قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

خبرگزاری مهر یکشنبه 30 شهریور 1404 - 09:29
آیین رونمایی دو کتاب «شهرزاد گاهنامه مطالعات قصه گویی» و «یاد شهرزاد،چهل خاطره از قصه و قصه‌گویی» به کوشش سید علی کاشفی خوانساری برگزار شد.

به گزارش خبرنگار مهر، آئین رونمایی دو کتاب «شهرزاد نامه مطالعات قصه گویی» و «یاد شهرزاد چهل خاطره از قصه و قصه گویی» برگزار شد.

عابد در ادامه با توضیحی کوتاه درباره کتاب «شهرزاد نامه مطالعات قصه گویی» به بخش‌های مختلف این کتاب نظیر پیشینه قصه‌گویی، شیوه‌های قصه گویی، قصه گویی و هنرهای دیگر، قصه‌گویی در دوره مدرن، قصه‌های بومی، قصه‌های دینی، کارکرد آموزش قصه گویی و… گفت: دو نکته در این کتاب برای من جالب بود، یک نکته هم شاید بتوانم به عنوان پیشنهاد ارائه کنم این است، آقای رحماندوست مقاله‌ای در اینجا دارند و پیشنهادی به اهل فرهنگ که اگر خود کودک دارند، یا اگر به هر حال در اطرافشان کودک وجود دارد، شروع کنند از تجربیات، زیست روزمره و مواردی از این دست، برای کودکان قصه بگویند. به نظر من این اتفاق جالبی است؛ یعنی اگر هرکس، نه فقط برای کودکان، روایت کردن را تبدیل به عادت کند.

شهرزاد و قصه‌هایش، در فراز و فرود روزگار

سید علی کاشفی خوانساری پس از خوشامدگویی مجدد به حضار، درباره شکلگیری ایده این گاهنامه از سال ۱۳۹۸ توضیحاتی داد و گفت: در خانه، مشغول مرور یادداشت‌ها و کتاب‌ها و صحبت با دوستان، به ذهنم رسید که خوب است گاهنامه‌ای، نشریه‌ای یا مجموعه‌مقاله‌ای با موضوع قصه‌گویی راه‌اندازی کنم. با چند دوست و چند بزرگوار مشورت کردم و ایمیلی خدمت استاد عزیزم، پروفسور مارزلف، فرستادم و این ایده را با او در میان گذاشتم. همچنین با همکار و دوست قدیمی، سرکار خانم بِآتریس مونترو، رئیس انجمن شبکه جهانی قصه‌گویان که افتخار عضویت در آن انجمن را از سال‌ها قبل داشتم، موضوع را مطرح کردم. دوستانی از افغانستان، هند و… نیز پیشنهادهایی ارائه دادند. برخی موافقت کردند، برخی استقبال نمودند و برخی گفتند که مشابه آن وجود دارد یا مورد استقبال واقع نخواهد شد.

کاشفی ادامه داد: در همان سال ۹۸ یا فکر کنم نوروز ۹۹، دیداری در منزل استاد محقق و سرکار خانم نوش‌آفرین انصاری داشتم. همه این نظرات را مطرح کردم. در حقیقت، ایشان بودند که آن قوت قلب نهایی را به من دادند که بله، چنین نشریه‌ای مشابهی در دنیا وجود دارد؛ اینکه گروهی جمع شوند و مقاله‌ای منتشر کنند. بدون ترتیب زمانی مشخص، شما فراخوانی بدهید و مقاله بخواهید، ان‌شاءالله خواهد رسید.

تولد دو کتاب از یک ایده

کاشفی با نام بردن از دوستان مختلفی که نامشان در کتاب یا در مصاحبه‌ها ذکر شده و هر یک در ادوار مختلف به او کمک کرده بودند گفت: در نهایت این فراخوان به زبان‌های مختلف در جاهای گوناگون منتشر شد و حدود صد اثر به دست ما رسید. در حقیقت یک فراخوان صورت گرفت. این آثار در قالب یک فراخوان با موضوع «چهل خاطره درباره قصه‌گویی» با نام «یاد شهرزاد» گردآوری شد. احتمالاً اوایل سال هزار و چهارصد یا هزار و چهارصد و یک — فکر می‌کنم اواخر هزار و چهارصد — منتشر شد. آن کتاب گاهنامه مطالعات قصه گویی هم شامل مجموعه مقالاتی بود که حدود شصت مقاله را در بر می‌گرفت و اکنون دو یا سه مورد از آن‌ها حذف شده و باقی مقالات در این کتاب ارائه است.

فراخوان گاهنامه دوم شهرزاد، نگاهی به درون

این عضو شبکه جهانی قصه گویان افزود: کتاب گاهنامه_مجموعه مقالات و جستارهایی درباره قصه‌گویی_ را در همان سال هزار و چهارصد و یک، در اوایل سال به ناشر تحویل دادیم و تکلیف آن مشخص شد. سپس فراخوان دفتر دوم را آماده کردم. فراخوان به زبان‌های عربی، آلمانی و غیره نیز تهیه شد، اما به دلیل اتفاقات سال هزار و چهارصد و یک، این فراخوان‌ها هرگز منتشر نشد. اگر جستجویی کنید، تنها یک خبر مربوط به فراخوان شماره دو شهرزاد در سال هزار و چهارصد و یک خواهید یافت؛ اما عملاً این فراخوان پیگیری نشد و کار برای سه چهار سال متوقف ماند. امروز که این کتاب در حال رونمایی است، باید به آن دوستان پس از سه چهار سال فاصله دوباره ایمیل بزنم و بگویم که چنین کاری قصد داریم انجام دهیم.

او در ادامه گفت: امروز نگاه من این است که اگر این کار به صورت داخلی و ایرانی، بهتر و محکم‌تر پایه‌گذاری شود، در آینده می‌تواند به‌شکلی ساده‌تر به عرصه جهانی راه یابد. امروز به این می‌اندیشم که شاید مخاطبان خارجی به دلیل قوانین کشور خود در برقراری ارتباط با ایران با محدودیت‌هایی روبه‌رو باشند و یا برعکس؛ به همین جهت، امروز فکر می‌کنم شاید بهتر باشد تمرکز اصلی‌مان را بیشتر بر فضای داخلی معطوف کنیم. در عین حال، ارتباط با دانشگاه‌هایی که پیش‌ازاین با ما همکاری داشتند، یا «شبکه جهانی قصه‌گویان» و مسابقه‌های بین‌المللی قصه‌گویی — که چند سالی در آن داوری کرده‌ام — همچنان پابرجاست. امیدوارم بتوانیم مطالب غیرایرانی نیز داشته باشیم، همان‌گونه که در دفتر اول داشتیم. از این رو، از همه قصه‌پژوهان، قصه‌گویان و دوستداران قصه در ایران دعوت می‌کنم و خواهش می‌کنم که درباره قصه برای ما بنویسند؛ نه لزوماً در قالب مقالات پژوهشی و آکادمیک، بلکه در قالب انتقال تجربه‌ها، جستارها، ایده‌ها و خاطراتی که می‌تواند کاربردی و الهام‌بخش باشد.

جذبه پنهان قصه‌ها، از شبهای سبزوار تا قصه نویسی

در ادامه این مراسم محمود برآبادی که مقاله‌ای با جذبه پنهان قصه‌ها در کتاب گاهنامه دارد، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: همه ما آگاهیم که مشرق زمین، به‌ویژه از دیرباز، خاستگاه قصه‌ها و افسانه‌هایی شیرین و به‌یادماندنی بوده است. قصه‌ها و افسانه‌هایی که از سرزمین ما به دیگر سرزمین‌ها نیز سفر کرده و در آنجا با شکل و شمایلی منطبق با بوم و منطقه خاص، دگرگون شده و بازنویسی شده‌اند. از جمله این داستان‌ها، «هزار و یک شب» است که می‌دانیم در کشورهای دیگر به اشکال گوناگون نوشته و بازآفرینی شده است.

او ادامه داد: قصه‌ها هم به شکل نظم و هم به شکل نثر، در ادبیات کهن ما بسیار فراوانند و در واقع می‌توان گفت که ایران، سرزمین قصه‌خیزی است. طبیعت ایرانی با قصه، افسانه و حکایت همخوانی دارد و هنگامی که آثار گذشته را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که حتی در آثاری که ظاهراً جنبه روایی ندارند — بلکه پند و نصیحت و اندرز هستند — با قصه‌هایی آمیخته شده‌اند. نویسنده آگاه بوده که قصه می‌تواند کاربردهایی فراتر از یک محتوای صرفاً آموزشی یا تربیتی داشته باشد. حتی در نوشته‌ها و آثار عرفانی و فلسفی نیز می‌بینیم که نویسنده، مطالب کتاب یا مقاله خود را با قصه‌هایی همراه می‌کند و آن را با تمثیل می‌آمیزد تا پذیرش آن برای خواننده آسان‌تر گردد. در این آثار، ماجراهای شیرین و پندآموز در قالب‌های داستانی بیان شده‌اند به گونه‌ای که خواننده از مطالعه مکرر آن‌ها سیر نمی‌شود.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

برآبادی در ادامه با اشاره به نام‌های متعدد برای قصه نظیر افسانه و حکایت و روایت و داستان و… گفت: پدر من یک قصه‌پرداز بود. در روستایی نزدیک سبزوار زندگی می‌کردیم و در آن زمان نه رادیو بود، نه تلویزیون و هیچ وسیله سرگرمی‌ای برای مردم به‌ویژه در شب‌های طولانی زمستان وجود نداشت. مردم — البته بیشتر مردها، مگر در موارد رفت‌وآمدهای خانوادگی — جمع می‌شدند در خانه‌هایی که به آن‌ها «شب‌چره» یا «شب نشینی» می‌گفتند و فردی که قصه‌گویی بلد بود، برایشان قصه می‌گفت. پدر من هم یکی از همین افراد بود که سواد داشت — چون سواد در آن زمان در روستاها بسیار کم بود و افراد باسواد اندک بودند — و قصه تعریف می‌کرد. بعدها که من بزرگ شدم و کتاب‌ها را خواندم، فهمیدم که کتاب‌هایی که پدرم از آن‌ها قصه می‌گفته، مانند «جوامع‌الحکایات»، «قصص‌الانبیا»، «شاهنامه» و «هزار و یک شب» بوده است. البته او لزومی نمی‌دید که منبع قصه‌هایش را ذکر کند. اما مسئله این بود که وقتی در جایی، در خانه‌ای جمع می‌شدند، کسی را می‌فرستادند تا پدر مرا صدا کند. مثلاً می‌گفتند: «بیا، ما اینجا مهمانی داریم، شب‌چره داریم» و وقتی او می‌رفت، قصه‌ای برایشان تعریف می‌کرد و من نیز با او می‌رفتم. با اینکه بچه بودم و روزها در کوچه‌ها دویده و خسته شده بودم، باز هم با او می‌رفتم و با اشتیاق می‌نشستم و به قصه‌ها گوش می‌دادم. با وجود اینکه این قصه‌ها برای من تکراری بودند — چون همه‌جا همراه او بودم — اما پدرم هنری داشت: هر بار قصه‌ها را به شکلی خاص تعریف می‌کرد، چیزهایی به آن اضافه می‌کرد، بسته به اینکه محیط چگونه باشد، چه افرادی حاضر باشند، مواردی را کم یا زیاد می‌کرد. بنابراین، قصه‌ها هر بار برای من تازگی داشت.

او ادامه داد: ویژگی دیگر کار او این بود که در واقع روانشناسی مخاطب را به‌خوبی درک کرده بود و می‌دانست که چگونه با افرادی که در آن جمع حاضر شده‌اند — با هر سطح سواد، سن و مشکلاتی که دارند — هماهنگ شود تا قصه برایشان شنیدنی‌تر باشد. این تجربه‌ای بود که من از کودکی داشتم و شاید یکی از دلایلی که بعدها مرا به سمت قصه و داستان کشاند، همین کار پدرم و قصه‌هایی بود که تعریف می‌کرد.

اولین قصه، پسرک شرور همسایه

برآبادی به نخستین قصه‌ای که نوشته بود اشاره کرد و گفت: البته دو دلیل دیگر نیز وجود داشت. یکی از آن‌ها این بود که ما در دوره ابتدایی معلمی داشتیم که بسیار ما را به کتاب‌خواندن تشویق می‌کرد. این تشویق‌ها باعث شد کتابخانه کوچکی در مدرسه خود تأسیس کنیم — در واقع مجموعه کتاب‌هایی بسیار کوچک، در حد یک قفسه — و این امر موجب شد کتاب‌های بیشتری را شروع به خواندن کنیم، در حالی که در مقطع ابتدایی بودیم. سپس انشا می‌نوشتیم و اولین داستانی که به یاد دارم نوشتم، در همان دوره ابتدایی بود؛ سرگذشت پسری که در محله ما زندگی می‌کرد. او پسر شروری بود، هر وقت پدرم — که عطاری و بقالی داشت — برای خرید جنس می‌رفت، به من می‌گفت: «تو بیا و بایست، مثلاً اگر مشتری آمد، کارهای ضروری را راه بینداز». هر وقت من آنجا می‌ایستادم، آن پسر که اسمش یوسف بود و ناخلف به حساب می‌آمد، می‌آمد و به شکلی مثلاً می‌گفت: «دو کیلو خرما می‌خواهم». می‌دانست که خرماهای ما در آن سوی مغازه است. وقتی می‌رفتم تا خرما را بیاورم، او از پشت پیشخوان دست می‌برد و پول‌های دخل را برمی‌داشت و من متوجه نمی‌شدم. تا اینکه یکبار پدرم متوجه شد. من زندگی این فرد را با اضافه کردن جزئیاتی، به یک قصه تبدیل کردم و در کلاس خواندم. سپس معلم مان بسیار تشویقم کرد و گفت: «برو سر صف و برای بچه‌ها بخوان». آن معلم — که یادش گرامی باد — باعث شد من به داستان‌نویسی علاقه‌مند شوم. البته بعداً این خاطره را در مجله «رشد معلم» نوشتم. پسر آن آقای دبیر این مطلب را به او نشان داده بودند و او نیز به من تلفن زد و در نهایت از من تشکر کرد.

در و دیوار قصه میگویند!

قدمعلی سرامی _که مقاله در و دیوار قصه می‌گویند را در کتاب گاهنامه دارد_ سخنران بعدی بود که با موضوع چرخش در جهان و قصه‌ها سخنش را آغاز کرد و گفت: در تحلیل ساختار قصه‌ها، می‌توان به الگویی واحد دست یافت: مرکزی که سایر اجزا حول آن در حال چرخش هستند. این همان دوگانگی ذاتی قصه است که زندگی را می‌آفریند و قصه را شکل می‌بخشد. از یک سو، بخش‌هایی هستند که چهره داستان را می‌سازند و گره‌های داستانی را آغاز می‌کنند و از سوی دیگر، بخش‌هایی که آن گره‌ها را می‌گشایند. در نهایت، باید گفت: «زندگی خود داستانی بیش نیست / پس فضای این همه تشویش نیست»

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

جمع آوری قصه‌ها و دیدار قصه‌گوها در افغانستان

سخنران بعدی محبوب الله عالمی بود، او که دانشجوی دکتری در دانشگاه تهران و از اهالی تخار افغانستان است و مقاله قصه و قصه‌گویی و قصه‌گویان تخاری را در کتاب گاهنامه دارد؛ به داستانِ نوشتن این مقاله و پایان نامه ارشد خود و سختی سفر با اسب و وسایل مختلف در افغانستان برای یافتن مردمان قصه‌گو در روستاهای دور پرداخت و گفت: در افغانستان، اغلب راه‌ها خراب بود و عبور و مرور در آنجا بسیار دشوار. رفتن به روستاها و متقاعد کردن قصه‌گویان محلی با چالش‌های فراوانی همراه بود. اربابان، مالکان و قره‌ملاها مانع انجام این کار می‌شدند و این موضوع برای من مشکلات بسیاری ایجاد می‌کرد.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

وی ادامه داد: با وجود همه این دشواری‌ها، توانستم هزاران ساعت از قصه‌ها، حکایت‌ها و انواع ادبیات شفاهی را از افغانستان گردآوری کنم. متأسفانه، انسان افغانستانی همواره با رنج، درد و مصائب گوناگون دست‌وپنجه نرم می‌کند. شرایط و اتفاقات پیش‌آمده در کشور اجازه ادامه این کار را به من نداد و مصائب متعددی نیز پیش آمد؛ افغانستان سقوط کرد و به دست طالبان افتاد. خانواده من پیشینه نظامی داشتند و پراکنده شدند و مشکلات زیادی به وجود آمد. من نتوانستم آن کار را پیگیری کنم و کارم چند سالی عقب افتاد. با این حال، هنگامی که به ایران بازگشتم، یک پیکره حاوی بیش از هزاران ساعت ضبط‌شده از این قصه‌ها در اختیار داشتم.

قصه‌گویی و کاربرد آن در عرصه‌های غیرادبی

در ادامه زهیر طیب رئیس انجمن نسخ خطی ایران پشت تریبون رفت و در سخنان کوتاهی گفت: اولاً، لازم است ما و شما به عنوان متخصصان این حوزه، به ابهام‌زدایی از مفاهیم پایه‌ای قصه‌گویی بپردازیم. آیا قصه‌گویی صرفاً روایت قصه‌های دیگران است؟ آیا پردازش یک قصه موجود است؟ یا خود آفرینش و خلق یک قصه جدید محسوب می‌شود؟ این تمایزات تعیین‌کننده هستند و اگر تاکنون به درستی تبیین نشده‌اند، باید هرچه سریع‌تر به آن پرداخته شود. ثانیاً، نباید به داستان‌گویی صرفاً به عنوان یک مهارت ادبی نگاه کنیم که تنها ادیبان و ادب‌دوستان درباره آن سخن بگویند. امروزه هرکدام از ما بسته به فرصتی که داریم، روزانه از یک تا هزاران استوری در فضای مجازی منتشر می‌کنیم که همگی شکلی از داستان‌گویی هستند. این داستان‌ها مستقیماً با کسب‌وکارها پیوند خورده‌اند — مقصود از کسب‌وکار صرفاً تجارت و درآمدزایی نیست، بلکه هر فعالیتی است که فرد با هدفی مشخص پیگیری می‌کند. در جهان امروز، داستان و کسب‌وکار به شدت به هم گره خورده‌اند.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

وی افزود: به نظر من لازم است به این پیوند توجه جدی شود. برای مثال، دانشکده مدیریت دانشگاه تهران که در همین نزدیکی است، باید نمایندگانی داشته باشد که به تبیین اهمیت داستان‌گویی در دنیای کسب‌وکار بپردازند. تا جایی که مطلع هستم، پرداختن به این موضوع در رشته‌های تخصصی مدیریت بسیار محدود است. داستان‌گویی باید به عنوان یک رکن اصلی در کتب درسی مدیریت و کسب‌وکار گنجانده شود تا دانشجویان با کاربردهای آن در بازاریابی، مدیریت و ارتباطات حرفه‌ای آشنا شوند. این دو محور — تعریف دقیق قصه‌گویی و کاربرد آن در عرصه‌های غیرادبی — از جمله مواردی هستند که باید مورد توجه جدی قرار گیرند.

قصه‌گویی دوزبانه برای کودکان کم‌شنوا و ناشنوا

سپس مهرنوش تنهایی (قصه‌گو) پشت تریبون آمد، او که در این دفتر نیز مقاله‌ای با عنوان «قصه‌گویی دوزبانه برای کودکان کم‌شنوا و ناشنوا» دارد، از تجربه قصه گویی در کانون پرورش فکری گفت: در کتابخانه‌های کانون پرورش فکری، مراکز فراگیری وجود دارد که کودکان با نیازهای ویژه در کنار کودکان عادی قرار می‌گیرند و فعالیت‌هایی مانند کارگاه‌های هنری، قصه‌گویی و نمایش خلاق به صورت مشترک برای آنان برگزار می‌شود. آنچه در این مقاله نوشته‌ام، تجربه شخصی من از برگزاری کلاس‌های قصه‌گویی در کانون پرورش فکری است. در این کارگاه‌ها، ما همزمان از زبان اشاره فارسی (نه زبان اشاره ایرانی، چرا که زبان اشاره ایرانی دستورزبانی متفاوت دارد و ساختار آن با فارسی گفتاری کاملاً متمایز است) استفاده می‌کنیم. به این شکل که قصه را به زبان فارسیِ بلند و رسا برای کودکان می‌خوانیم و همزمان از نشانه‌های بصری و کدگذاری‌های ساده شده بهره می‌بریم. این روش به کودکان کمک می‌کند تا در طول داستان، همزمان با دریافت پیام، آموزش غیرمستقیم را نیز تجربه کنند.

وی افزود: متأسفانه، برخی خانواده‌ها به کودکان خود می‌گویند که کم‌شنوایی را پنهان کنند و طوری رفتار کنند که کسی متوجه نشود. من شاگردانی داشتم که کم‌شنوایی خود را مخفی می‌کردند. ما در کارگاه‌هایمان توضیحاتی ارائه دادیم که چگونه می‌توان علائم کم‌شنوایی را تشخیص داد، چگونه کودکان را در معرض لب‌خوانی قرار دهیم و چگونه از تکنیک‌های لب‌خوانی بهره ببریم. در کنار این موارد، از فارسی اشاره‌ای استفاده کردیم که پیامدهای مثبتی داشت: کودکان می‌توانستند با همدیگر ارتباط برقرار کنند — حتی با کسانی که در زندگی عادی ممکن است نتوانند با آنان تعامل داشته باشند — و این امر به جامعه‌پذیری آنان کمک زیادی کرد. همچنین، این روش برای خود کودکان کم‌شنوا نیز مفید بود. آنان یاد گرفتند چگونه با دیگران تعامل کنند، چگونه لحن صحبت را درک کنند و چگونه در آینده با کارفرما یا اطرافیان خود ارتباط بهتری برقرار کنند.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

او ادامه داد: برای مثال، من والدینی دیدم که خود ناشنوا بودند و با لحن دستوری بسیار تندی صحبت می‌کردند — مثلاً می‌گفتند: «زود باش! آن فایل را اینطوری کن!» — اما کودکان آنان چون لحن و دستور زبان را به درستی درک نمی‌کردند، دچار سردرگمی می‌شدند. قصه‌گویی همزمان (که توضیحات کامل آن در کتاب آمده) به کودکان کمک می‌کند تا این گونه زبانی و لحن را بهتر بیاموزند، جامعه‌پذیرتر شوند و در آینده با چالشهای کمتری روبرو گردند. این روش نه تنها مهارت‌های ارتباطی آنان را تقویت می‌کند، بلکه اعتمادبه‌نفس آنان را نیز افزایش می‌دهد.

بازآفرینی هر قصه توسط مخاطب

در ادامه برنامه کاظم اخوان نویسنده و برنامه ساز پیشکسوت تلویزیون پشت تریبون قرار گرفت و گفت: به نظر من، قصه‌گویی — با تعریف میکلانژ — همان کشف هنر از دل ماده خام است؛ همچون مجسمه‌ساز که آن مجسمه را از دل سنگِ سخت و مهارناشدنی بیرون می‌کشد. نویسنده نیز از خلال تمام تجربیاتی که در زندگی اندوخته، آموخته، دیده و شنیده، یا حتی در تنگناهایش کاویده، می‌کوشد پدیده‌ای هنری خلق کند: قصه به مثابه هنر. البته معتقدم هر قصه‌ای لزوماً یک قطعه هنری نیست — این موضوع جای بحث دارد — اما به طور کلی، قصه در جوهر خود هنر است. فرقی نمی‌کند این قصه برای کودک باشد، برای نوجوان یا برای بزرگسال؛ در اساس و گوهر خود یکی است. آنچه مهم است، صداقت، صراحت و روراستی نویسنده در کشف همان گوهرِ نهفته در زندگی است. هرکس از زندگی خود دریافتی دارد و آن را به شیوه‌ای خاص بیرون می‌کشد و پرداخت می‌کند. این فرآیند مراتب و سطوح مختلفی دارد: برای مثال، برخی قصه‌ها برای رهایی از کابوس‌ها نوشته می‌شوند، برخی برای نجات از زندگی روزمره یا برای پیوند با امر متعالی. همان‌طور که گفته شده: «هنر ما را از مرگ نجات نمی‌دهد، اما از زندگی نجات می‌دهد». این تعاریف همگی جای بحث و تأمل دارند، اما در نهایت، قصه — در والاترین شکل خود — هنری است که از دل تجربه انسانی سربرمی‌آورد و جهان را معنادار می‌کند.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

او که تجربه «قصه های زی زی گولو» را در کارنامه دارد، ادامه داد: قطعاً پیش از هر اقدامی، لازم است به آسیب‌شناسی قصه بپردازیم. این موضوع بسیار حائز اهمیت است: چگونه یک قصه در فرآیند خلق و نگارش ممکن است دچار آسیب شود؟ قصه تنها محدود به ادبیات نیست؛ نقاشی زنده به قصه است، سینما زنده به قصه است، مجسمه‌سازی زنده به قصه است — همه هنرها هم به قصه حیات می‌بخشند و هم از آن تغذیه می‌کنند. نکته کلیدی دیگر، مشارکت مخاطب در خلق اثر است. خواننده قصه، بیننده سینما یا تماشاگر هنر — هر یک به سهم خود در بازآفرینی اثر مشارکت دارند. همان‌طور که مولانا می‌فرماید: «هر زمان نو می‌شود دنیا و ما / بی‌خبر از نو شدن اندر بقا» یک قصه هنری، بدون هیچ تغییر ظاهری، در هر بار خوانش یا دیدن، دوباره متولد می‌شود و معنایی تازه می‌یابد. این بازتولید مداوم، نتیجه تعامل فعال مخاطب با اثر است — گویی اثر هنری در ذهن و قلب او دوباره خلق می‌شود.

ترجمه آثار ادبی به ترکی استانبولی و برعکس

سپس مروه کایا از ترکیه به بیان سخنانش پرداخت و گفت: من نیز همچون شما عاشق ادبیاتم و کتاب‌هایتان را حتی پیش از آنکه فارسی یاد بگیرم، در ترکیه به صورت ترجمه‌شده می‌خواندم. پس از آمدن به ایران و یادگیری زبان فارسی، این کار برایم آسان‌تر شد. خوشبختانه آثار ادبی در ترکیه ترجمه می‌شوند و امیدوارم این روند به صورت معکوس نیز اتفاق بیفتد. در ترکیه، علاوه بر موضوعات تصوف و عرفان، امیدوارم ادبیات داستانی و کارهای ادبی نیز بیشتر رونق پیدا کند و خوشحال می‌شوم اگر بتوانم در این زمینه کمکی کرده باشم. هرجا که بتوانم، در خدمت دوستان خواهم بود.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

بازگشت نسل z یا نسل جدید به کتابخوانی

سخنران بعدی دکتر رامین اردلان بود. او گفت: مطلبی که می‌خواستم از آقای کاشفی درخواست کنم، این است که توجه به روایت‌های نسل جدید شاید موضوع بسیار مهم و جای کار داشته باشد. اگر گروهی پدید آیند یا افرادی باشند که از دل همین جامعه و نسل جدید، داستان‌های خود را بیان کنند، فکر می‌کنم در دل این روایت‌ها می‌توانیم ریشه‌ها و مشکلاتی را که امروز جامعه با آن مواجه است، بهتر درک کنیم. این امر نه تنها به شناخت بهتر این نسل کمک می‌کند، بلکه ممکن است تقابل‌ها و تضادهای ظاهری را به گفت‌وگو تبدیل کند. اگر در دوره‌های بعدی «گاهنامه مطالعات قصه» به این موضوع پرداخته شود، می‌تواند تاثیر بسزایی در رشد جامعه داشته و حتی باعث بازگشت نسل z یا نسل جدید به کتابخوانی شود — همان‌گونه که در نسل من (مثلاً دهه‌های ۳۰ تا ۵۰) آثار مرحوم ذبیح‌الله منصوری موجب ترویج کتابخوانی شد، اما این بار با روایتی جدید و به زبان نسل امروز.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

من به معجزه قصه ایمان دارم!

امین حسینی آزاد از اعضای جشنواره قصه‌گویی پشت تریبون آمد و گفت: من قصه‌گو بودم. در کانون پرورش فکری بزرگ شدم، مربی بودم، برنامه‌ساز تلویزیون بودم و به معجزه قصه ایمان دارم. فکر کردم همان نسلِ z که صحبت می‌کنید، همان بچه‌هایی که تفاوت فرهنگی با ما دارند و همان بچه‌هایی که می‌شوند مثل برنامه اینستاگرام هفته‌ای آپدیت می‌شوند، برای اینکه با آنان صمیمی باشم و خط ارتباطی با آنان برقرار کنم و بتوانم با آنان دوست بمانم، نیاز به یک زبان مشترک بینمان داریم؛ آن زبان مشترک را قصه دانستم.

او به بیان مشکلات خود برای برگزاری اولین جشنواره قصه‌گویی و حمایت‌ها و کاستی‌های پرداخت و افزود: جشنواره دوم ما سال گذشته برگزار شد و اختتامیه آن در فروردین ماه امسال برگزار گردید. از پنجاه کودک آموزش‌دیده به صد و پنجاه نفر افزایش یافتند که بر روی صحنه حاضر شدند و به قصه‌گویی پرداختند. حتی به همراه والدین خود به صورت خانوادگی قصه گفتند. از پنجاه نفر به سیصد و پنجاه نفر رسیدیم و شرکت‌کنندگانی از شهرستان‌ها نیز در جشنواره حضور یافتند. بخش اجرایی را دوستان عزیزی مانند استاد هدایی هدایت کردند و بخش آموزشی را در قالب کارگاه‌ها برگزار نمودیم. دوستان عزیز در بازبینی‌ها به ما کمک کردند و جشنواره به شکل مطلوبی به پایان رسید. مجدداً به تمامی کودکان جایزه اهدا شد. امسال قصد داریم سومین دوره جشنواره را برگزار کنیم. یکی از آرزوهای بسیار بزرگ من این است که این کودکان، قصه‌های خود را خلق کنند. شعار جشنواره را پس از تأمل بسیار انتخاب کرده‌ام: «قصه خودت را بساز!» زیرا اگر نسازی، برائت می‌سازند. بسیار علاقه‌مندم این مفهوم را ترویج دهم.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

او ادامه داد: از حضور در جمع شما بسیار خوشحالم و در برابر بزرگواران سر تعظیم فرود می‌آورم. از نظر تئوری خود را بسیار کوچک می‌دانم، اما امیدوارم در بخش عملیاتی دست در دست هم دهیم. امیدوارم این جشنواره برخلاف جشنواره کانون که به نوعی به یک جشنواره سفارشی تبدیل شده و معمولاً افرادی خاص با رویکردی خاص جایزه می‌گیرند، بتواند فضایی برای کودکان خودمان باشد که قصه‌های واقعی خود را بیان کنند. کودکان از چهار تا چهارده سال در این جشنواره حضور دارند. اجازه بدهید نکته کوچکی را بیان کنم: روزی برای آقای هدایی تعریف می‌کردم که خانواده‌ای در آستانه جدایی بودند. مادر خانواده به من گفت: «پدر خانواده و من قرار است از هم جدا شویم. می‌خواهم آخرین خاطره مشترک کودکانمان در این قصه‌گویی خانوادگی با پدرشان باشد». من توجه ویژه‌ای به این گروه داشتم؛ پس از پایان مراسم، چند وقت پیش در جمع دوستان، مادر را دیدم و با اشاره به من گفت: «حل شد!»

زنی که خود را به دیوانگی زده بود و با قصه گویی زندگی می‌کرد

در ادامه مراسم سمیرا آزادی به قصه‌گویی پرداخت و پس از او محمود اکبرزاده به بیان داستانی واقعی پرداخت و گفت: کودکان قدیم تهران، به‌ویژه محله‌های خانی‌آباد و شاپور، نام «عصمت خون‌جگر» را شنیده‌اند. اگر نشنیده‌اند، می‌توانند در گوگل جستجو کنند. گوگل نام و داستان او را به شکلی بسیار شیک نوشته است، اما من خودم این داستان را از نزدیک زندگی کرده‌ام. عصمت زنی بسیار زیبا بود که شوهری بدرفتار داشت. شوهرش به اشکال مختلف قصد سوءاستفاده از او را داشت. این زن زیبا برای جلوگیری از سوءاستفاده، خود را به دیوانگی زده بود. خانه ما در چهارراه معین‌السلطان قرار داشت و همانجا بود که این زن به خانه‌ها می‌آمد و در ازای گفتن یک قصه یا تعریف یک خاطره، پولی دریافت می‌کرد. شوهرش به او گفته بود اگر پول نیاوری، مورد آزار و اذیت قرار خواهی گرفت. او به خانه‌ها می‌آمد و قصه‌ای از خودش تعریف می‌کرد. زنی بی‌سواد بود اما بسیار خوش‌زبان. این خاطره همیشه در ذهن من باقی ماند. بعدها که به نویسندگی روی آوردم، همیشه آرزو داشتم جایی از این داستان استفاده کنم.

قصه‌گوها و قصه‌نویسان در رونمایی یک کتاب؛ ایده‌ای که از سال کرونا آمد

پیشنهادهایی برای جلدهای بعدی گاهنامه مطالعات شهرزاد

هومن عباسپور سرویراستار نشر گفت: هر پژوهشی در زمینه کتاب‌های کودک و نوجوان ارزشمند است. آنچه در دلم هست و آرزویم محسوب می‌شود — بدون اینکه هیچ عیب یا نقصی به کتاب آقای کاشفی عزیز وارد بدانم — این است که دوست داشتم مجموعه مقاله‌هایی که در چنین پژوهش‌هایی گردآوری می‌شود، دسته‌بندی شوند. برای مثال، هر جلد به یکی از موضوعات مربوط به کتاب‌های کودکان و نوجوانان اختصاص یابد: یکی درباره قصه، دیگری درباره زبان، و به همین ترتیب. من در این زمینه صاحب‌نظر نیستم، اما بسیار دوست داشتم که این مجموعه — که این جلد اولش است — در جلدهای بعدی نیز به صورت موضوعی ادامه یابد.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.