به گزارش مشرق، «حاتم طه الدلیمی» عضو ائتلاف «الانبار المتحد» از حضور تعداد زیادی از عناصر جریان انحرافی تکفیری «المدخلی» در مناطق غرب بغداد و بهطور مشخص در منطقه ابوغریب پرده برداشت و درباره طرحهای توسعهطلبانه این گروه خطرناک بهسمت استانهای دیگر عراق هشدار داد.
«حاتم طه الدلیمی» تأکید کرد که جریان المدخلی، منطقه ابوغریب را بهعنوان مرکز آغاز طرحهای خود برای سیطره بر منبرهای مساجد در استانهای الانبار، صلاحالدین، نینوا و بخشهایی از بغداد قرار داده است تا افکار افراطی خود و هرجومرج را در این مناطق رواج دهد.
این شخصیت مطرح اهلسنت عراق تصریح کرد که این تحرکات با حمایت شخصیتهای سیاسی بانفوذ عراقی و با نظارت و حمایت آمریکا و عربستان سعودی با هدف برهم زدن امنیت و ثبات عراق دنبال میشود.
الدلیمی تأکید کرد: جریان المدخلی، نسخه جدیدتر از گروه تروریستی داعش است که در زمان حاضر برای تحمیل وجود خود در مساجد اهلسنت از طریق نفوذ اجتماعی و تبلیغاتی بدون متوسل شدن مستقیم به سلاح تلاش میکنند.
وی افزود: مرحله آتی ممکن است شاهد استفاده این جریان (مدخلی) از نیروی زور برای تحمیل سیطره باشد.
الدلیمی گفت: حضور تعداد زیادی از عناصر وابسته به جریان مدخلی در منطقه ابوغریب در اطراف بغداد مقدمهسازی برای حرکت و تحرکات آنها بهسمت بغداد، استان الانبار، استان صلاحالدین و استان نینوی بهشمار میرود.
نگاهی به جریان خطرناک «المدخلی»
خاطرنشان میشود جامیها یا مدخلیها گروهی از سلفیان هستند که در ابتدای دهه ۹۰ میلادی و پس از بالاگرفتن اعتراضات علیه همکاری نظامی حکام عرب حاشیه خلیج فارس با غربیها بهویژه آمریکا، سر برآورد و به توجیه حضور نظامیان خارجی در این کشورها پرداختند. بهطورکلی شاید بتوان شاخصترین ویژگی این گروه را توجیه ایدئولوژیک رفتار حکام عرب بدون توجه به اصول، احکام دین و اخلاق دانست.
تفکری که امروزه تحت عنوان «مدخلی» یا «جامی» شناخته میشود، برای اولین بار بهصورت جدی زمانی مطرح شد که محمد امان جامی و ربیع المدخلی وظیفه مشروعیتبخشی به همپیمانی حکومت آلسعود با آمریکا و توجیه حضور نظامی آنان را بهعهده گرفتند.
همزمان با افزایش فشار افکار عمومی بر سران کشورهای عربی و درخواست برای اتخاذ موضعی جدی و مؤثر در برابر جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم نوار غزه، فعالیت این جریان از سلفیها تشدید شد که هرچند حدود سه دهه از پیدایش آنها در برخی کشورهای عربی منطقه میگذرد اما بهدلایل متعددی فرصت بروز و ظهوری اینگونه پیدا نکرده بودند.
جامیه را محمد امان الجامی که ساکن مدینه منوره بود، بنا نهاد اما مرگ وی در سال ۱۹۹۶ سبب شد ربیع بن هادی المدخلی، راه وی را ادامه دهد و با تکمیل نظریات محمد امان جامی، مدخلیه را تئوریپردازی و ارائه کند.
این جریان تا پیش از این یکی از اصول خود را حفظ حکومت پادشاهی و دیکتاتوری در کشورهای عربی و پرهیز از هرگونه انقلاب، تحول و تغییر در حکومتها تعریف میکرد و بر آن اصرار میورزید، اما در جریان نبرد طوفان الاقصی مقاومت و متعاقب آن حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه و نیز انفعال یا حتی همراهی برخی حکام عرب با رژیم صهونیستی در حمله به مقاومت فلسطین، بسان هشداری بود که بسیاری را با این پرسش روبهرو کرد که ظرفیت توجیه رفتار حاکم نزد مدخلیها تا کجا میتواند امتداد داشته باشد.
مدخلیها که خود را تنها نمایندگان سلفیت معرفی میکنند، دشمنی با هر گروه اسلامی دیگری را که موضعی متفاوت با آنان در برابر حاکم یا حتی در برابر مدخلیها اتخاذ کند، مخفی نمیکنند. ربیع المدخلی در مورد کسانی که آنان را اهل بدعت توصیف میکند، میگوید؛ آشکار کردن عیب و گمراهی اینان از واجبترین واجبات است، زیرا این افراد با نیرنگ، خود را در پوشش سلفیت پنهان کردهاند و هدفی جز درهم شکستن سلفیت را دنبال نمیکنند.
از دیدگاه این فرقه هر واعظ یا خطیبی که مدخلی نباشد یا بدعتگذار است یا فاسق است یا از خوارج بهشمار میآید یا کافر است. مداخله را از این جهت که همواره غیر خود را مورد طعن قرار میدهند، «مُجرِّحِه» نیز نامیدهاند. در فکر مدخلی، تخریب دیگر علمای مسلمان و تفسیق آنان، هرچند که جایگاهی والا داشته باشند، نهتنها مانعی ندارد، بلکه آن را وجه تمایز خود از دیگر نحلهها میدانند، اوجب الواجبات میخوانند و بدان افتخار میکنند،
از همین رو بسیاری از شخصیتهای اهلسنت مورد ترور شخصیت و حمله بیمهابای مدخلیون قرار گرفتند، بهعنوان مثال افرادی همچون ابوالاعلی مودودی، حسن البنا، سید قطب و برادرش محمد قطب، عبدالله العزام و یوسف القرضاوی صرفاً بهدلیل داشتن افکاری نامتجانس با افکار مداخله به بدترین شکل مورد وهن و بیاحترامی قرار گرفتند.
گسترش مدخلیه در دیگر کشورهای اسلامی
رویکرد افراطی مدخلیها پس از مدتی کوتاه، مورد توجه و تأیید حکام سعودی قرار گرفت و ابزارهای گستردهای برای ترویج گفتمان خود در داخل عربستان پیدا کرد و پس از کودتاهای خشن در کشورهایی که بهار عربی را تجربه کردند، به این کشورها منتقل شد و متعاقباً در تعدادی از کشورهای جهان اسلام گسترش یافت و به ابزاری ایدئولوژیک در اختیار سازمانهای سرکوبگر رژیمهای دیکتاتوری نظامی عربی تبدیل شد.
در جریان اختلاف عربستان سعودی و قطر که به محاصره چهارساله قطر توسط سعودی و همپیمانانش انجامید، مدخلیها خواهان خروج بر حاکم قطر و سرنگونی وی شدند. در این دوره رئیس جمهور ترکیه و حاکم این کشور نیز بهدلیل حمایت از امیر و حاکم قطر، از هجمه مدخلیها در امان نبود. در حالی که بر اساس نظریه مورد قبول مدخلیها بایستی بدون چونوچرا از این حکام اطاعت کرد، همچنان که حاکمان سوریه، تونس و یمن نیز با وجود تصدی حکمرانی کشورهای خود، بهدلیل ناهماهنگی با سعودی، از سوی مدخلیها بهرسمیت شناخته نشدند.
سلفیهای امنیتی؛ مدخلی جایگزین وهابیت ابزار خطرناکتر آلسعود
اندیشکده مرصاد در گزارشی آورده است: اسناد ارائهشده توسط مراکز مطالعات غرب بهوضوح حاکی از همکاری دستگاههای اطلاعاتی کشورهای میزبان مدخلیها با اعضای این فرقه و حمایت گسترده از آنان با هدف مقابله با جریانهای اسلامی نهضتی است، بهتعبیری دیگر جامیه مدخلیه چیزی جز یک نهاد امنیتی خاص نیست که از طرف دستگاههای امنیتی حکومتهای عربی بهعنوان ابزار کنترل نهاد دین بهکار گرفته میشود تا در نهایت کارکردی مشروعیتزا برای سیستم حاکمیتی داشته باشند، ازاینروست که برخی ناظران اساساً مدخلیها را دستپرورده و آموزشدیده نهادهای اطلاعاتی بهشمار میآورند و آنان را شایسته داشتن صبغه دینی مستقل نمیدانند،
تا جایی که یحیی الحجوری از سلفیهای دار الحدیث دماج یمن صراحتاً همکاری ربیع المدخلی با دستگاه امنیتی سعودی را افشا میکند و میگوید: داماد المدخلی که از افسران ارشد امنیتی سعودی است با من تماس گرفت و در برابر پرداخت مبلغ قابلتوجهی خواستار همکاری اطلاعاتی ما با سعودی شد.
این سند و نمونههای دیگر از این دست اسناد بهوضوح از تلاش سعودی برای جایگزینی نفوذ ازدسترفته این کشور در جریان به حاشیه رانده شدن وهابیت، بهواسطه میدان دادن به مدخلیها پرده برمیدارد، همچنان که تلاش مدخلیها در حمله به حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطین در سایه تلاش حکام سعودی برای عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و انفعال آنان در قبال جنایات صهیونیستها علیه مردم مظلوم فلسطین را قابل فهم میکند.
با توجه به سطور فوق باید گفت در عربستان سعودی چیزی تغییر نکرده است. همانگونه که حکام آلسعود طی دههها وهابیت را برای توجیه ایدئولوژیک اهداف سیاسی خود بهخدمت گرفته بودند، اکنون و پس از پایان تاریخ مصرف این فرقه بهواسطه بدنامی ناشی از سالها جنایت در کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی، وظیفه توجیه ایدئولوژیک را به فرقهای جدید و از قضا مطیعتر سپرده است، روحانیتی حکومتی که بهزودی لزوم و وجوب رابطه با رژیم صهیونیستی را نیز تئوریزه خواهد کرد.