به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، دو ماه از پایان جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل میگذرد. در تهران، شهرداری بازسازی بخشهایی از خانههای آسیبدیده را آغاز کرده است؛ اما در بسیاری از شهرهای دیگر، شهروندان همچنان چشمانتظار هرگونه کمک یا نشانهای از بازسازی ماندهاند. گویی در نگاه دولت، زندگی خارج از پایتخت به فراموشی سپرده شده است.
در آستانه اشرفیه، یکی از مناطقی که مستقیماً هدف حملات موشکی قرار گرفت، صدها خانه ویران یا نیمهویران همچنان پابرجا ماندهاند. علی شفیعی ثابت که گریمور سینما است، از ساکنان این شهر که خانهاش بهطور کامل تخریب شد، در گفتوگو با خبرنگار رکنا روایت میکند:
«سوم تیرماه، سه ساعت پیش از اعلام آتشبس، منطقه ما هدف اصابت موشک قرار گرفت. حدود ۴۰۰ خانه خسارت دیدند و خانه ما نیز جزو نخستین نقاط اصابت بود. سقف خانه بهطور کامل فروریخت، پنجرهها و درها شکستند. مادرم در این حادثه دچار شکستگی دو دنده و آسیب شدید پا شد و راهی بیمارستان شد. آشپزخانه نیز کاملاً تخریب شد؛ یخچال ما چنان مچاله شده بود که ماشین لباسشویی مچاله شد و چیزی از آن باقی نماند.»
او میگوید هزینه بازسازی خانهاش نزدیک به سه میلیارد تومان برآورد شده و تمام این مبلغ را از طریق قرض و نزول فراهم کرده است:
«هیچ نهادی به کمک ما نیامد. تنها دوستانم از جامعه هنری یاری کردند؛ اما دولت، جز وعدههای تکراری، اقدامی نکرد.»
به گفته وی، ستاد بحران و دیگر مسئولان محلی صرفاً وظایف کوتاهمدت خود را اجرا کردهاند:
«رئیس ستاد بحران میگفت وظیفه ما فقط در ۲۴ تا ۷۲ ساعت نخست است. نه اسکان موقتی فراهم شد و نه پشتیبانی درمانی. »
شفیعی میافزاید که همه مخارج درمان و بازسازی بر عهده خانواده بوده است:
«بیمارستان فقط یک بار آمبولانس رایگان فرستاد و بس. برای خانه نزدیک به سه میلیارد تومان هزینه کردم، اما هیچ نهادی این رقم را به رسمیت نشناخت. وقتی اعتراض کردم، کارشناسی آمد و خسارت را یکمیلیارد و پانصد میلیون تومان برآورد کرد. وقتی پرسیدم بر چه اساسی چنین رقمی تعیین میکنید، گفت: خب خودت بگو چه مبلغی بنویسم! من گفتم مرد حسابی، کارشناس تو هستی، نه من.»
علی شفیعی ثابت درباره کمکهای نقدی نیز میگوید:
«بعدها شنیدم فرمانداری و استانداری مبالغی مانند ۳۰، ۶۰ یا ۱۲۰ میلیون تومان به برخی آسیبدیدگان پرداخت کردهاند، اما به ما هیچ مبلغی تعلق نگرفت. وقتی پیگیری کردم، گفتند بودجه کافی وجود ندارد، در حالی که خبر داشتم اعتبار تخصیص یافته است. اگر قرار بود به همه کمک شود، چرا برخی محروم ماندند؟»
او با گلایه ادامه میدهد:
«پدر و مادرم دو فرهنگی بازنشستهاند، اما هیچ نهادی حتی درباره ابتداییترین نیازها مثل نان یا آب معدنی سراغی از ما نگرفت. همه چیز بر دوش خودمان بود. تنها اقدامی که وزارت ارشاد انجام داد، بازدید مدیرکل به همراه چند نفر دیگر از مادرم بود که تازه از بیمارستان مرخص شده بود. سپس ۱۰ میلیون تومان از صندوق حمایت از هنرمندان به حسابم واریز کردند، آن هم بعد از پیگیری شخصی من. وقتی اعتراض کردم، گفتند تکلیفی نداریم و همین مبلغ هم لطف است. این رفتار توهینآمیز بود.»
شفیعی در ادامه میگوید:
«قیمتها هر روز افزایش مییافت و هیچ کنترلی وجود نداشت. یکی از آشنایان ما که توان مالی بازسازی خانهاش را نداشت، ناچار شد خانهاش را به نصف قیمت بفروشد. معنایش سوءاستفاده مستقیم از شرایط مردم است.»
شفیعی روایت خود را چنین جمعبندی میکند:
«امروز، ۱۷ یا ۱۸ شهریور، دقیقاً ۵۶ روز از سوم تیر گذشته است. در این مدت حتی یک تماس یا کمترین کمکی از دولت دریافت نکردیم. تنها دوستان و همکاران سینماییام همراهی کردند.»
شفیعی تأکید میکند که مقامات عالیرتبه کشور نیز از وضعیت او مطلعاند:
«بارها استوری منتشر کردم و سخنگوی دولت و حتی رئیسجمهور، از طریق ادمین صفحات رسمیشان، آنها را دیدهاند. اسکرینشات هم موجود است. وقتی دیدهاند، یعنی خبر داشتهاند. پس چرا هیچ واکنشی نشان ندادند؟ سکوت آنها برای ما به معنای بیتوجهی کامل است.»
او در پایان میگوید:
«ما سیاهنمایی نمیکنیم و چیزی بیش از حق خود نمیخواهیم. خانههایمان ویران شده، زندگیمان از هم پاشیده است. مردم فقط انتظار دارند دولت حداقل در تأمین نان، آب و سرپناه موقت یاریشان کند. اما امروز، نزدیک به دو ماه پس از حادثه، هیچ امیدی به وعدههای بیثمر باقی نمانده است.»