دو روی سکه توسعه

دنیای اقتصاد سه شنبه 11 شهریور 1404 - 00:06
تدوین برنامه‌های توسعه صنعتی سابقه‌ای طولانی در دستگاه سیاستگذاری ایران دارد؛ اما وضعیت حال حاضر صنعت، تناسبی با اهداف برنامه‌ها ندارد. محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد» ضمن تحلیل برنامه‌ها، تاکید کرد که برای توسعه اقتصادی، باید بین سیاست‌های صنعتی و تجاری، همگرایی ایجاد شود.

Ali Mohammadi (173 of 184) copy

محبوبه فکوری: توسعه صنعتی، رویایی است که در طی دو دهه گذشته در ذهن بسیاری از سیاستگذاران بوده است. حالا بسیاری از اقتصاددانان نگران کاهش شدید ارزش افزوده و تولیدی هستند که رشد صنعتی را به یک دهم گذشته رسانده است. این عقب‌ماندگی نتیجه سیاستگذاری صنعتی نبوده؛ بلکه عوامل بیرونی باعث توقف توسعه صنعتی شده‌اند که بررسی آن، کلید فهم بحران صنعتی کشور است.محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان با تشریح روندی که اقتصاد ایران را به شرایط کنونی رسانده، دیدگاه‌هایی را مطرح می‌کند که بر اساس آن، صنایع ایران باید دگرگونی را تجربه کنند تا بتوانند تاب آوری داشته باشد. او در این رابطه گفت: «ما یک فرآیند بسیار مهم اقتصادی کردن صنعت را در پیش داریم؛ به این معنا که باید روند صنعتی‌شدن، همراه با اقتصادی کردن تجارت باشد. اقتصاد باید معقول و علمی شود تا صنعتی‌شدن در ایران معنا یابد». متن حاضر مشروح گفت‌وگوی محمدمهدی بهکیش با روزنامه «دنیای اقتصاد» است.

***

دهه‌های متمادی است که ایران بر روی نگارش استراتژی توسعه صنعتی در دولت‌های مختلف کار کرده و سندهای متعددی را نگارش کرده است. اما حاصل، توسعه‌ای است که ناترازی صنعتی را رقم زده و استراتژی هدفمندی را که در ذهن استراتژیست‌های این اسناد بوده را محقق نکرده است. چرا ایران اکنون گرفتار چنین شرایطی است؟

صنعتی‌شدن دنیا، در قرن 18 شروع شد و وقتی تکنولوژی موتور به وجود آمد و نیرو از بازو به ماشین تبدیل شد، بحث صنعتی‌شدن مطرح گردیده و کشورهای مختلف به دنبال آن رفتند؛ اما تاکنون صنعتی‌شدن چند مرحله را پشت سر گذاشته و امروز صنعت به هوش‌مصنوعی محتاج و با آن، رابطه تنگاتنگی پیدا کرده است؛ ولی در ایران به این روندها توجه نشده است؛ به نحوی که اگرچه صنعت باید در مسیر تقاضا بوجود آید؛ اما در ایران روند عکس رخ داده و تقریبا صنایع ایران در نقاطی گسترش یافته‌اند که دسترسی به مواد اولیه یا صادرات محصولات آنها، آسان نیست؛ یعنی این ملاحظات رعایت نشده است.

در زمان پهلوی به دلیل درآمد نفت بسیار گزافی که در سال‌های 1352 و 1353 به وجود آمد و عرضه ارز بر تقاضا فزونی گرفت، قیمت ارز بسیار ارزان بود و سیاست این شد که صنایع مدرن و اتوماتیک برای تامین نیازهای کشور فراهم شود؛ بنابراین صنایع بسیاری احداث شدند که البته جانمایی درستی نداشتند و حتی برخی همچون فولاد که محل استقرار آنها، درست انتخاب شده بود، بعد از انقلاب بخاطر برخی ملاحظات به اصفهان منتقل شد و در ادامه، استقرار صنایع در محل‌های غیرمنطقی، صنعتی‌شدن ایران را از ملاحظات اقتصادی دور کرد و اکنون صنایع بسیاری در نقاط مختلف کشور احداث شده‌اند که اقتصادی نیستند؛ به این معنا که اگر ارز تک‌نرخی شده و تعرفه‌ها پایین آیند که اجتناب‌ناپذیر هم هست، اکثر این صنایع اقتصادی نیستند؛ مگر اینکه همچنان انرژی ارزان دریافت کنند که تامین آن با شرایط کنونی، در آینده امکان‌پذیر نیست. 

حتی تجارت این صنایع روال عادی نداشته و از سود کافی برخوردار نبوده‌اند و حتی صنایع خصوصی نیز، از محل تجارت واردات مواد اولیه و صادرات محصول، سود به دست می‌آوردند؛ درحالی‌که باید این صنایع در نقاط دارای مزیت کشور بوده و راه تجارت آنها باز باشد؛ آن زمان می‌توان گفت که در حال صنعتی‌شدن خواهیم بود. در حال حاضر، هیچ‌یک از صنایع جدیدی که با هوش مصنوعی ارتباط دارند، در ایران نمی‌توانند رشد کنند؛ چراکه فضای کنونی فضای گسترش و توسعه صنعتی نیست. از سوی دیگر باید توجه داشت که «صنعتی‌شدن» و «تجاری‌شدن»، دو روی یک سکه هستند و اگر جدا شوند که 40 سال است این کار را کرده‌ایم، هم تجارت از بین می‌رود و هم صنعت رشد نمی‌کند و هم مردم آسیب دیده‌اند؛ درحالی‌که این دو باید با هم حرکت کنند؛ یعنی باید بازار را فهمید.

چرا صنایع موجود این مسیر را طی نکرده‌اند که هم اکنون، روند کند توسعه را شاهد باشیم؟

صنایع موجود اکنون از نظر تکنولوژی عقب‌افتاده هستند و اگر راه‌های تجاری ما باز شود، این صنایع می‌توانند ماشین‌آلات کهنه را جایگزین کنند؛ ضمن اینکه بسیاری از صنایع، در محل نامناسب واقع شده‌اند که می‌توانند همچون تجربه آلمان غربی به نقاط مزیت‌دار منتقل شوند. در واقع، یک فرآیند بسیار مهم اقتصادی‌کردن صنعت را در پیش داریم که باید تجارت هم همراه آن شود تا اینکه صنایع بتوانند روی پای خود بایستند. در واقع، اقتصاد باید معقول و علمی شود؛ در غیر این صورت صنعتی‌شدن معنایی در ایران ندارد. برنامه اول، دوم و سوم توسعه بسیار خوب تدوین شده بود؛ به این معنا که اگر به برنامه دوم توسعه نگاه کنیم، مشکلاتی که در مورد آب، که امروز با آن مواجه هستیم، همه با راهکار مورد توجه قرار گرفته بود. در مورد خصوصی‌سازی صنایع، در برنامه سوم پیش‌بینی‌های لازم انجام شده بود؛ اما به یکباره از برنامه چهارم منحرف شدیم و عقلانیتی که باید، به اقتصاد تزریق نشد. باید در نظر داشت که قبل از انقلاب هم، به خاطر پول زیادی که در اختیار دولت بود، منحرف شده بودیم و اقتصاد و تجارت به صورت معقولی در کنار هم شکل نگرفته بودند.

 بعد از انقلاب هم جنگ شد و در دوره جنگ کسی نمی توانست به ساختار فکر کند؛ اما پس از این دوره، به ساختار فکر شد و عقل اقتصادی هم حاکم بود؛ ولی بعد از آن، گرفتاری‌های زیادی پیدا کردیم و صنایع فولاد که در دوره ریاست جمهوری مرحوم ‌هاشمی رشد کرده بود، به دلیل جانمایی غلط کشور را دچار مشکل کرد؛ به این معنا که فولاد از بندرعباس به اصفهان منتقل شد و با این کار، کارآیی صنعت حداقل 20 درصد کاهش یافت، ضمن اینکه هزینه حمل مواد اولیه و محصول بسیار بالا رفته و صادرات نیز گران تمام می‌شود. در هیچ یک از برنامه‌هایی که بعد از برنامه سوم نوشته شده‌اند، عقلانیت حکمفرما نیست و در نتیجه، صنعت از هم پاشیده‌ای شکل گرفته و هر فردی برای شهر خود تصمیم می‌گیرد؛ درحالی‌که باید محیط رقابتی بوجود آید تا تصمیمات درستی اتخاذ شوند. البته برای رقابتی‌شدن نیز، راهی به جز گشایش تجارت نداریم؛ در این صورت صنعت شکل نمی‌گیرد و اگر هم شکل گیرد، ورشکست شده و از میدان خارج می‌شود. روند کنونی به جایی هم نمی‌رسد؛ پس باید روابط بین‌المللی را بهبود بخشید و تعرفه‌ها را کاهش داد تا راه‌های تجاری باز شده و صنایع در سایه رقابت، بتوانند شکل بگیرند؛ بدون رقابتی‌کردن، شکل‌گیری هر صنعتی نادرست و نابجا است. به طور قطع، صنعت مانند یک موجود زنده است که باید با توجه به شرایط، خود را انطباق دهد و اگر در جای نامناسب بوده یا مشخصات نامناسب داشته باشد، در یک جایی می‌شکند و زیان می‌زند؛ همان‌طور که اکنون اکثر صنایع بزرگ این سرنوشت را پیدا کرده‌اند، یعنی پول از بانک گرفته‌اند و پس نداده‌اند و بانک‌ها عملا صاحب خیلی از این صنایع بزرگ شده‌اند و تمام هزینه نابجایی صنعت و غیررقابتی بودن صنعت و تجارت را مردم از طریق تورم و بیکاری پرداخت می‌کنند.

ما در زمان فعالیت عالیخانی در وزارت اقتصاد، دوره شکوفایی صنعتی را تجربه کرده‌ایم. صنایع متعددی شکل گرفته‌اند و بخش‌خصوصی فعال بوده است. چه درس‌هایی از آن دوران می‌توان گرفت؟

در دوره عالیخانی و شرایطی که آن زمان حاکم شده بود، همراه با پایین آمدن درآمدهای نفتی بود؛ ولی انجام اصلاحات ارضی در آن دوران، کشاورزی کشور را تحت‌تاثیر قرار داد و خرد کردن زمین‌های کشاورزی و خرده‌مالکی کشاورزان، یک ایده سوسیالیستی بود که بهره‌وری اقتصادی را به شدت پایین آورد؛ چراکه متوسط مساحت زمین‌ها به کمتر از دو هکتار رسید و در این شرایط، در زمین‌های کوچک نمی‌توان از ابزار مکانیکی استفاده کرد. این مساله از سال 42 به بعد تا اواخر سال 1347 آثار بد خود را به جای گذاشت که صنعت را هم گرفتار کرد. اما رشد قیمت نفت در اوایل سال 50 منجر به شکل‌گیری دوره مناسبی برای صنعت کشور شد؛ به نحوی که صنایعی که انتخاب شدند، به موضوع رقابت و تجارت آنها توجه ویژه‌ای شد، چراکه صنعت، بدون رقابت و تجارت رشد نمی‌کند و محصولات کارخانه باید صادر شوند و تکنولوژی‌ها نیز ارتقاء یابند. در حال حاضر، صنایع ایران با دنیا ارتباط ندارند و به خاطر تحریم‌ها، از مواد اولیه مناسب بهره‌مند نیستند.

 در نتیجه برای اینکه اقتصاد به ریل اصلی برگردد، باید تجارت راه‌اندازی شود و در مسیر تجارت، صنعت رقابتی شکل گیرد؛ بنابراین باید به صنایع موجود فرصت داد تا خود را با شرایط رقابتی منطبق نمایند. البته تجربه این موضوع در آلمان و چین وجود داشته و با مرور تجربیات دنیا می‌توان صنایع غیررقابتی را در یک بازه زمانی از دور خارج و سایر صنایع رقابتی را منطبق با شرایط کنونی دنیا وارد مدار کرد.

صنعت به دلیل رشد هوش مصنوعی در سال‌های اخیر در جهان به تکنولوژی بیشتر از گذشته وابسته شده است. اگر بخواهیم صنعت رقابتی داشته باشیم که بتواند صادر کننده نیز باشد مجبوریم از یک طرف با دنیای تکنولوژی که به سرعت در حال تحول است در ارتباط مستمر و دائمی باشیم و از طرف دیگر بازارهای صادراتی در دسترس باشند.  باز شدن راه‌های تجاری کمک می‌کند که دستیابی به بازار و نیز به تکنولوژی آسان‌تر شود و رقابتی شدن صنعت را در کشور نهادینه کند. در چنین شرایطی است که جذب سرمایه نیز امکان‌پذیر می‌شود زیرا فعالیت در کشور پیش‌بینی پذیر می‌شود.

 هیچ سرمایه‌گذاری مبادرت به سرمایه‌گذاری نمی‌کند مگر ریسک فعالیت خود را بتواند برای حداقل ۱۰ سال پیش‌بینی کند. نکته مهم تر آن است که در روال صنعتی شدن بتوان خلق ایده و تکنولوژی در داخل کشور را فعال کرد و این مهم اتفاق نمی‌افتد مگر آنکه آزادی دسترسی به اطلاعات و بازارها تحت‌تاثیر تصمیمات سیاسی نباشد. به عبارت دیگر قانون اساسی کشور باید حق آزادی فعالیت اقتصادی بخش خصوصی را در صنعت، تجارت و خدمات به رسمیت شناسد و البته محیط مقرراتی مناسب نیز برای فعالیت اقتصادی فراهم آید تا مقدمات جذب سرمایه فراهم شود. به همین دلیل است که کشور ما در چهل سال گذشته عموما نتوانسته از محل سرمایه‌گذاری صنعتی ارزش افزوده مناسب تولید کند و بیشتر مصرف کننده منابع ارزان بوده است. امروز صنعت کشور حتی قادر نیست در حد استهلاک خود، سرمایه‌گذاری کند. صنعت در صورتی می‌تواند ارزش افزوده مناسب ایجاد کند که روال گذشته تغییر کند و تا این اتفاق نیفتد صحبت از صنعتی شدن در ایران بیشتر به بیان آرزوها شباهت دارد.

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.