عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- تصور کنید نوزادی هستید که برای اولین بار چشم به جهان گشودهاید؛ دنیایی ناشناخته، سرشار از شگفتیها و چالشها. هر صدا، هر نور، هر لمس، و هر چهرهای برای شما تازگی مطلق دارد. در این اقیانوس بیکران اطلاعات، مغز کوچک و نوپای شما، با میلیاردها نورون که گویی هر یک ستارهای در کهکشان راهشیری هستند، به سرعت میکوشد تا مفهوم جهان اطراف خود را درک کند.
این پرسش بنیادین، نه فقط در بزنگاههای بزرگ زندگی، که از همان نخستین دم حضورمان در این سیاره، ذهن و حواس ما را به خود مشغول میکند. دنیای نوزادان، مکانی شگفتانگیز و پر از تازگی است؛ جایی که هر صدا، هر نور، و هر لمس، دریچهای جدید به سوی ادراک میگشاید. والدین، بیشک نخستین پناه و نقطه اتکای آنها هستند، اما این تنها آغاز ماجراست.
علم سالهاست که شیفته رمزگشایی از این پدیده اعجابانگیز است: چگونه نوزاد حتی پیش از آنکه قادر به بیان کلمات باشند، قضاوت میکنند که چه کسی قابل اعتماد است؟ چرا برخی نوزادان، با لبخندی گشاده به سوی هر غریبهای دست دراز میکنند و برخی دیگر، با دیدن چهرهای ناآشنا، به گریه میافتند؟
چه عاملی باعث میشود که در لحظهای خاص، کودک قلب کوچک خود را به کسی بسپارد؟
تحقیقات اخیر، با دادههایی شگفتانگیز و گاه غیرمنتظره، پرده از این راز برداشته است و در ادامه خواهیم دید که پاسخ علم به این پرسشها، چقدر میتواند درک ما را از خودمان و روابطمان عمیقتر کند.
کودکان خیلی زود به رمزگشاهایِ متبحر سیگنالهای طبیعی تبدیل میشوند. آنها این کار را خیلی زودتر از آنچه فکر میکنیم انجام میدهند. در واقع، قبل از صحبت کردن، آنها چیزهای بیشتری را نسبت به آنچه میتوانند بیان کنند، میفهمند.
یکی از اولین نیازهای آنها این است که بدانند در امان هستند و افراد اطرافشان قابل اعتماد و غیر تهدیدآمیزند.
چنین استدلالی برای یک نوزاد هشت یا ده ماهه بسیار پیچیده به نظر میرسد. با این حال، اولین مکانیسمهای شناختی که کودک انجام میدهد به همین منظور است.
علم سالها تلاش کرده است تا بفهمد نوزادان چگونه میدانند به چه کسی میتوانند اعتماد کنند. اکنون، به لطف تحقیقات اخیر، این راز حل شده است.
موسسه فناوری ماساچوست (ایالات متحده آمریکا) مطالعهای انجام داد که ادعا میکرد نوزادان از طریق یک عنصر خاص، کیفیت روابط بین افراد را بسیار زود می فهمند.
نوزادان به تماس فیزیکی مداوم از سوی مراقبان خود نیاز دارند. بوسهها کنش های آرامشبخشی هستند که از همان ابتدا سیگنال هایی برای نوزاد مخابره می کنند. نوزاد به به آنها عادت میکند.
این بوسه به سبب بزاقی که به همراه دارند، امکان درک این امر را به نوزاد می دهد که دریابند آیا اعتماد بکنند یا خیر.
تبادل بزاق تعیینکنندهترین سیگنالی است که کودک از آن برای دانستن اینکه آیا یک چهره قابل اعتماد است یا خیر، استفاده میکند. آنها همچنین از آن برای تشخیص اینکه آیا دو نفر رابطه نزدیکی دارند یا خیر، استفاده میکنند.
این اصلاً تعجبآور نیست. از این گذشته، هیچ یک از ما بزاق خود را به راحتی با دیگران به اشتراک نمیگذاریم.
نوزادان به همه موقعیتهای مربوط به غذا توجه میکنند. به عنوان مثال، آنها اغلب میخواهند آنچه را که در بشقاب پدر و به ویژه مادرشان هست را امتحان کنند.
علاوه بر این، اغلب برای ما والدین هم سرگرمکننده است که بستنیهایمان یا هر آنچه می خوریم یک بخش خیلی کوچکش را در دهان نوزادمان بگذاریم.
شاید باورش سخت باشد و لی علم می گوید که همین چیزهای کوچک غذایی پیوندهای اعتماد را بین والدین و کودکان ایجاد می کند!
هر چیزی که کودک در دهانش میگذارد برای او بسیار تحریککننده است. و وقتی غذا را با والدینش به اشتراک میگذارد، پیوندهای اعتماد ایجاد میکند.
وقتی روابط نزدیک، محبتآمیز و محکمی برقرار میکنیم، کنش هایی،کارهایی از ما سر می زند که به نوعی رد و بدل کردن بزاق است: مانند بوسیدن یا در آغوش گرفتن.
این روش دیگری است که نوزادان میدانند به چه کسی اعتماد کنند. افراد در زندگی روزمره آنها نه تنها آنها را در آغوش میگیرند یا نوازش میکنند، بلکه به آنها بوسه نیز میدهند. اینها حرکات رضایتبخشی هستند که از آنها لذت میبرند و خیلی زود آنها را درک میکنند.
علاوه بر این، بین هشت تا دوازده ماهگی، نوزادان به تعاملات اطراف خود علاقهمند میشوند. آنها میفهمند که بین والدینشان محبت وجود دارد زیرا بوسهها را به اشتراک میگذارند و بزاق رد و بدل میکنند.
در واقع، بوسهها تهاجمی هستند. بنابراین، اگرچه نوزادان آنها را به عنوان عواملی که واسطه ایجاد روابط قابل اعتماد هستند، درک میکنند، اما برای اینکه اعتماد ظاهر شود، ابتدا باید اتفاق دیگری رخ دهد. این اشتراک غذا است.
در واقع، اگر میخواهیم محبت کودکی را جلب کنیم، باید غذای خود را با او به اشتراک بگذاریم. سپس، بوسهها از راه میرسند.
کودکان خردسال به زبان غیرکلامی بزرگسالان توجه زیادی دارند. آنها میدانند که بوسه فقط بین افرادی اتفاق میافتد که پیوند نزدیکی با هم دارند.
نحوه یادگیری اعتماد به چه کسی نیز بخشی از یک تجربه دیگر است. کودکان اغلب اضطراب را تجربه میکنند. آنها از کمبود آسایش، تنهایی، عدم تغذیه یا محافظت، پوچی تاریکی در شب یا نداشتن تماس فیزیکی میترسند.
این بوسه ها: ترسها و احساسات غم و اندوه آنها را تسکین میدهد. آنها به آنها آرامش میدهند و باعث میشوند احساس امنیت کنند.
وقتی احساس وحشت میکنند، یک بوسه ساده استرس آنها را کاهش میدهد. بوسیدن مانند نوازش با بزاق است.
دوزهای زیادی از اندورفین آزاد میکند که پیوندها را تقویت میکند. این چیزی است که کودکان در عرض چند هفته از زندگی خود کشف میکنند.
نوزادان موجوداتی آسیبپذیر اما فوقالعاده قدرتمند هستند. آنها با عشق و محبت تغذیه میشوند.
در واقع، با استفاده از این موقعیت است که آنها با اطمینان جهان را کشف میکنند و کنجکاوی بیحد و حصر خود را ارضا میکنند. آنها ماشینهای یادگیری کوچک، خوانندگان حرکات اجتماعی و سیگنالهای ظریفی هستند که دکش شاید برای ما سخت باشد.
مغز آنها شبکههای عصبی بسیار پیچیدهای است که دائماً در حال تغییر هستند. آنها از طریق تعاملات بسیار اساسی، غریزی و تقریباً اجدادی عمل میکنند. تماس فیزیکی و احساس امنیت و ایمنی همه چیز است.
شاید تعجب کنید که بزاق عنصری است که اعتماد به نفس را افزایش میدهد. با این حال، وقتی به موقعیتهایی که معمولاً در آنها رد و بدل میشود فکر میکنید، اصلاً نباید تعجب کنید.
به هر حال، غذا و بوسه داربست روابط انسانی هستند. نوزادان از این واقعیت آگاه هستند، بنابراین بیایید مطمئن شویم که این تجربیات ارزشمند را برای آنها فراهم میکنیم.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@