ابتلا به بیماریهای روانی میپردازد. طبق آمار، زنان تقریباً دو برابر بیشتر از مردان دچار افسردگی میشوند و علائم این اختلال نیز در دو جنس تفاوت دارد؛ مثلاً زنان به بیش از اندازه فکر کردن تمایل بیشتری دارند. بااینحال، سازوکارهای مغزی ایجادکننده این تفاوتها تا حد زیادی ناشناخته باقی ماندهاند.
در این پژوهش، تمرکز اصلی پردازش عصبی انتخابهای گذشته بوده است. دکتر «برایان سوایس»، استادیار روانپزشکی و علوم اعصاب و نویسنده ارشد مقاله، میگوید:
«انگیزه ما از انجام این تحقیق، پرکردن شکافی بزرگ در درک علت شیوع بالاتر افسردگی در زنان و چگونگی شکلگیری علائم مرتبط با نشخوار فکری منفی در مغز بود.»
به گفته دانشمندان، قشر پیشپیشانی مغز نقشی کلیدی در ارتباط بین حالات احساسی و فرایندهای تصمیمگیری دارد. محققان دریافتند تغییر سطح یک RNA غیرکدکننده بهنام LINC00473 در این بخش از مغز موشها، تنها در جنس ماده بر رفتار اثر میگذارد. موشهای ماده با سطح بالاتر این RNA، انعطافپذیری بیشتری در تغییر تصمیمات هنگام جستجوی پاداش نشان دادهاند و حساسیت بیشتری نسبت به عواملی مانند «حسرتهای گذشته» داشتهاند. این عوامل میتوانند در ایجاد تابآوری بیشتر در برابر استرس نقش داشته باشد. این نخستین شواهدی است که نشان میدهد یک RNA غیرکدکننده میتواند بهطور مستقیم بر عملکردهای شناختی اثر بگذارد.
محققان معتقدند این نتایج میتواند مسیر تازهای برای توسعه داروها یا روشهای تحریک مغزی با هدف درمان علائم افسردگی ناشی از نشخوار فکری منفی، بهویژه در زنان، فراهم کند. همچنین این مطالعه به درک بهتر تفاوتهای روانشناختی در تابآوری یا آسیبپذیری زنان در برابر افسردگی کمک میکند.