چرا مذاکره می‌کنیم؟

مشرق نیوز یکشنبه 30 شهریور 1404 - 11:16
ایران باید بتواند در صورت اصرار غربی‌ها بر مکانیسم ماشه تهدید معتبری ارائه دهد تا آن‌ها مجبور به بازاندیشی در ایده‌های تنش‌زای خود شوند وگرنه وارد یک سیکل باطل از پروسه فشار - امتیاز می‌شویم.

به گزارش مشرق، محمد زعیم‌ زاده طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت:

احتمالاً این تیتر از سوی مخاطب به دو شکل خوانده می‌شود، خوانش نخست متنی را پیش‌بینی می‌کند در تأیید روند مذاکراتی که تا کنون طی شده است، قبل از جنگ با آمریکا و اروپا و بعد از جنگ با اروپا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و دوم خوانشی که می‌خواهد یک پرسش از سیاست‌گذاران در خصوص علت استمرار مذاکرات در شرایط فعلی را بپرسد.

واقعیت این است که هر دوی این متن‌ها می‌تواند در شرایط فعلی موضوعیت داشته باشند.

ایران در فروردین ۱۴۰۴ وارد یک روند فشرده گفت‌وگو با آمریکای ترامپ شد، مذاکراتی که دقیقاً در دوماهگی بمب روی میزش افتاد و یک پرسش مهم ر ا پدید آورد که آیا اساساً طرف مقابل به دنبال یک مذاکره جدی بوده است؟

کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی اخیراً در مستندی از پشت صحنه جنگ ۱۲ روزه روایتی ارائه کرد. در این مستند که جامعه‌ هدفش فضای داخلی رژیم است و با کارکرد ترمیم بدنه اجتماعی رو به افول دولت مستقر در سرزمین‌های اشغالی ساخته شده یک نکته مهم وجود دارد. رسانه صهیونیستی صریحاً می‌گوید اعلام در پیش بودن دور ششم مذاکرات بین ایران و آمریکا از سوی کاخ سفید عملیات فریب صهیونیست‌ها برای غافلگیری ایران بوده است. این اعتراف یعنی اینکه نه‌تنها اصل مذاکرات یک نمایش بوده؛ بلکه حتی زمان‌بندی جلسات گفت‌وگو هم هدفمند انجام شده و طرف مقابل هیچ جدیتی در این زمینه نداشته است.

بااین‌وصف یک سؤال مهم پیش می‌آید و آن اینکه در چنین شرایطی تحلیل ما از گفت‌وگوها چه بوده است و آیا فریب خورده‌ایم؟ شواهد نشان می‌دهد که‌این‌طور نیست. چه پیش از جنگ و چه پس از جنگ، هیچ مسئول مهمی در ایران در انتظار نتیجه از مذاکرات نبوده است.

در ظاهر مسئله بغرنج‌تر شد، چرا به میز گفت‌وگویی می‌رویم که می‌دانیم بی‌نتیجه است.

بیاید دوربین را کمی عقب و جلو ببریم، ترامپ در آبان ۱۴۰۳ فاتح انتخابات آمریکا شد، یکی از ایده‌های مرکزی کمپین او شعار رئیس‌جمهور صلح بود، او مدعی بود که به محض ورود به کاخ سفید، تنش‌های بزرگ در دنیا از جمله جنگ اوکراین و روسیه را جمع خواهد کرد. او ۸ پروژه برای صلح تعریف کرد؛ اما حالا در آستانه یک سالگی انتخابات ایالات متحده همه آن جنگ‌ها شعله ور هستند. مسئله را باید کمی فراتر از ناموفق بودن ترامپ دید. شاید او اساساً مهره دولت عمیق آمریکاست برای اینکه تحت لوای صلح‌طلبی و بازی نوبل، برخی مناقشات اصلی را تعیین تکلیف کند؛ یعنی هواپیمای B۲ لای زر ورقی از برگ زیتون. ایدئولوژیک‌ترین سیاست‌مداران آمریکایی که ایده‌های اوانجلیستی دارند امروز دور ترامپ هستند و رادیکال‌ترین اقدامات را انجام می‌دهند؛ اما هم‌زمان هر مهمانی در کاخ سفید مجبور است بگوید ترامپ شایسته نوبل صلح است.

اوانجلیست‌های مؤتلف با رژیم نشان داده‌اند در این مسیر هیچ خط قرمزی هم ندارند، حمله به دوحه که روزی قرار بود الگوی خرد و عقلانیت و خانه امن منطقه باشد، نشان داد آن حلقه سخت در دولت عمیق ایالات متحده تصمیمش را گرفته است.

حال در برابر چنین طراحی پیچیده‌ای که عناصرش به‌خوبی هم از ابزار رسانه استفاده می‌کنند چه باید کرد؟

بخش مهمی از همراهی با ایده گفت‌وگو علی‌رغم باور به نتیجه‌مند نبودن آن از این زاویه قابل‌فهم است، ایران تلاش کرد در عرصه بین‌المللی به‌گونه‌ای رفتار کند که کنشگری حلقه اوانجلیست‌ها کمترین مشروعیت را داشته باشد، همراهی روسیه و چین با ایران در ماجرای اسنپ‌بک و اعلام به رسمیت نشناختن تحریم‌ها هم از همین زاویه قابل‌تحلیل است. در واقع ایران در عین آمادگی سخت‌افزاری تلاش می‌کند به شکل حداکثری اوانجلیست‌ها را در دنیا منزوی کند و به نظر می‌رسد تاکنون در این زمینه موفقیت‌های خوبی هم داشته است.

آن‌ها می‌خواستند در ایران جادو کنند؛ اما دو اتفاق مانعشان شد، نخست حضور مردم به نفع ایده ایران واحد و گفتمان صیانت از میهن و دوم توان آفندی ما شامل موشک‌ها و پهپادها که ضربات مهلکی به‌طرف مقابل زد و هزینه‌های جنگ را برایشان به شکل تصاعدی افزایش داد.

سویه دیگر ترک‌نکردن گفت‌وگو از سوی ایران جنبه داخلی آن است، به درست یا غلط بخش قابل تأملی از مردم پیش از جنگ گمان می‌کردند؛ مسئله غرب با ایران با گفت‌وگو قابل‌حل است. برای ایجاد یک تجربه ملی، ایران باز هم به سراغ گفت‌وگو رفت و درعین‌حال آمادگی سخت‌افزاری را حداکثری کرد. در چنین شرایطی بود که دفاع میهنی ۱۲ روزه شکل گرفت و طیف‌های مختلف مردم حول ایده مقاومت برای صیانت از ایران علیه دشمن صهیونیستی ایستادگی کردند.

این منطق پس از جنگ نیز ادامه یافت و توافق قاهره در چنین بستری شکل گرفت.

به خوانش دوم برسیم، در کنار این منطق قوی یک سؤال البته همیشه وجود دارد، اگر تعهد ما به میز مذاکره منجر به سوء برداشت دشمن شود و پیام ضعف صادر کند، تکلیف چیست؟ پیچیدگی ماجرا دقیقاً همین‌جاست.

اروپایی‌ها در چند دور مذاکره از ایران خواستند تا با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به یک توافق برسد تا این توافق پایه گفت‌وگوهای سیاسی باشد، اما در کمتر از یک هفته از توافق قاهره رسماً زیر وعده‌های خود زدند و نمایش جمعه‌شب در شورای امنیت را راه انداختند، روندی که ممکن است در روزهای آتی به مکانیسم ماشه ختم شود. نتیجه‌ای که بیشتر از آنکه بر واقعیت اقتصاد ایران اثر بگذارد اثر روانی دارد؛ اما ماشه از زاویه‌ای دیگر مهم است، چون نشان می‌دهد کنش ما منجر به بازتولید امنیت نشد و محاسبات طرف مقابل را تحت‌تأثیر قرار نداده است. ایران باید بتواند در صورت اصرار غربی‌ها بر این ایده تهدید معتبری ارائه دهد تا آن‌ها مجبور به بازاندیشی در ایده‌های تنش‌زای خود شوند وگرنه وارد یک سیکل باطل از پروسه فشار - امتیاز می‌شویم. حالا شاید لحظه پاسخ به تیتر مطلب در قالب خوانش دوم باشیم، چرا مذاکره می‌کنیم؟ شاید حالا باید یک تصمیم پیچیده بگیریم که البته پشتوانه ملی حداکثری هم داشته باشد.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.