خبرآنلاین - روز گذشته سه هفته بعد از گذشت سه هفته از درخواست سه کشور اروپایی برای فعالسازی مکانیسم ماشه، قطعنامه پیشنهادی رئیس دورهای شورای امنیت سازمان ملل متحد برای توقف فرآیند بازگشت تحریمها با شکست مواجه شد.
اساسا نباید ما به این نقطه میرسیدیم؛ یعنی این فرصت و امکان وجود داشت که با دست پر به مطالبه خود از اروپاییها و آمریکاییها در موضوع برنامه هستهای برسیم. اما متأسفانه وقتی فرصتها را از دست دادیم، تحولاتی رخ داد که جایگاه و نقش اروپا در روند مذاکرات هستهای ایران تغییر کرد.
تا حدود دو سال پیش، حتی یک سال بعد از حمله روسیه به اوکراین، اروپاییها همچنان نقش «پلیس خوب» را در مذاکرات ایفا میکردند؛ به عبارت دیگر، آنها بیشتر در جایگاه میانجی در روند مذاکرات بودند. اما موضوع برنامه هستهای ایران از همان ابتدا با دوگانهی «امتیاز در برابر همکاری» یا «تهدید در برابر مقاومت» مطرح بود.
ایران همواره میدانست که اگر بخواهد برنامه هستهای خود را پیش ببرد، باید در چارچوب سازوکارهای حاکم بر آژانس بینالمللی انرژی اتمی عمل کند. با وجود این آگاهی، متأسفانه بسیاری از اقداماتی که لازمهی همکاری با غرب بود انجام نشد و فرصتهای زیادی از دست رفت.
بعد از جنگ اوکراین، روابط اروپا با ایران تغییر اساسی کرد. تا قبل از آن، برنامه هستهای ایران یکی از موضوعات مورد توجه بود، اما پس از جنگ، به یک «مسأله امنیتی» تبدیل شد. اگر پیشتر اروپاییها بیشتر به موضوعات حقوق بشر و دموکراسی در ایران میپرداختند، حالا پرونده هستهای به دغدغه اصلی آنها بدل شد. اروپاییها به دنبال آن بودند که در چارچوب چندجانبهگرایی به توافقی برسند؛ برجام نتیجه همین تلاشها بود. حتی پس از خروج آمریکا از برجام، اروپا بهرغم عمل نکردن به وعدههای اقتصادی، از نظر سیاسی به حفظ آن پایبند ماند.
اما ایران در این میان انسجام داخلی لازم را نداشت. مجلس، دولت و شورای عالی امنیت ملی هماهنگ عمل نکردند. بازگشت علی لاریجانی به شورای عالی امنیت ملی میتوانست نشانهای از نیاز به انسجام داخلی و ابتکار عملهای جدید باشد، اما انتظارات برآورده نشد. اقدامات برخی نمایندگان مجلس و مصوبات محدودکننده علیه آژانس در حالی تصویب میشد که همزمان دیپلماتهای ایرانی در حال مذاکره بودند.
شرایط بعد از جنگ ۱۲ روزه هم بسیار تغییر کرد. بسیاری از معادلات سیاسی، امنیتی و سایبری علیه ایران دگرگون شد، اما برخی همچنان در فضای توهم «ابرقدرتی» باقی ماندند. در نتیجه، ابتکار عملی جدی در حوزه دیپلماسی صورت نگرفت و همین زمینهساز فعال شدن «مکانیسم ماشه» شد. اروپاییها همان مطالباتی را از ایران داشتند که آمریکا و اسرائیل مطرح میکردند.
اکنون تنها هشت روز تا موعد بازگشت تحریمها باقی مانده است. تنها فرصت ایران در این مدت نشست مجمع عمومی سازمان ملل است. اروپاییها معتقدند حتی توافقات ایران با آژانس نیز قابل اعتماد نیست. بحث بر سر سرنوشت حدود ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده نمونهای از همین بیاعتمادی است.
در این شرایط سفر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور اسلامی ایران، به نیویورک اهمیت دارد، باید دید آیا آقای رئیس جمهور میتواند در سطح بینالمللی پیام انسجام و ابتکار عمل ایران را منتقل کند یا خیر.
برخی معتقدند شاید در روزهای آینده یک توافق موقت حاصل شود؛ توافقی که شامل تعلیق بخشی از غنیسازی یا تعیین تکلیف ذخایر اورانیوم باشد. مذاکرات پنهانی ایران و آمریکا همواره وجود داشته و احتمالاً همچنان ادامه دارد؛ هرچند سطح و شکل آن تغییر کرده است.
در خصوص احتمال جنگ ایران و اسرائیل نیز باید گفت که این احتمال دور از ذهن نیست. نتانیاهو به دنبال استفاده از فرصتهاست و میداند که زمان زیادی ندارد. هرچه به پایان سال نزدیکتر شویم، احتمال یک اقدام نظامی کاهش مییابد، اما هرگز به صفر نمیرسد. اسرائیل همواره به دنبال حذف محور مقاومت است و ایران را در قلب آن میداند.
فعال شدن مکانیسم ماشه نیز بیش از هر چیز نتیجهی لابیگری اسرائیل است. شاید در کوتاهمدت به زیان ایران باشد، اما در بلندمدت، جایگاه اروپا بهعنوان میانجی تضعیف خواهد شد. ایران ظرفیتهای ژئوپولیتیکی، جمعیتی و نظامیای دارد که نمیتوان آن را با کشورهایی مانند سوریه یا لبنان مقایسه کرد.
به طور کلی، وضعیت کنونی محصول از دست رفتن فرصتها، نبود انسجام داخلی و فشارهای خارجی است. در روزهای باقیمانده باید دید آیا امکان یک توافق موقت یا حداقل ابتکار دیپلماتیک برای کاهش فشارها وجود دارد یا خیر.
* کارشناس مسائل اروپا
۲۱۲/۴۲