به گزارش اقتصادنیوز، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل همه عمر خود را پای آن گذاشته تا مانع از ایجاد کشور مستقل فلسطین شود. او در دهه هشتاد میلادی تا امروز این هدف را برای خود مقدس شمرده است و در این مسیر از اعمال هیچ نوع خشونتی دست برنمی دارد.
مناخیم کلین در میدلایستآی نوشت: هنگامی که در سپتامبر ۱۹۸۹ مقدمات برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد در جریان بود، بنیامین نتانیاهو ۳۹ ساله، چهره ای در صحنه دیپلماسی به شمار میرفت که بهعنوان سفیر اسرائیل در سازمان ملل خدمت میکرد.دقیقا در زمین خانگی او، درست پیش از پایان دوره خدمتش، یکی از شدیدترین شکستهای دیپلماتیک اسرائیل رخ داد.یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف)، دعوت شد تا در مجمع عمومی که قرار بود در نیویورک برگزار شود، سخنرانی کند. عرفات در آن زمان ۲۰ سال از نتانیاهو بزرگتر و در صحنه بینالمللی شناختهشدهتر بود. انتفاضه اول که ۱۰ ماه پیش از این تاریخ بهصورت خودجوش آغاز شده بود، عرفات را بهعنوان رهبر ملی فلسطینیان و نمادی از سرنوشت مردم فلسطین معرفی کرد.
حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ و تلاش ناموفق آنها برای حذف عرفات، ساف و تقاضا برای تشکیل دولت فلسطینی در غرب رود اردن، جایگاه نمادین عرفات را در چشم مردمش تقویت کرد. خشونت بیش از حدی که اسرائیل برای سرکوب قیام مردمی به کار برد، درهای مجمع عمومی سازمان ملل را به روی عرفات گشود. دعوت او پس از ۱۲ سال تلاش عرفات برای یافتن مسیری که ساف بتواند بدون کنار گذاشتن اصول خود در مذاکرات برای حلوفصل سیاسی ادغام شود، صورت گرفت.
اسرائیل و ایالات متحده مدتها تلاش کردند تا این تلاشها را مسدود کنند و در سال ۱۹۸۸ هم بار دیگر این کار را انجام دادند. دولت جمهوریخواه رونالد ریگان از صدور ویزا برای عرفات خودداری کرد و در نهایت یک جلسه ویژه مجمع عمومی در ژنو برگزار شد. نتانیاهو اکنون ۷۶ ساله و نخستوزیر و بیمار است و بهعنوان جنایتکار جنگی مورد نفرت قرار دارد و حکم بازداشت بینالمللی علیه او صادر شده است.
از همان روز اول، ماموریت زندگی نتانیاهو روشن بود: جلوگیری از تحقق هر چیزی که عرفات میخواست به آن دست پیدا کند. تا دو سال پیش، او در این کار موفق بود.
بهعنوان نخستوزیر، او حاکمیت اسرائیل را بر کل سرزمین بین رود اردن و دریای مدیترانه برقرار کرده و به شکاف میان فلسطینیان افزود و در آستانه گنجاندن عربستان سعودی در توافق ابراهیم قرار داشت.
حمله تحت رهبری حماس در ۷ اکتبر پروژه نتانیاهو را نابود کرد. در حال حاضر با ابتکار عربستان سعودی و فرانسه، کشورهای کلیدی غربی در آستانه به رسمیت شناختن فلسطین هستند. در واقع، اکثر کشورها قبلا این کشور را به رسمیت شناختهاند.
سخت است که دستاوردهای کنونی فلسطینیان را به محمود عباس نسبت دهیم. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نزدیک به ۹۰ سال سن دارد، بیمار است و تنها چند ساعت در روز کار میکند. عباس رهبری یک تشکیلات فاسد و فاقد مشروعیت عمومی را بر عهده دارد که تحت هدایت او به اپراتوری برای رژیم آنچه اسرائیلیها میخواهند تبدیل شده است.
لوگوی "دولت فلسطین" و گارد افتخار که عباس را در مقر تشکیلات خودگردان در رامالله استقبال میکند وقتی ارتش اسرائیل چند خیابان آنطرفتر بدون مزاحمت عمل میکند و همراه با شهرکنشینان خشن، علیه ساکنان اقدامات خشونتآمیز انجام میدهد، مضحک به نظر میرسد.
درست مانند تجربه سال ۱۹۸۸، نسلکشی که اسرائیل با سلاحها، کمکها و حمایت سیاسی کشورهای غربی علیه مردم فلسطین اعمال میکند، روند شناسایی بینالمللی را به جلو میراند.
این امر قابل مقایسه با عذاب وجدان کشورها پس از هولوکاست است که در ۱۹۴۷ آنها را به حمایت از تأسیس اسرائیل وا داشت. همانند ۱۹۸۸، همکاری میان دولت ترامپ و دولت نتانیاهو باعث شده ایالات متحده ورود عباس برای سخنرانی در مجمع عمومی آتی را ممنوع کند. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، و محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، قصد دارند در جریان نشست مجمع، رویدادی را ریاست کنند که در آن رهبران غربی همراه با آنها فلسطین را به رسمیت خواهند شناخت. ایالات متحده برای کاهش اهمیت این شناسایی، تصمیم گرفت ورود هر شخص دارای گذرنامه دولت فلسطین را بهطور کامل ممنوع کند.
بیایید به ۱۹۸۸ بازگردیم. در لحظهای نادر از خرد سیاسی، ساف به این نتیجه رسید که قیام مردمی فرصتی سیاسی ایجاد کرده است که مبارزه مسلحانهاش نتوانسته بود پدید آورد. به عبارت دیگر، این نیروی اسرائیل نبود که ساف را تغییر داد، بلکه موفقیت ساف در زنده ماندن پس از حمله اسرائیل در ۱۹۸۲ و پذیرفتهشدن توسط حامیان انتفاضه بهعنوان رهبرشان بود که این فرصت را پدید آورد. جایگاهش در میان مردم فلسطین، افکار عمومی و نهادهای سیاسی غرب، سازمان آزادیبخش فلسطین را به استقلال برای فلسطین اشغالی نزدیکتر کرد و آن را آماده اعلام این استقلال ساخت.
در ۱۵ نوامبر ۱۹۸۸، در چارچوب اعلامیه استقلال فلسطین، ساف قطعنامه تقسیم سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ را که در منشور فلسطین در سالهای ۱۹۶۴ و ۱۹۶۸ به شدت رد کرده بود، به رسمیت شناخت.
سازمان آزادیبخش فلسطین صراحتا اعلام کرد که دولت فلسطین در کنار دولت یهودی بهطور مسالمتآمیز زندگی خواهد کرد. بنابراین، ساف بهطور مؤثر قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت از سال ۱۹۶۷ را پذیرفت که بهعنوان سنگ بنای تمام طرحهای سیاسی برای حلوفصل صلح اسرائیلی-فلسطینی عمل میکند.
به ادعای نویسنده این یادداشت: این تحول مهمی در مسیر سازمان آزادیبخش فلسطین بود که اسرائیل بهطور مداوم آن را نادیده میگیرد. عرفات این اصول را در سخنرانی خود در جلسه ویژه مجمع عمومی سازمان ملل در ژنو در ۱۳ دسامبر تأکید کرد.
در نوامبر و دسامبر همان سال، نتانیاهو بهعنوان نماینده پارلمان انتخاب شد و در مسیر تصدی پست معاون وزیر امور خارجه تحت سرپرستی حامیاش، موشه آرنز، بود. شکست دیپلماتیک دیگری درست زیر بینی آنها رخ داد.
بلافاصله پس از سخنرانی عرفات در مجمع عمومی، وزیر امور خارجه سوئد و سه فعال صلح یهودی که بهعنوان "چپ افراطی" شناخته میشدند، تماسهایی با جرج شولتز، وزیر امور خارجه ایالات متحده، برقرار کردند.
آنها پرسیدند که به نظر او چه چیزی در سخنرانی عرفات در مجمع عمومی کم بود. عرفات متنی را که شولتز کلمه به کلمه دیکته کرده بود در یک کنفرانس خبری در ژنو گنجاند. در اصل، عرفات گفت که ساف وجود اسرائیل را به رسمیت میشناسد، تروریسم را محکوم میکند و قطعنامه ۲۴۲ را میپذیرد.
در واشنگتن، دورهای گرگ و میش حاکم بود. دولت ریگان در حال رفتن به کتابهای تاریخ بود و رئیسجمهور منتخب، بیل کلینتون، برای ورود به دفتر در ژانویه آماده میشد. برخلاف قوانین نانوشته، دولت در حال خروج دولت جدید را در عملی انجام شده قرار داد. آمریکا سازمان آزادیبخش فلسطین را به رسمیت شناخت و گفتوگوی رسمی با آن را آغاز کرد. این ضربه شدیدی به دولت وقت اسرائیل تحت رهبری حزب لیکود بود.
همزمان با شکست اسرائیل در هفت اکتبر و مواجهه با سونامی به رسمیت شناختن دولت فلسطین توسط غرب، نتانیاهو برای نجات ماموریت زندگی خود مبارزه میکند: جلوگیری از تشکیل دولت فلسطین از طریق نیروی برتری یهودی.
نتانیاهو نمیتواند حقیقت تلخ را تحمل کند: بزرگترین دستاورد سیاسی او توسط حماس، که حملهاش به اسرائیل آسیب بیشتری از هر سازمان فلسطینی دیگری وارد کرد، خنثی شد.
حماس از نظر سیاسی از ضربه بیسابقه به اسرائیل سودی نبرد، اما در مسدود کردن عادیسازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی موفق شد.
نتانیاهو فکر میکند که "پیروزی کامل"، حماس و دستاورد آن را از بین خواهد برد. با دوردستتر شدن پیروزی کامل، نتانیاهو با جنایات جنگی بیشتر و بهکارگیری نیروی بیشتر به دنبال آن است.
حمله به قطر، تهدید به اقدام علیه رهبران حماس حتی در ترکیه، و تمایل او به بیرون راندن ساکنان نوار غزه به مصر به قیمت نابودی توافق صلح، بخشی از سیاست ناامیدانه اوست. نتانیاهو در نبرد علیه دولت فلسطین تنها نیست. جامعه یهودی اسرائیل پشت او ایستاده است. این در حالیست که اکثر آنها دوست دارند او از زندگی سیاسی کنارهگیری کند.
در سطح بینالمللی، تنها دولت ترامپ در کنار او ایستاده است. آنها با هم در حال ریشهکن کردن روابطی هستند که از سال ۱۹۸۸ بین ایالات متحده و فلسطینیان ساخته شده بود. آنها از توانایی محدود خود برای مسدود کردن یا به تأخیر انداختن به رسمیت شناختن فلسطین آگاه هستند.
بنابراین، تلاش اصلی ترامپ و نتانیاهو به تغییر واقعیت در صحنه معطوف است تا هیچ پایه جمعیتی و جغرافیایی برای تاسیس دولت فلسطین وجود نداشته باشد.
نتانیاهویِ ناامید اکنون تنها به نیروی نظامی وابسته است. او و جامعه اسرائیل از به رسمیت شناختن این موضوع امتناع میکنند که حمله ۷ اکتبر از جایی نشات گرفت که خشونت اسرائیل سالها به شکلی وحشیانه و بیرحمانه اعمال شده بود.
اسرائیل از به رسمیت شناختن این موضوع سرباز میزند که حمله حماس ثابت کرد اتکای انحصاری به زور، اسرائیل را به یک جامعه نسلکش تبدیل کرده است.