3 قطب و 4 ضلع نظم نوین جهانی به چه سمتی می روند؟

عصر ایران جمعه 21 شهریور 1404 - 13:11
نظام بین المللی کنونی در حال تغییر است؛ نظامی که دارای 3 قطب عمده است که از 4 ضلع عمده تشکیل شده است. آمریکا، چین و اروپا 3 قطب عمده هستند و کشورهای جنوب جهان نیز بدون اینکه یک قطب باشند یک ضلع از نظم جدید جهانی را تشکیل داده اند.

بت دیلی/ سردبیر وبگاه "اندیشکده کانورسِیشن"

در 3 سپتامبر 2025، چین هشتادمین سالگرد پیروزی خود بر ژاپن (در جنگ جهانی دوم) را با برگزاری یک رویداد با دقت طراحی شده جشن گرفت که در آن 26 رهبر جهان در جایگاه ویژه از قدرت نظامی چشمگیر پکن دیدن کردند.

این نمایش قدرت عمدی بود و بحثی را در رسانه‌های غربی ایجاد کرد: آیا ما در آستانه یک "نظم جهانی جدید" با محوریت چین هستیم که جایگزین "نظم مبتنی بر قوانین" بین‌المللی تحت سلطه ایالات متحده می‌شود؟

اما من به عنوان کسی که در مورد ژئوپلیتیک می‌نویسد، معتقدم که ما در حال حاضر به آن نقطه رسیده‌ایم. این نظم ممکن است در حال تغییر باشد و ایالات متحده هنوز نقش بزرگی در آن دارد، اما یک نظم جهانی جدید آغاز شده است - و با توسعه آن، به طور فزاینده‌ای متفاوت از آنچه جایگزین آن می‌شود، خواهد بود.

3 قطب و 4 ضلع نظم نوین جهانی به چه سمتی می روند؟

تاریخچه مختصری از نظم‌های جهانی

تاریخ جهانی را می‌توان به عنوان ظهور و سقوط نظم‌های مختلف درک کرد که به عنوان روابط قدرت غالب در یک دوره خاص و نهادها و هنجارهای همراه آن تعریف می‌شوند.

از سال 1815 تا 1880، بریتانیا ابرقدرت بلامنازع جهان بود، با امپراتوری و نیروی دریایی که سراسر جهان را در بر می‌گرفت. دوره 1880 تا 1945 دوره ای از رقابت‌های امپریالیستی بود، زیرا سایر کشورها - عمدتا اروپایی و ایالات متحده - در پی الگوبرداری از موفقیت بریتانیا و جایگزینی سلطه آن بودند. جهان دوقطبی دو ابرقدرت رقیب، اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، جایگزین آن شد و دوره 1945 تا 1991 را رقم زد.

سقوط اتحاد جماهیر شوروی آغاز دوره کوتاهی، از سال 1991 تا 2008، از جهان تک قطبی با محوریت سلطه جهانی، قدرت نظامی و قدرت اقتصادی ایالات متحده بود. 

با عقب‌نشینی کمونیسم جهانی، ایالات متحده نفوذ خود و نظم بین‌المللی مبتنی بر قوانینی را که پس از سال 1945 از طریق نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول ایجاد کرده بود، افزایش داد.

این وضعیت در مواجهه با جنگ طولانی علیه تروریسم، شکست مفتضحانه حمله به عراق، اشغال طولانی افغانستان و در نهایت بحران مالی جهانی سال 2008 که قدرت ایالات متحده را تضعیف و حمایت داخلی از نقش واشنگتن به عنوان پلیس جهان را تضعیف کرد، دوام چندانی نداشت.

به سوی جهانی چندقطبی

در سال‌های اخیر، یک جهان چندقطبی جدید با حداقل چهار منبع قدرت متمایز پدیدار شده است.

ایالات متحده همچنان در مرکز این نظم جهانی قرار دارد. این نظم از قلمروی وسیع، اقتصادی پویا و نعمت استراتژیک اقیانوس‌های بزرگ در شرق و غرب و قدرت‌های بسیار کوچک‌تر در شمال و جنوب خود برخوردار است. 

ایالات متحده در نظم دوقطبی و تک‌قطبی قبلی حضور نظامی جهانی داشت. اما هزینه این گسترش بیش از حد امپراتوری، واشنگتن را بر آن داشته است که بار هزینه‌ها را به سمت متحدان سابق خود منتقل کند و منجر به نظامی‌سازی جدید در اروپا و شرق آسیا شود، جایی که اکنون اکثر کشورها قصد افزایش هزینه‌های نظامی خود را دارند.

همچنین تغییری در ترتیبات اقتصادی وجود دارد. در نظم تک‌قطبی، ایالات متحده یک ترتیب تجارت آزاد بدون اصطکاک و جهانی‌سازی اقتصادی را ترویج کرد. این امر منجر به تغییر جهانی تولید شد که به نوبه خود واکنش پوپولیستی را در کشورهایی که اشتغال تولیدی در آنها تهی شده بود، ایجاد کرد.

اکنون، ملی‌گرایی اقتصادی به یک شعار رایج‌تر از تجارت آزاد تبدیل می‌شود. ایالات متحده که مدت‌ها مروج بازارهای ظاهرا باز بود، اکنون در احیای موانع تعرفه‌ای به سطوحی که در دهه‌های گذشته در صحنه جهانی دیده نشده بود، پیشرو است.

تغییر آرایش نظامی و موانع تجاری فزاینده، ایجاد اتحادهای پایدار را به طور فزاینده‌ای دشوار می‌کند. در کوتاه‌مدت، ایالات متحده می‌تواند از قدرت موجود خود به نفع خود استفاده کند، اما در درازمدت، سایر کشورها احتمالا از اتکای بیش از حد به ایالات متحده فاصله خواهند گرفت. قرن آمریکایی که "هنری لوس"، ناشر بزرگ، در سال 1941 به طور مشهور توصیف کرد، به پایان رسیده است.

چین اکنون از نظر قدرت اقتصادی و نظامی رقیبی برای ایالات متحده است. چین به طور فزاینده‌ای، تحت رهبری قدرتمند "شی جین‌پینگ"، آشکارا به دنبال یک نظم جهانی چین‌محورتر با نهادها و یک ترتیب جهانی برای مطابقت با آن است. برای این منظور، در حال تشکیل محور مقاومت در برابر نظم جهانی تحت سلطه ایالات متحده است. روسیه، که از سندرم پساامپریالیستی رنج می‌برد، عضوی مهم است اما شریکی برابر نیست.

قدرت روسیه به ایجاد حوزه نفوذ اوراسیا در سراسر جمهوری‌های شوروی سابق و ایجاد اختلال در دموکراسی‌های لیبرال محدود شده است. اما در این زمینه، روسیه بیشتر یک خرابکار است تا معمار نظم جدید.

و سپس اروپا وجود دارد که با چیزی که "کی‌یر استارمر"، نخست وزیر بریتانیا، از آن به عنوان "چالش نسلی" یاد می‌کند، روبرو است، زیرا ایالات متحده از اروپا به سمت هند و اقیانوس آرام دور می‌شود، درست همانطور که روسیه تهدیدی جدی‌تر برای اروپا، به ویژه برای شرقی‌ترین کشورهای آن، ایجاد می‌کند.

اروپا پس از دهه‌ها غیرنظامی شدن، در حال نظامی شدن مجدد است. سوئد و فنلاند به ترتیب در سال‌های 2023 و 2024 به ناتو پیوستند. در دهه‌های آینده، اروپا می‌تواند به عنوان یک منبع مستقل از قدرت اقتصادی و نظامی با دستور کاری متفاوت از ایالات متحده ظهور کند - مشتاق‌تر برای مقابله با روسیه، کمتر مایل به حمایت از اسرائیل و شاید بیشتر مایل به تعامل با چین.

اما هر سه مرکز قدرت - ایالات متحده، چین و اروپا - با چالش‌های داخلی مشابه و منحصر به فردی دست و پنجه نرم خواهند کرد.

همه آنها اقتصادهای با رشد کُند و جمعیت‌های رو به پیری دارند. ایالات متحده با تغییر از یک دموکراسی لیبرال به اقتدارگرایی رقابتی، با نابرابری و بی‌ثباتی سیاسی فزاینده‌ای روبرو است. چین یک ارتش آزمون پس نداده، یک بحران جمعیتی قریب‌الوقوع، یک اقتصاد متزلزل و یک مبارزه جانشینی قریب‌الوقوع دارد.

در نهایت، اروپا با پوپولیسم ملی‌گرایانه و هزینه‌های رو به رشد رفاه اجتماعی، درست در زمانی که هزینه‌های نظامی در حال افزایش است، احاطه شده است.

رشد جنوب جهان

این تقسیم سه‌گانه به طرز عجیبی یادآور تقسیم جهانی سه‌گانه در رمان "1984" "جورج اورول" است، جایی که اقیانوسیه، اوراسیا و شرق آسیا درگیر جنگی دائمی برای اتحادهای متغیر بودند.

اما اورول در زمانی می‌نوشت که بخش عمده‌ای از آنچه اکنون جنوب جهان نامیده می‌شود، یا تحت کنترل غیررسمی یا رسمی ابرقدرت‌ها بود. اما این وضعیت دیگر در مورد کشورهای جنوب جهان، به ویژه در مورد کشورهای بزرگتر مانند برزیل، هند و اندونزی، صدق نمی‌کند.

کشورهای جنوب جهان هنوز یک بلوک منسجم نیستند، بلکه بیشتر یک ترتیب غیررسمی از بازیگران مستقل هستند که تمایل دارند بین قدرت‌های بزرگ فاصله بیندازند.

جهانی در حال تغییر

با این حال، هیچ یک از این واقعیت‌های جدید جهانی به این معنی نیست که اوضاع اکنون ثابت شده است. در واقع، نظم نوین جهانی در وضعیت تغییر و تحولی مخرب قرار دارد که نویدبخش سال‌ها درد و رنج فزاینده است. هم ایالات متحده و هم چین به متحدان نیاز دارند و کشورهای جنوب جهان به فاصله گرفتن از قدرت‌های رقیب ادامه خواهند داد.

3 قطب و 4 ضلع نظم نوین جهانی به چه سمتی می روند؟

به این ترتیب، جهان در حال ورود به فرآیندی از کشمکش مداوم است، زیرا قدرت‌های بزرگ در حالی که با فشارهای داخلی دست و پنجه نرم می‌کنند، به دنبال اتحاد هستند. 

در این وضعیت آشفته موجود، سوالات زیادی باقی می‌ماند: چه کسی در ایجاد اتحادهای پایدار موثرتر خواهد بود؟ آیا چین چالش‌های داخلی خود را مدیریت خواهد کرد؟ آیا اروپا به خود مسلط خواهد شد؟ آیا روسیه به روش‌های مخرب خود ادامه خواهد داد؟ آیا ایالات متحده پس از ترامپ، روسیه پس از پوتین و چین پس از شی جین پینگ می‌توانند جهان را در جهتی کاملا متفاوت حرکت دهند؟

و یک سوال بزرگ بالاتر از همه سوالات دیگر وجود دارد: آیا قدرت‌های بزرگ می‌توانند رقابت خود را از طریق منافع مشترک جهانی، مانند مبارزه با تغییرات اقلیمی، آلودگی محیط زیست و تهدیدات همه‌گیری، مدیریت کنند؟ یا درگیری‌های فزاینده در مناطق تازه مورد مناقشه قطب شمال، فضای مجازی، فضای بیرونی و قلمرو اقیانوسی و در نقاط داغ ژئوپلیتیکی مداوم، جرقه‌ای برای درگیری آشکار خواهد بود؟

تمام نظم‌های جهانی روزی به پایان می رسند و نظم جدیدی جای آن را می گیرد. امید است که این بار نظم قدیمی این کار را نه با انفجار بلکه دستکم با درد انجام دهد.

 

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.