حس و حال غریب روایت تاریخ طبری از غسل و دفن پیامبر گرامی اسلام/ دوشنبه زاد و دوشنبه به هجرت رفت و دوشنبه بمرد...

عصر ایران جمعه 31 مرداد 1404 - 12:55
بوبکر ترسید که او تباه شده است از سه روز بازْمرده. چون به خانه اندر آمد سوی پیغامبر شد و رویش برهنه کرد و ببویید، خوش یافت. رویش بر روی برنهاد و گفت: ما اَطیَبَکَ‌ حیّا و مَیّتا! چه خوشْ‌بویی به زنده و مرده.

      عصر ایران- در سال‌روز درگذشت پیامبر گرامی اسلام روایت تاریخ طبری از تغسیل و تدفین را نقل می‌کنیم با این توضیح که در متون مذهبی شیعه با آنچه در تاریخ طبری آمده ممکن است تفاوت‌هایی اندک وجود داشته باشد (خاصه این که خانه عایشه بوده یا نه) اما فارغ از این نکات و جزییات حس و حال غریبی که این کلمات‌ می‌دهد چنان است که آن موارد قابل چشم‌پوشی است چون اینجا موضوع شخص شخیص پیامبر در میان است و یکی از قدیمی‌ترین منابع تاریخی و نه اختلافات بعدی.

    (متن را با تأنی و آرام بخوانید تا ببینید تا چه حد اثرگذار و توصیفی است. خاصه آنجا که می‌گوید علی برهنه نمی‌کند و از زیر پیراهن آب می‌ریزد...)

      باری،در سال ۱۴۰۴ خورشیدی از جزء سوم تاریخ طبری در سال ۳۴۲ خورشیدی - بر اساس آنچه در زندگی‌نامه پیامبر به تاریخ طبری ترجمه فارسی ابوالقاسم پاینده استناد شده - نقل می‌کنیم. تاریخی که چون زیر نظر ابوعلی بلعمیِ وزیر نوشته شده به تاریخ بلعمی هم شهرت دارد.

حس و حال غریب روایت تاریخ طبری از غسل و دفن پیامبر گرامی اسلام

   خبر غسل دادن و دفن کردنِ پیغامبر علیه‌الصلا‌ة و‌السلام

   و به خبری چنین گفتند که به روز سه‌شنبه بود نماز دیگر که ایشان [یاران] به شستن پیغامبر پرداختند. و او دوشنبه مرده بود چاشتْ‌گاه. و گروهی چنین گفتند که روز دوشنبه مرده بود و سه‌شنبه و چهارشنبه و پنج‌شنبه تا نماز پیشین بدو نپرداختند. و بوبکر ترسید که او تباه شده است از سه روز بازْمرده. چون به خانه اندر آمد سوی پیغامبر شد و رویش برهنه کرد و ببویید، خوش یافت. رویش بر روی برنهاد و گفت: ما اَطیَبَکَ‌ حیّا و مَیّتا! چه خوشْ‌بویی به زنده و مرده.

  پس بوبکر گفت: من از پیغامبر شنیدم که مرا اهل‌بیت من بشویَد. علی و عباس را بگویید تا ایشان پیغامبر را بشویند.

    عباس با دو پسر فضل و قُثَم و علی بیامدند. بوبکر گفت: پیغامبر را بشویید. و دو مولای پیغامبر را نیز - شقران و اسامة بن‌زید - را گفت: اندر‌ رَوید و ایشان را یاری دهید. و خود با مهاجر و انصار بر در بنشست.

    پس مردی از انصار برخاست. نام او اوس بن خولی از خزرج بود و گفت: زنهار که فردا ما را مردمان سرزنش کنند و گویند اندر آن وقت که پیغامبر را شستند از انصار هیچ‌کس آنجا نبود؟ این فخر از ما مَبَر و یک تن را از انصار آنجا فرست تا یاری کند. این اوس از بدریان بود. بوبکر گفت: تو اندر شو و یاری دِه. او اندر شد.

   و علی‌بن‌ابی‌طالب - رضی‌الله عنه- پیغامبر را بر تنْ‌شوی نهاد هم با آن پیرهن که با آن بخفته بود و اندر او بمرده و از او بِنَیاهِخت و زیرِ پیراهن آب بر او همی‌ریخت و شقران و اسامه آب،‌ همی دادند و فضل و قثم او را بر تنْ‌شوی از پهلو به پهلو می‌گردانیدند و علی همی‌شُست. عباس و اوس انصاری از دور ایستاده بودند و همی نگریستند.

   پس چون بشستند، از سه جامه کفن کردندش: دو سپید و یکی بُردِ یمانی و هر سه نادوخته بود. او را بدان سه جامه اندر پیچیدند و بخور و آنچه سنّت مردگان بود، همه تمام کردند.

   و مردی بود اندر مدینه که انصاریان را و مردمان مدینه را گور کندی. نام او بوطلحه بود. او را بخواندند تا گور کَنَد.

   باز اختلاف کردند که گور کجا کَنیم؟ گروهی گفتند اندر مزگت [مسجد]‌ باید کندن و گروهی گفتند به بقیع‌الغرقد باید به گورستان مسلمانان. بوبکر گفت: من از پیغامبر شنیدم که «هر پیغامبری را گور آنجا بوَد که جان از او بیرون شود». پس آن بستر که او بر آنجا مرده بود برداشتند و زیر بستر گور کندند و آن حجره عایشه بود* و هم پهلوی مزگت بود.

   پس چون گور بکندند و کار تمام شد، پیغامبر را بر لب گور بنهادند و خلق، فوج فوج اندر همی آمدند و بر پیغامبر نماز همی کردند بی آن‌که کسی امامی کردی.

   چون مهاجر و انصار نماز بکردند، آن‌گه زنان و کودکان اندر آمدند و نماز کردند. و آن روز اندر این بگذشت و از شب نیز همی بگذشت. پس چون نیمه‌شب بود او ر‌ا به گور کردند.
 
   و گروهی چنین گویند که پیغامبر را - علیه‌السلام-  این شستن و نماز کردن روز سه‌شنبه بود و شب چهارشنبه به گور کردندش. و گروهی گفتند: این روز پنج‌شنبه بود و شب آدینه به گور کردندش.

 و پیغامبر را - علیه‌السلام - یکی قًطیفه بود که آن را زیر افکندی و بر آن خفتی. قًطیفه، زیلویی بود که عرب اندر ستبر بافته با مویْ همچون محفوری و نیز از وی ستبرتر. پس شقران مولای پیغامبر این قطیفه بیاورد و به گور افکند زیر پهلوی پیغامبر و گفت: والله که از پس تو کس اینجا برنخسبد.

   و علی و فضل و قثم و شقران هر چهار به گرو فرو شدند و مردمان بر سر گور انبوهی کردند. و علی از پس همه از گور برآمد و خاک برافگند. و مغیرة بن شعبه بر سر گور بود و دعوی کردی: «باز پسین کسی که روی پیغامبر دید به گور اندر من بودم. چون علی از گور برآمد و خاک خواستند فرود افگندن من انگشتری خویش را به گور اندر فگندم و بدان بهانه به گور فرو شدم و روی پیغامبر باز کردم و بدیدم. پس رویش ببوسیدم و از انگشتری نیندیشیدم.»  علی گفت: مغیره دروغ گوید. همی که او آنجا این چنین نیارستی کردن و او را این دل و زَهره نبود که این چنین یارستی کردن.

   و اخبارها مختلف است که پیغامبر را چند سال بود که بمرد. گروهی گفتند شصت‌و‌سه سال بود زیرا که چهل ساله بود که وحی آمدش. سیزده سال به مکه بود. از پس آن که وحی آمدش و دَه سال به مدینه و از همه اخبارها این درست‌تر است.

    گروهی گفتند که شصت‌و‌پنج ساله بود که بمرد و این، نه درست است. و همه اخبارها متفق است که روز دوشنبه زاد از مادر- آن روز که کعبه را بنا کردند. شانزده ساله بود که او را گفتند: حَجَرالاسوَد به دست خویش بر رکن خانه بِنِه. آن روز نیز دوشنبه بود.

   از مکه به مدینه روز دوشنبه برفت به هجرت و به مدینه هم روز دوشنبه اندر شد و روز دوشنبه بمُرد...

----------------------------------------

* یکی از موارد اختلاف که در مقدمه اشاره شده
* آهختن: برآوردن. درآوردن/ بِنَیاهخت: بیرون نیاورد (پیراهن از تن پیامبر بیرون نیاورد)
*تاریخ بلعمی یا تاریخ‌نامۀ بزرگ ترجمه‌ای است که ابوعلی محمد بن محمد بلعمی از کتاب تاریخ پیامبران و پادشاهان یا همان تاریخ طبری مشهور نوشتهٔ محمد جریر طبری ترتیب داده‌است. تاریخ آغاز ترجمه ۳۵۲ قمری/۳۴۲ خورشیدی بوده‌است.
* زیلو را با واژه محفوری توصیف می‌کند. محفور به خاطر قالی مشهور بوده و محفوری توصیفی است برای زیلوی خاص. 

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.