مهمترین عامل در فرآیند آموزشی، تفکر انتقادی است و بسیاری اعتقاد دارند که هوش مصنوعی قاتل تفکر انتقادی در کودکان میشود. یک مطالعه جدید که در مجله Societies منتشر شده است، نشان میدهد که اتکای مکرر به ابزارهای هوش مصنوعی ممکن است بر مهارتهای تفکر انتقادی تاثیر منفی بگذارد. افرادی که بیشتر از ابزارهای هوش مصنوعی استفاده میکردند، تواناییهای تفکر انتقادی ضعیفتری را نشان دادند که عمدتا به دلیل پدیده شناختی معروف به تخلیه شناختی است.
برای همین علمای تربیتی بر این باورند که از هوش مصنوعی باید بهعنوان کاتالیزور در روند آموزشی استفاده کرد نه اینکه بنای آموزش روی آن قرار گیرد. البته در ایران نگرانیها هنوز فراگیر نشده است؛ اما موردی که انکارپذیر نیست، درصد زیادی از کودکان ما در ایران به موبایل و تبلت دسترسی دارند. هر چقدر که دانشآموزان ما در استفاده از گجتها غنی هستند، مدارس ما فاقد وسایل تکنولوژیک ابتدایی است. شاید شما نام مدارس هوشمند را به کرات شنیده باشید اما داشتن چند کامپیوتر و وصل شدن به اینترنت (آن هم با کیفیت بسیار پایین) مدارس را هوشمند نمیکند. مدارس هوشمند ویژگیهای خاص خود را دارد؛ مثلا ورود و خروج ثبتشده از طریق چشم، موردی که در کشور کرهجنوبی بسیار چشمگیر است یا عدم استفاده از کتاب و فراگیر شدن ایبوک (ebook)، استفاده از بارکدها (QR) در روند آموزشی، استفاده از هوش مصنوعی در شبیهسازیهای تاریخی و علمی.
دانشآموزانی را در نظر بگیرد که از طریق واقعیت مجازی «Virtual reality» وارد دوره تاریخی هخامنشیان میشوند و از نزدیک با رسومات و مناسبات آن دوران آشنا میشوند یا اینکه برای تدریس دیانای از طریق همین فناوری به یادگیری میپردازند. این نوع استفاده از هوش مصنوعی در مدارس نه تنها مشکلساز نیست، بلکه شدیدا هم توصیه میشود. چرا که هوش مصنوعی در اینجا عامل تقویت تفکر انتقادی میشود.
اما یک نکته نباید فراموش شود؛ شاید در مدارس ایران استفاده از هوش مصنوعی جا نیفتاده باشد اما شما با دانشآموزانی روبهرو هستید که اگر نگوییم خبره هوش مصنوعی هستند، دستکم یاد گرفتهاند کار خود را با آن راه بیندازند. در مدارس همه کشورها قوانینی را برای استفاده از هوش مصنوعی تعیین کردهاند. مثلا در یکی از مدارس آمریکا یک راهنمای کار برای دانشآموزان و معلمان نصب شده است تا استفاده درستی از هوش مصنوعی داشته باشند.
قوانین در این مدرسه به سه رنگ قرمز (ممنوع)، زرد (احتیاط) و سبز تعریف شده است. در قانون سبز آن آمده است: «شما (برای معلمان) میتوانید از هوش مصنوعی برای مواردی مثل ایدههای بارش مغزی، برای برنامهریزی کردن و زمانبندی، یادگیری مفاهیم کلیدی، تنظیم اهداف و تنظیم سوالات استفاده کنید.»
در بخش زرد آن آمده است: «شما فکر میکنید (دانشآموزان) که به یک روش عالی برای استفاده از هوش مصنوعی دست پیدا کردهاید اما اول بیایید با من چک کنید.» اما در قسمت قرمز آن آمده است: شما نمیتوانید از هوش مصنوعی برای موارد زیر استفاده کنید: (یک پیشنویس اولیه از یک مقاله بنویسید، یا اینکه اسلاید بسازید یا اینکه مقالات خود را با هوش مصنوعی بازنویسی یا آن را اصلاح کنید).
همانگونه که میبینید، در کشورهایی که هوش مصنوعی فراگیر شده است، سریعا از منظر پاتولوژی این پدیده فراگیر را آسیبشناسی و راهکارهایی تعیین کردهاند که نحوه استفاده از آن کمترین آسیب را به فرآیند آموزش، بهویژه به دانشآموزان بزند. مضاف بر اینکه شرکتهای ارائهدهنده هوش مصنوعی هم سعی کردهاند با طراحی آپشنهایی (مثل Study mode در چتجیپیتی) به فرآیند آموزشها کمک کنند.
هوش مصنوعی بخواهیم یا نخواهیم خیلی زودتر از آن چیزی که تصور میکردیم، در مناسبات زندگی ما حضور پر رنگ پیدا کرده است و آموزش و پرورش قطعا از آن مستثنی نیست. برای همین علمای تربیتی باید خیلی سریعتر هماندیشی کنند تا فرآیند آموزشی را از طریق هوش مصنوعی پربار کنیم. پیشرفتها بهویژه در حوزه هوش مصنوعی منتظر ما نمیمانند.