بین مربیان تفاوتهای بسیاری وجود دارد. قرار نیست کسی را با کسی مقایسه کنیم و اصلاً صحبت افتخارات و نتیجه هم نیست. اینجا فقط دو رویکرد را به عنوان نماد دو تفکر بررسی میکنیم. آن هم به این دلیل که این رویکردها تاثیر فراوانی روی تیم ملی کشورمان داشته و دارد، تیمی که متعلق به همه ما ایرانیهاست.
در زمان کیروش، او خیلی زود متوجه شد لیگ ما مشکلات اساسی بسیاری دارد. پس استعدادهایی را که پیدا میکرد با تشویق و یا هر روشی که بلد بود! وا می داشت که هرچه زودتر از لیگ ایران بروند. نتیجه این شد که امثال سردار آزمون بدون حتی یک بازی در لیگ برتر ایران لژیونر شدند.
بعد از گذشت ۴ سال وقتی کیروش توانست در جام جهانی ۲۰۱۴ نمایشی تحسین برانگیز ارائه کند، کل مربیان لیگ برتر ما شروع به الگوبرداری از او کرده و سیستم فوتبال ما به اصطلاح کیروشی شد. کاری که با قهرمانیهای متوالی برانکو در پرسپولیس، انگار تبدیل به قانون مطلق مربیگری شد!
اما حالا مسیر دقیقاً برعکس شده است. با چشمان خود میبینیم که تیم ملی از لیگ برتر ما الگوبرداری میکند. بازیکنانی که لژیونر بودند، با توجه به اهمیت لیگ برای قلعه نویی، یکی یکی به کشور برمیگردند و البته که اینجا پول بیشتری هم نسبت به خارج میگیرند!
حالا نگاه کنید به شباهتهای بسیار بازی تیم ملی با بازیهایی که در همین هفته دوم لیگ برتر سوم و چهارم شهریور ماه دیدیم. سالهاست که در فوتبال ما هر تیم یک اوت انداز استخدام میکند و بارها و بارها در مورد فوتبال علی اصغری نوشتهایم!
حالا نگاه کنید که تیم ملی ما در کافا که فقط و فقط یک راه برای گل زنی بلد است و آن هم بردن توپ به کنارهها و از آنجا سانتر کردن روی دروازه! آنقدر این «ارسال توپ» به شکل بلند اهمیت دارد که دیگر فرقی بین دست و پا هم نیست!
در بازی با تاجیکستان از هر نقطه زمین که اوت میشد، علی نعمتی احضار و با پرتاب بلند توپ را روی دروازه حریف میفرستاد. همان کاری که در ذوب آهن نادر محمدی میکند و برابر استقلال دیدیم. همان کاری که فجر سپاسی سالها میکرد!
اینجا را بخوانید: اوتهای نادر، موتور محرک ذوب؛ این خوب است یا بد؟