در هفتههای اخیر یکی از مباحث پرتکرار در رسانهها و محافل سیاسی، بحث نفوذ اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در ایران بوده که در جنگ ۱۲ روزه میزان و شدت آن بر همگان روشن شد. در این باره شاید طرح دو سوال بسیار اهمیت داشته باشد:
۱- نفوذیهای اسرائیل شامل چه افرادی میشود؟
۲- چرا این افراد اقدام به همکاری اطلاعاتی و امنیتی با اسرائیل میکنند؟
قاعدتا پاسخ به سوال اول به صورت مصداقی کار سادهای نیست، اما میتوان ماهیت آنها را دسته بندی کرد. به نظر میرسد نفوذیهای اسرائیل را میتوان به چهار دسته مشخص تقسیم کرد که شامل جاسوسان، خائنان، انتقام جویان و ناراضیان میشوند.
جاسوسان اسرائیل در ایران
دسته اول جاسوسان حرفهای و سازمانی اسرائیل هستند که میتوانند ایرانی باشند یا نباشند. در واقع این افراد در استخدام اسرائیل بوده و به صورت تشکیلاتی و منسجم به جاسوسی و یا خرابکاری در ایران میپردازند. اینکه سطح نفوذ و دسترسی اینگونه افراد در ساختار سیاسی، اطلاعاتی، نظامی و امنیتی ایران تا کجا پیش رفته چندان مشخص نیست. اما آنچه مشخص است حضور پررنگ این افراد در ایران است. لازم به ذکر است که این نوع از جاسوسی در تمام دنیا رایج بوده و برای آن جرم انگاری هم شده است و صرفا مخصوص ایران نیست.
الی کوهنهای ایرانی
دسته دوم برخی از مقامات یا کارگزاران نظام هستند که خودخواسته یا ناخواسته به همکاری با اسرائیل میپردازند. انگیزه این افراد در شکل نخست میتواند مادی و مالی باشد. به عبارتی طمع پول و ثروت بیشتر آنها را خودخواسته به خیانت به کشور وا داشته و با اسرائیل همکاری میکنند.
اما در شکل دوم، ممکن است این افراد ناخواسته و به اجبار به چنین همکاری تن داده باشند. در این شکل ممکن است اسرائیل به اطلاعاتی درباره این افراد دست یافته باشد که متضمن تخلف یا نقطه ضعفی مالی یا اخلاقی از سوی آنها است. یعنی ممکن است آنها پیشتر در فساد مالی یا اختلاسی نقش داشته یا پای آنها در فسادی اخلاقی (روابط با جنس مخالفی که ممکن است حتی از سوی اسرائیل برای همین منظور مامور شده باشد) گیر است و اسرائیل با تهدید به افشاگری، فرد مذکور را به همکاری مجبور میکند.
در این روش ممکن است همکاری فرد ابتدا از موارد کم اهمیت آغاز شود تا به موارد حیاتی برسد؛ به طوری که در آن مرحله فرد اگر نخواهد همکاری کند علاوه بر اهرمهای قبلی، حالا تجربه خیانت به کشور و همکاری با اسرائیل هم به آن اضافه شده و دیگر چارهای جز ادامه همکاری نمیبیند. با این حال از آنجا که این افراد در نهایت منافع و جایگاه و آبروی خود را خواسته یا ناخواسته به منافع ملی ترجیح میدهند، مصداق بارز عنوان وطن فروش هستند.
آتش انتقام در دل انتقام جویان
دسته سوم کسانی هستند که احتمالا در سالها و دهههای گذشته خودشان یا یکی از نزدیکان و وابستگانشان از سوی نظام سیاسی به حق یا ناحق مورد آسیب واقع شدهاند.
ممکن است بسیاری از این افراد به همین دلیل از برخی حقوق شهروندی همچون فرصت استخدام در دستگاههای دولتی منع شده باشند و بدین ترتیب انگیزه انتقام جویی، آنها را به سمت همکاری با اسرائیل جلب کرده باشد.
باید توجه داشت که در این دسته، اینکه برخورد نظام سیاسی با آنها به حق بوده یا ناحق، چندان اهمیت ندارد، چراکه آنچه مهم است تصور آنها است که احتمالا چنین برخوردی را ظالمانه تصور میکنند.
از این منظر ممکن است این افراد همکاری خود با اسرائیل را اساسا خیانت به کشور ندانند، بلکه آن را مبارزهای با نظام سیاسی تصور کنند.
نارضایتی و ناامیدی به آینده
دسته چهارم ناراضیان از شرایط حکمرانی در کشور هستند. ممکن است برخی ضعفها و کاستیها در اداره کشور در دهههای اخیر که ناترازیهای انرژی و شرایط وخیم اقتصادی میتواند نمادی از آن باشد، برخی افراد را از اصلاح این شرایط ناامید کرده باشد و برای ضربه یا حتی سرنگونی نظام سیاسی کشور به همکاری با اسرائیل جلب شده باشند.
این موضوع به خصوص وقتی با پروپاگاندای رسانههای فارسی زبان خارج از کشور همراه میشود و همچنین اینکه در عصر ارتباطات فرد میتواند به راحتی وضعیت زندگی خود را با مردم برخی کشورهای دیگر مقایسه کند باعث میشود بیش از پیش نسبت به تصمیم به همکاری با اسرائیل راسخ شود؛ به خصوص که ممکن است در شرایط وخیم کنونی اقتصاد این همکاری منافع مادی هم برای این دسته از افراد داشته باشد. برای این افراد نیز ممکن است همچون دسته سوم همکاری با اسرائیل نوعی مبارزه برای رسیدن به شرایط بهتر زندگی در ایران تصور شود؛ لذا چنانکه ملاحظه میشود ماهیت نفوذیهای اسرائیل در ایران میتواند بسیار پیچیده و متفاوت باشد و دلایل مختلفی در شکل گیری این شرایط دخیل بوده باشد. از این منظر برخورد و چاره جویی در برابر این نفوذیها نیز نمیبایست یکسان باشد.
اگر عملیات پیچیده ضداطلاعاتی و امنیتی در جستجوی نفوذیهای دسته نخست و دوم لازم و ضروری است، شاید در مورد افراد دسته سوم و چهارم رأفت اسلامی در کنار اصلاح شیوه حکمرانی کاربرد بیشتری داشته باشد.