به گزارش بهداشت نیوز، «پسرم ۱۵ سالشه. اجازه نمیدم بره خانه دوستش، اما اجازه دادم دوستاش بیان توی اتاقش. دوربین گذاشتم، گوشی و اینترنتش تحت کنترل منه.»
این جملات از دل توییتهای واقعی بیرون آمدهاند. مادری دیگر با حسی از تردید مینویسد: «گاهی به پسر کوچکم پول میدم تا رازهای برادر بزرگترش را برایم تعریف کند، ولی هنوز هم نگرانم.» این نوشتهها باعث شد پای درددل بسیاری از والدین و فرزندانشان باز شود؛ والدینی که از نگرانی خود نوشتند و نوجوانانی که از این کنترلگری زخم خوردهاند.
واقعیت این است که والدین کنترلگر، یا همان «والدین هلیکوپتری»، دغدغه واقعی دارند. آنها از خشونت محیط، فضای مجازی، رفتارهای ناگهانی یا حتی آسیب دیدن فرزندشان میترسند و این ترس گاهی باعث میشود کنترل تبدیل به ابزار اصلی مراقبت شود. حتی والدینی که کودکشان هنوز نوزاد است، دوربین میگذارند، تماسها را بررسی میکنند و اینترنت را محدود میکنند تا خیال خودشان راحت شود. اما مراقبت واقعی، فراتر از کنترل است.
والدین هلیکوپتری؛ مراقبت یا نظارت بیش از حد؟
در روانشناسی، به والدینی که بیش از حد در جزئیات زندگی کودک دخالت میکنند و به جای راهنمایی به کنترل و نظارت دائم میپردازند، «والد هلیکوپتری» گفته میشود. این نوع والدگری با ظاهری حمایتگرانه و پرمحبت آغاز میشود، اما در عمل، توانایی کودک برای تصمیمگیری مستقل و تجربههای شخصی را محدود میکند.
وقتی کنترل والدین تبدیل به قوانین سخت و نظارت دائمی میشود، کودک دیگر فرصتی برای کشف دنیا و خود ندارد. حتی در نوجوانان، زمانی که کنجکاوی درباره هویت، روابط اجتماعی و بدن خود افزایش مییابد، حضور دائمی والدین میتواند حس اضطراب، شرم و سرکوب نیازهای طبیعی او را بیشتر کند. این کنترل نه تنها استقلال را محدود میکند، بلکه تجربههای مهمی مثل مواجهه با اشتباه، یادگیری از شکست و کشف علایق شخصی را از کودک میگیرد.
تجربه نوجوانان؛ زندگی زیر سایه اضطراب
نوجوانانی که زیر سایه والدین هلیکوپتری رشد میکنند، اغلب دوگانگی روانی را تجربه میکنند؛ آنها میدانند والدینشان نگران و مراقب هستند، اما از سوی دیگر، حس میکنند اجازه ندارند مستقل باشند یا اشتباه کنند. مطالعات روانشناختی نشان دادهاند که این افراد به شکلهای مختلف فشار روانی را تجربه میکنند؛ از اضطراب و افسردگی گرفته تا مشکلات اعتماد به نفس و ناتوانی در تصمیمگیریهای شخصی.
نوجوانی که نمیتواند بدون ترس از تنبیه یا سرزنش، انتخاب سادهای مثل رفتن به خانه یک دوست داشته باشد، کمکم یاد میگیرد که نیازهایش را پنهان کند، رازهایش را با والدین در میان نگذارد و در نهایت، مهارتهای اجتماعی و حل مسألهاش محدود شود. در روایتهای روزمره توییتر، والدینی دیده میشوند که اجازه نمیدهند فرزند ۱۵ سالهشان به خانه دوستش برود، اما همان فرزند میتواند دوستانش را به خانه بیاورد، البته زیر نظارت دوربین و کنترل دائمی گوشی و اینترنت. حتی پرداخت پول به فرزند کوچکتر برای فاش کردن رازهای برادر بزرگتر، نمونهای از تلاش والدین برای حفظ کنترل و دسترسی به اطلاعات است.
آثار روانی کنترل بیش از حد
بسیاری از نوجوانانی که زیر سایه والدین کنترلگر زندگی میکنند، حس خفگی، شرم و انزوا گزارش میدهند. مطالعهای در Journal of Adolescence نشان داد نوجوانانی که تحت نظارت بیش از حد والدین هستند، کمتر قادرند هویت مستقل خود را شکل دهند و در موقعیتهای اجتماعی، اضطراب بیشتری تجربه میکنند.
این نوجوانان غالباً در انتخاب دوستان، فعالیتهای خارج از مدرسه و حتی بیان احساسات خود دچار تردید و ترس میشوند. گاهی این ترس باعث میشود نوجوانان به دروغگویی کوچک یا پنهانکاری روی بیاورند؛ راهی که برای محافظت از حریم خصوصیشان انتخاب میکنند، اما از دید والدین، نادرست و نگرانکننده به نظر میآید.
اهمیت حریم خصوصی و استقلال
پیام روانشناختی اصلی این تجربه این است که استقلال و حریم خصوصی کودک، حتی از نوزادی، بخشی از رشد سالم اوست. حتی یک نوزاد نیاز دارد لحظاتی تنها باشد، حس کند کنترل محیط محدود است و تجربههای اولیهای از خودمختاری را تجربه کند. در نوجوانان، این نیازها پررنگتر میشوند؛ پرسش درباره جنسیت، انتخاب دوستان و فعالیتهای اجتماعی، و تجربه شکست و موفقیت به شکل مستقل، همه بخشهایی از ساختن هویت هستند. وقتی والدین این فرصتها را محدود میکنند، کودک به جای رشد و پرورش اعتماد به نفس، با اضطراب و احساس بیکفایتی مواجه میشود.
راهکارهای روانشناختی برای والدین کنترلگر
۱. بازتعریف مراقبت
به جای اینکه هر لحظه بدانید فرزندتان کجاست و با چه کسی است، میتوانید چارچوبهای امن تعیین کنید و به او آزادی دهید.
برای مثال به جای پیامهای مداوم «کجا هستی؟ چه کسی با توست؟ چه کار میکنی؟»، میتوانید بگویید: «میدانم میخوای به خانه دوستت بری. لطفاً وقتی رسیدی به من خبر بده تا خیالم راحت باشد.» کودک مسئولیت گزارش دادن را بر عهده میگیرد اما حس آزادی و استقلالش حفظ میشود.
۲. تقویت گفتوگو و اعتماد متقابل
ایجاد فضایی که کودک بتواند بدون ترس از تنبیه احساسات و اشتباهاتش را بیان کند، اعتماد ایجاد میکند.
اگر نوجوان شما نمره پایینی گرفت، به جای سرزنش، بگویید: «میدانم تلاش کردی و نتیجه خوب نشد. میخوای با هم بررسی کنیم چه اتفاقی افتاد و دفعه بعد چطور بهتر عمل کنیم؟» این برخورد باعث میشود کودک اشتباهش را پنهان نکند و یاد بگیرد از تجربهها بیاموزد.
۳. پذیرش اشتباهات
اجازه دادن به کودک برای تجربه شکست، بخش طبیعی رشد اوست و او را آماده زندگی مستقل میکند.
اگر نوجوان میخواهد غذای سادهای درست کند و خراب شود، به جای اینکه فوراً مداخله کنید، بگویید: «میدونم میخوای امتحان کنی. اشکالی ندارد اگر خراب شود، دفعه بعد بهتر میتوانی انجام دهی.» این تجربه اضطراب از شکست را کاهش میدهد و مهارت حل مسئله را تقویت میکند.
کلید پیام از نگاه کودک:
کودک وقتی میبیند والدش میتواند نگران باشد اما حریم او را محترم بشمارد، حس امنیت و اعتماد پیدا میکند و استقلالش رشد میکند. حتی گفتگوهای کوتاه درباره علایق، دوستان یا مرزهای شخصی، حس قدرت و اعتماد به نفس او را تقویت میکند.
مراقبت و کنترل؛ دو روی یک سکه
والدین هلیکوپتری معمولاً با نیت خوب عمل میکنند؛ نگران امنیت فرزندشان هستند، میخواهند او اشتباه نکند و گاهی حتی برای ارتباط و محبت بیشتر تلاش میکنند. اما وقتی کنترل بیش از حد بر زندگی کودک اعمال شود، نتیجه دقیقاً برعکس است؛ اضطراب، کمبود اعتماد به نفس، پنهانکاری و آسیبهای روانی به جای امنیت و صمیمیت ایجاد میشود.
در دنیای امروز، جایی که اطلاعات، شبکههای اجتماعی و فرصتهای آموزشی بیپایاناند، نقش والدین تنها حفاظت فیزیکی نیست، بلکه حمایت روانی و پرورش تواناییهای تصمیمگیری مستقل است. مراقبت واقعی، به کودک اجازه میدهد تجربه کند، اشتباه کند، بیاموزد و در نهایت، با اعتماد به نفس وارد بزرگسالی شود.
منبع: تبیان